جعبه‌سیاه سقوط «متروپل»

«دنیای‌اقتصاد» سال گذشته درباره «نساز و بفروشی» هشدار داد

دنیای‌اقتصاد : فاجعه «ریزش ساختمان» در آبادان، دو سوال کلیدی و البته فراگیر ایجاد کرده است؛ آیا اخطارهای مهندسی در طول ساخت «متروپل» منجر به عکس‌العمل شهرداری برای توقف کار شد؟ چطور برج نیمه‌کاره به بهره‌برداری رسید؟ بررسی‌های «دنیای‌اقتصاد» از سرمنشأ سقوط «متروپل» نشان می‌دهد رواج «ساخت‌وسازهای مشکل‌دار» و از آن خطرناک‌تر، «فروش ساختمان‌های ناقص و نیمه‌کاره» به ماده‌ای از یک قانون تحت عنوان قانون شهرداری‌ها و تبصره‌های مبهم و خنثی از همین ماده برمی‌گردد. ماده ۱۰۰ قانون شهرداری‌ها، به جای اینکه شهرداری‌ها را مکلف به «توقف عملیات ساختمانی در پروژه‌های خلاف» کند و همزمان «مسوولیت حسن اجرای مقررات ایمنی ساختمان را متوجه یک مرجع (به جای چندین نهاد و سازمان) بداند» مسیر سلب مسوولیت را برای اضلاع نظارت‌کننده بر «امنیت بهره‌برداران از ساختمان‌ها» باز گذاشته است. ریزش «متروپل» تاوان این فرآیند است که طی سال‌های اخیر، «نساز و بفروشی» را دامن زد. این قانون، هیچ ممنوعیتی برای «فروش آپارتمان‌های فاقد پایان‌کار از طریق معاملات عادی» لحاظ نکرده و صرفا «انتقال سند» را منوط به «اخذ جواز عدم خلاف و گارانتی مهندس‌ناظر» کرده است. این در حالی است که تقریبا ۱۰۰ درصد ساختمان‌ها، قبل از انتقال سند، از طریق مبایعه‌نامه، فروخته می‌شود.
جعبه‌سیاه سقوط «متروپل»

 

ماشین تولید ساختمان‌‌های ناایمن از جنس «متروپل» شناسایی شد. روز گذشته به دنبال انتشار نامه مهندس ناظر پروژه مجتمع تجاری و مسکونی متروپل که فرو ریختن آن به مصدومیت ده‌ها نفر از شهروندان آبادان و مرگ عده‌‌ای از آنها انجامید، این سوال برای مردم و مسوولان تحقیق درباره این پرونده پیش آمد که هشدار نسبت به ناایمن بودن ساختمان مذکور با چه واکنشی از سوی مدیریت شهری همراه بوده است؟ مرور قوانین مربوط به وظایف شهرداری‌‌ها در قبال وضعیت ساخت‌وسازهای شهری نشان می‌دهد وجود یک قانون فانتزی در این حوزه، زمینه‌‌ساز آوار ساختمان‌‌های سست بر سر اهالی آن شده است.

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، ظهر روز دوشنبه، دوم خرداد خاطره فروریختن ساختمان پلاسکو در دی ماه ۹۵ با یک اتفاق تلخ دیگر، این بار در آبادان در خاطر ایرانیان زنده شد. بخشی از ساختمان موسوم به برج دوقلوی «متروپل» واقع در منطقه ته‌‌لنجی امیری حوالی ساعت ۱۲:۵۰ فروریخت و منجر به کشته و مصدوم شدن عده‌‌ای از شهروندان آبادانی شد. عملیات امدادرسانی و تلاش برای دسترسی به زیرزمین ساختمان تا لحظه نگارش این گزارش ادامه دارد و هنوز ابعاد خسارت‌ها و تلفات جانی آن به طور دقیق مشخص نیست. اما از نخستین ساعات پس از وقوع این رخداد تلخ، مردم و کسانی که مسوول تحقیق پرونده مذکور بودند با ۲ سوال درباره حادثه ریزش ساختمان ناقص اما در حال بهره‌‌برداری «متروپل» روبه‌رو شدند.

سوال اول این بود که سرنوشت نامه نوشته شده در ۳۰ دی ماه ۹۹ توسط مهندس ناظر این پروژه خطاب به شهرداری آبادان چه شد و چرا با وجود اطلاع از مشکلات ساختمان، اقدام مقتضی برای پیشگیری از وقوع این حادثه رخ نداد؟ در نامه مذکور مهندس ناظر اشکالات فنی خطرناک ساختمان را گوشزد کرده و درخواست توقف کار پروژه را به شهرداری آبادان داده بود. سوال این است که آیا شهرداری به عنوان نهادی که هم صادرکننده مجوز ساخت است و هم اختیار جلوگیری از ادامه کار را دارد، اقدامی برای توقف پروژه و رفع اشکال انجام داد یا نه؟ سوال مهم دوم نیز این است که چرا متروپل با وجود این اشکالات پرخطر فنی به بهره‌‌برداری رسید؟

۲ روز پیش در دقایق اولیه وقوع حادثه، اخبار به شکلی اعلام شد که در اذهان عمومی این قطعیت شکل گرفته بود که ساختمان در حال ساخت بوده و شاید کسی باور نمی‌کرد، ساختمان مذکور به بهره‌‌برداری رسیده بود. اما ساعاتی بعد مشخص شد متروپل یکی از ساختمان‌‌های شاخص در مرکز شهر آبادان است و از این بابت که چنین سازه‌‌ای دچار نقص ایمنی بوده و با وجود هشدار مهندس ناظر به بهره‌‌برداری می‌‌رسد، مساله بیش از پیش برای افراد جامعه سوال‌‌برانگیز شد؟

«دنیای‌اقتصاد» برای پاسخ به این ۲ سوال و یافتن سرنخ پرونده ریزش برج متروپل در وهله اول به سراغ بررسی مسوولیت‌‌های قانونی نهادهای دخیل در صدور مجوز رفت؛ کما اینکه اگر سرنخ این ماجرا به درستی شناسایی و توسط عوامل تیم حقیقت‌‌یاب شناسایی نشود، خطای تشخیص درباره علت حادثه می‌تواند به تکرار حوادثی از این قبیل در کشور منجر شود.

سرنخ ماجرا به محتوای قانونی بازمی‌گردد که به دلیل قدیمی بودن (تصویب در سال ۱۳۳۴) و نیز فاصله گرفتن از وضعیت فعلی ساختارهای تصمیم‌گیری و سیاستگذاری در شهرداری‌‌ها، عملا به جای اینکه عامل تضمین ساختمان‌‌سازی ایمن و تامین امنیت شهر و شهروندان شود، به ضد خود تبدیل شده و مدت‌‌هاست که تبدیل به ماشین تولید ساختمان‌‌هایی مثل متروپل شده است. در واقع متروپل میوه تلخ این قانون قدیمی و ناکارآمد، موسوم به «قانون شهرداری‌‌ها» است که به رواج پدیده «نساز و بفروشی» طی سال‌های اخیر هم در شهرهای بزرگ و هم در شهرهای کوچک‌تری مثل آبادان منجر شده است. «دنیای‌اقتصاد» با انتشار گزارشی با عنوان «نساز و بفروشی با مجوز نامرئی؟» که پنجم اسفند پارسال منتشر شد، پیش‌تر درباره عواقب خطرناک نقص قانون شهرداری‌‌ها در این زمینه و شیوع بیش از پیش خرید و فروش ساختمان‌‌های فاقد گواهی معتبر پایان‌کار هشدار داده بود. به نظر می‌رسد همه اتفاقات و فجایع اقتصادی، انسانی و ساختمانی که در پرونده‌‌های مشابه متروپل رخ داده، تبعات فعالیت ماشین رواج نساز و بفروشی است و اگر تیم حقیقت‌‌یاب این حادثه صرفا به برخورد با عاملان انسانی بسنده کند و سراغ این ماشین خطرناک نرود، امکان تکرار اتفاقات ناگوار از این دست در شهرهای مختلف همچنان وجود خواهد داشت.

نامه مهندس ناظر درباره متروپل حاوی پنج هشدار خطرناک درباره نقص ایمنی و فنی ساختمان مذکور بوده است. در این نامه ذکر شده که در نقاط سازه‌‌ای ساختمان مشکل وجود دارد؛ همچنین به حرکت تیرهای ساختمان؛ پیچش در سقف و ترک دیوار اشاره شده است. از اینها مهم‌تر، پنجمین مشکل ساختمان مذکور این طور گوشزد شده که به واسطه ساخت سه طبقه اضافه نسبت به مجوز اولیه، ساختمان دچار کمانش برخی ستون‌‌ها شده و ممکن است این کمانش به سایر ستون‌‌ها نیز تسری پیدا کند. مقصود از «کمانش» تغییر شکل ناگهانی در سازه ناشی از تنش است که در ستون‌‌های متروپل رخ داده بود. این هشدارها درباره نواقص غیرقابل چشم‌‌پوشی ساختمان مذکور توسط ناظر داده شده و حتی وی از شهرداری درخواست کرده بود دستور توقف ساخت‌وساز را صادر کند. اما سوال اینجاست که واکنش شهرداری نسبت به نامه مهم مذکور چه بوده است؟

بر اساس قوانین موجود، مهندس ناظر باید نظارت مستمر بر فرآیند ساخت داشته باشد و هرجا به این جمع‌‌بندی برسد که ساخت‌وساز با مفاد مقررات ملی ساختمان و دیگر ضوابط شهری در تعارض است، باید موضوع را به شهرداری گزارش کند و شهرداری نیز به عنوان مسوول صدور جواز ساخت‌وساز، مسوولیت برخورد با سازنده در این موارد را بر عهده دارد. صرف‌‌نظر از درست یا غلط بودن این فرآیند، قوانین موجود در سازمان نظام مهندسی ساختمان حکم می‌کند ناظر تخلفات را به شهرداری گزارش کند که این مرحله در مورد متروپل انجام شده است.

اینکه گزارش مذکور منجر به عکس‌‌العمل از سوی شهرداری آبادان شده یا نه را تیم حقیقت‌‌یاب باید اعلام کند، اما وضع موجود نشان می‌دهد فرضیه عدم‌عکس‌‌العمل درخور نسبت به این موضوع وجود دارد. اگر صحت این فرضیه، یعنی عدم‌واکنش درخور توسط شهرداری نسبت به گزارش عدم‌ایمنی ساختمان متروپل صحت داشته باشد، سوال دومی که به دنبال آن مطرح می‌شود، این است که چرا متروپل با وجود این اشکالات پرخطر فنی و نیز با وجود نداشتن گواهی پایان‌کار، به بهره‌‌برداری رسیده است؟ در واقع ضامن قانونی توجه به گزارش‌هایی که ناظر از تخلفات یا نواقص ایمنی ساختمان ارائه می‌دهد، چیست؟ وضع موجود نشان می‌دهد که ماهیت اخطار داده شده درباره ایمنی متروپل «کاغذی» بوده و اگرچه مسوول نظارت بر ساخت این بنا وظیفه خود را انجام داده است، اما این اخطار کاغذی نتیجه خاصی که به جلوگیری از وقوع حادثه منجر شود، دربر نداشته است.

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، ماده ۱۰۰ قانون شهرداری‌‌ها و به طور مشخص تبصره‌‌های یک، هفت و هشت این قانون وظایف کلی در قبال صدور مجوز و نظارت بر ساخت‌وساز را مشخص می‌کند.

اما مشکل اصلی در متن ماده مذکور نهفته که به جای اینکه شهرداری‌‌ها را «ملزم» به برخورد با عملیات ساختمانی در مواقع ضروری کند، این طور قید کرده که «شهرداری «می‌تواند» از عملیات ساختمانی ساختمان‌‌های بدون پروانه یا مخالف مفاد پروانه به وسیله ماموران خود اعم از اینکه ساختمان در زمین محصور یا غیرمحصور واقع باشد، جلوگیری کند.»

این موضوع نشان می‌دهد حتی در مورد ساختمان‌‌های فاقد پروانه، شهرداری اختیار دارد که از ادامه ساخت‌وساز جلوگیری کند یا نکند! و این خود نشان‌‌دهنده ضعف شدید مفاد این ماده قانونی است که حتی جلوگیری از ساخت بنای بدون پروانه را به «اختیار» شهرداری گذاشته است. مادامی که این قانون به طور موثر اصلاح نشود، طبعا جلوگیری از ساخت‌وسازهای مشکل‌‌دار فاقد ضمانت اجرای قانونی است.

بخش دیگری از مشکل ناظر بر رواج معامله ساختمان‌‌های فاقد پایان‌کار است. در تبصره هشت ماده ۱۰۰ قانون شهرداری‌‌ها تاکید شده که دفاتر اسناد رسمی مکلف هستند قبل از انجام معامله قطعی در مورد ساختمان‌‌های تکمیل‌شده داشتن گواهی پایان‌کار و در مورد ساختمان‌‌های نیمه‌‌تمام گواهی عدم‌خلاف صادرشده توسط شهرداری تا تاریخ انجام معامله را ملاحظه کنند. در واقع بدون داشتن پایان کار یا گواهی عدم‌خلاف، خرید و فروش در دفاتر اسناد رسمی ممنوع است؛ اما مساله اینجاست که معاملات رایج ملکی در کشور ما طی سال‌های اخیر در بنگاه‌‌های معاملات ملکی انجام می‌شود، نه دفاتر اسناد رسمی. به این ترتیب قانون مذکور درمورد شکل رایج معاملات اصلا اظهارنظری نکرده و همین موضوع سبب رواج بیش از پیش خرید و فروش خانه‌‌های بدون پایان کار در کشور شده است. روال معمول این است که خریدار بخشی از مبلغ معامله را نزد خود نگه می‌دارد تا گواهی پایان کار دریافت و برای انتقال رسمی سند به دفاتر اسناد رسمی ارائه شود. اما این فرآیند ممکن است ماه‌‌ها و بعضا سال‌ها به طول بینجامد و این در حالی است که معامله ملکی از طریق انعقاد مبایعه‌‌نامه در بنگاه‌‌های ملکی انجام شده و قانون نیز منعی برای آن در نظر نگرفته است. بنابراین به منظور پیشگیری از تکرار حوادث ناگوار، هر چه زودتر باید این بند قانونی به نحوی تعیین‌تکلیف شود که هرگونه خرید و فروش ساختمان‌‌های بدون پایان کار یا گواهی عدم‌خلاف به هر شکل ممنوع شود.

تبصره هفتم ماده ۱۰۰ قانون شهرداری‌‌ها نیز به وظایف مهندس ناظر پرداخته و تاکید کرده که مهندس ناظر مکلف به نظارت مستمر است و باید در پایان کار، مطابقت ساختمان با پروانه، نقشه و محاسبات فنی را گواهی کند. همچنین در صورت وجود مغایرت در حین کار او موظف به گزارش موضوع به شهرداری خواهد بود. شهرداری نیز می‌تواند نسبت به جلوگیری از ادامه ساخت‌وساز اقدام یا موضوع را به کمیسیون ماده ۱۰۰ ارجاع دهد. حالا باید مشخص شود در مورد متروپل، شهرداری آبادان چه واکنشی نسبت به نامه مهندس ناظر داشته و اگر موضوع به کمیسیون ماده ۱۰۰ ارجاع شده بود، چه مراحلی برای پیگیری موضوع طی شده است؟ جدای از این، به نظر می‌رسد فقدان قاطعیت و شفافیت در این فرآیند و تاخیر در رسیدگی به موضوع، از دیگر آفت‌‌های قانون فعلی است.

این بررسی نشان می‌دهد ماده ۱۰۰ قانون شهرداری‌‌ها واجد تبصره‌‌هایی است که بعضا اثر یکدیگر را خنثی می‌کنند یا فاقد اثربخشی و کارآیی هستند. در نتیجه برای جلوگیری از تکرار حوادث تلخ مشابه باید نسبت به اصلاح فوری این قانون و به‌‌روزرسانی مفاد آن متناسب با شرایط روز اقدام شود.

از مهم‌ترین اصلاحات موردنیاز این است که باید انجام هر نوع معامله املاک فاقد پایان کار چه توسط بنگاه‌‌ها و چه توسط دفاتر اسناد رسمی ممنوع و مشمول پرداخت جریمه‌‌ای سنگین – به طور مثال معادل ارزش روز ملک – شود. افزون بر این اعمال نظارت مستمر توسط ناظر نیز مهم است. در مورد ساختمان متروپل، گزارش نظارتی خبر داده که ساختمان مذکور سه طبقه اضافه‌‌تر از پروانه ساخت هست که موجب کمانش ستون‌‌ها شده است. سوال مهم این است که آیا فرآیند نظارت مستمر به درستی اعمال شده است؟ اگر این طور است، چرا پیش از انجام تخلف و ساخت اضافه تراکم با موضوع برخورد صورت نگرفته است؟ آیا نظارت‌کننده این مساله را پیش‌تر هم به شهرداری اطلاع داده بوده و با این حال از ساخت‌وساز غیرمجاز مذکور جلوگیری نشده است؟ اینها سوالاتی است که تیم حقیقت‌‌یاب پرونده متروپل باید به آنها پاسخ دهد.

از سوی دیگر مادامی که کسی برای خاموش کردن ماشین تولید متروپل‌‌ها در قانون اقدام نکند، نمی‌توان انتظار بهبود وضعیت ایمنی ساختمان‌‌های شهر را داشت و به نظر می‌رسد مهم‌ترین رسالت مسوولان بررسی علت حادثه، مداقه در سرنخ وقوع آن در قوانین موجود است. یکی از موضوعاتی که «دنیای‌اقتصاد» در گزارش پیشین خود درباره نساز و بفروشی رایج شده در کشور نیز به آن پرداخته بود و اکنون نباید از آن غفلت شود، این است که بخش عمده عوارض ساختمانی در زمان صدور پروانه توسط شهرداری دریافت می‌شود و بخش دیگری نیز در پایان کار و هنگام صدور گواهی عدم‌خلاف باید توسط مالک پرداخت شود. به این ترتیب فقط یک رقم جزئی از کل هزینه‌‌هایی که باید شهرداری وصول کند، به زمان صدور گواهی پایان کار موکول می‌شود. بنابراین شهرداری انگیزه مالی کافی برای مداخله به موقع در موارد وقوع تخلف ساخت‌وساز ندارد.

در نهایت درس عبرتی که ماجرای متروپل از خود به جای گذاشت، نشان می‌دهد اگر دولت چاره‌‌ای برای اصلاح این قانون مخرب و فانتزی در حوزه ساخت‌وسازهای شهری نکند و بازی را به نفع شهروندان به هم نزند، نگرانی درباره تکرار حوادثی مثل متروپل وجود دارد. در این میان به نظر می‌رسد مردم نیز باید به شدت از خرید آپارتمان‌‌های بدون پایان کار خودداری کنند؛ کما اینکه اگر این اتفاق رخ دهد، بازار مسکن به نوعی قبل از اصلاح قانون، خود به سمت اصلاح رویه غلط و حادثه‌‌آفرین موجود می‌رود و مالکان ساخت‌وسازها نیز با علم به اختلاف قیمت واحدهای دارای پایان کار و بدون آن، ترجیح می‌دهند معامله را به زمانی پس از دریافت این گواهی موکول کنند.

جهت‌یابی بازار مسکن با شاخص «حباب‌سنج»

نرخ انحراف قیمت مسکن

نسبت «P به R» بعداز کاهش ۶ عددی در بهار ۱۴۰۰ برای دومین فصل پیاپی روی سطح ۲۹ قرار گرفت

دنیای‌اقتصاد : دماسنج بازار ملک در مسیر بازگشت مسکن از اضافه پرش‌‌‌ قیمتی، متوقف شد. برآوردهای «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد، نسبت «قیمت» به «اجاره‌‌‌بهای» مسکن یا همان نسبت «P به R» بعد از کاهش ۶ عددی در بهار ۱۴۰۰ نسبت به زمستان ۹۹، برای دومین فصل پیاپی، در تابستان سال گذشته، روی عدد ۲۹ قرار گرفت. این عدد نشان‌دهنده نرخ انحراف قیمت مسکن از محدوده متعارف یعنی بازه معمول نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بهای آپارتمان‌‌‌های مسکونی در شهر تهران است و نشان می‌دهد در صورتی که بازار در فاز احیای رابطه متعارف قیمت واجاره‌‌‌بها قرار بگیرد چه تغییراتی در قیمت مسکن پایتخت می‌تواند رخ دهد.

p7

آمارهای تازه منتشر شده در خصوص تحولات بازار معاملات مسکن شهر تهران در تابستان 1400 نشان می‌دهد، یک نمایشگر مهم بازار معاملات مسکن شهر تهران، در این فصل، در همان سطح یک فصل قبل یعنی بهار سال گذشته، ثابت مانده است؛ یعنی عدد این دماسنج نه افزایش یافته و نه با کاهش همراه شده است. این نمایشگر که یکی از مهم‌ترین معیارها ودماسنج ملکی برای سنجش میزان حباب قیمتی در بازار معاملات مسکن است، همان نسبت قیمت به اجاره مسکن است که در اصطلاح به آن نسبت p بهR گفته می‌شود. فاصله میان قیمت و اجاره مسکن یا همان نسبت P بهR یک شاخص جهانی است که به عنوان حباب‌‌‌‌‌‌سنج در بازار مسکن به کار می‌رود. این نسبت با محاسبه نسبت میانگین قیمت هر مترمربع آپارتمان مسکونی به میانگین اجاره‌‌‌‌‌‌بهای ماهانه هر مترمربع آپارتمان به دست می‌‌‌‌‌‌آید که مقدار آن نشان می‌دهد آیا بازار مسکن دچار اضافه‌‌‌‌‌‌پرش قیمت مسکن شده و باید منتظر تخلیه حباب بود یا نه؟ به واسطه این نسبت همچنین می‌توان پیش‌بینی کرد که چه زمانی رشد قیمت مسکن آغاز می‌شود. هر زمان این نسبت به حداقل معمول نزدیک شود می‌توان این طور نتیجه‌‌‌‌‌‌گیری کرد که به زودی قیمت مسکن دچار جهش خواهد شد. اما عدد متعارف این نسبت که نشان‌دهنده شرایط نرمال در بازار معاملات مسکن است همواره بین 15 تا 25 در نوسان است. در مواقعی که بازار مسکن دچار حباب قیمتی باشد و با اضافه‌‌‌پرش یا ارزش‌‌‌گذاری غیرواقعی همراه باشد این میزان از سطح عدد 25 فراتر می‌رود وبرعکس هر زمان که شرایط در بازار مسکن به لحاظ تحولات قیمتی به سمت عادی شدن حرکت می‌کند، عدد این نسبت نیز کاهش می‌‌‌یابد ودر بازه 15 تا 25 قرار می‌گیرد.  اضافه ‌‌‌پرش و جهش قیمت مسکن در سه سال اخیر منجر به فراتر رفتن عدد این نسبت از وضعیت نرمال شده است. زمستان سال 99 نسبت متوسط قیمت به میانگین اجاره‌‌‌بهای مسکن به دنبال جهش سه ساله قیمت آپارتمان‌‌‌های مسکونی به عدد 35 رسید. این نسبت به دنبال شروع فاز پساجهش وچربی‌‌‌سوزی در بازار مسکن در بهار 1400 به عدد 29 کاهش یافت. تابستان سال گذشته، این عدد بدون تغییر در همان سطح 29 باقی ماند که این موضوع نشان‌دهنده توقف نمایشگر حباب قیمت مسکن در دومین فصل از سال گذشته است. در واقع عدد مربوط به نسبت متوسط قیمت به اجاره‌‌‌بهای مسکن در تابستان سال گذشته برای دو فصل متوالی روی عدد 29 ثابت مانده است.

معنای کاهش نسبت قیمت به اجاره

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، آمار به‌روزرسانی شده از تحولات بازار مسکن شهر تهران، مربوط به تابستان 1400 که به تازگی از سوی مرکز آمار ایران منتشر شده است نشان می‌دهد، نسبت میانگین قیمت مسکن به متوسط اجاره‌‌‌بها، که بهار سال گذشته، از عدد 35 زمستان 99 به عدد 29 کاهش یافت، در تابستان سال گذشته، روی عدد 29 ثابت ماند. معنای این رویداد آن است که بعد از توقف روند اضافه پرش در پایان سال 99 و بازگشت محسوس نسبت قیمت به اجاره از قله تاریخی در بهار سال گذشته، این روند بازگشت در تابستان متوقف شده است. بهار سال گذشته نسبت متوسط قیمت به میانگین اجاره‌‌‌بهای مسکن به قله تاریخی 35 رسید. یعنی متوسط قیمت مسکن در شهر تهران به 35 برابر متوسط اجاره‌‌‌بهای آپارتمان‌‌‌های مسکونی در پایتخت رسید. در حالی که بازه متعارف نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بهای مسکن، بین اعداد 15 تا 25 قرار دارد. علت این انحراف بازار مسکن از نسبت متعارف قیمتی با بازار اجاره، به جهش شدید و طولانی‌مدت قیمت آپارتمان‌‌‌ها در فاصله سال‌های 97 تا پایان 99 برمی‌‌‌گردد.

اما در بهار عدد مربوط به نسبت متوسط قیمت به میانگین اجاره‌‌‌بهای مسکن در شهر تهران به 29 رسید ودر تابستان نیز در همین سطح، یعنی روی عدد 29 باقی ماند. علت توقف بازگشت قیمت مسکن به محدوده اصلی (کانالی که سقف آن بر اساس نسبت 25 برابری قیمت به اجاره و کف آن هم نسبت 15 برابری است) در نیمه سال گذشته به دو عامل مهم برمی‌‌‌گردد؛ عامل اول، شتاب گرفتن رشداجاره‌بها و دیگری متوقف شدن روند کاهش قیمت اسمی مسکن در بهار 1400 است. متوسط اجاره‌‌‌بهای مسکن در شهر تهران در سال 1400 به طور متوسط 40‌درصد رشد کرد؛ افزایش سرعت رشد اجاره‌‌‌بهای مسکن در شهر تهران از ابتدای سال گذشته آغاز شد. از سوی دیگر، قیمت اسمی مسکن در دو ماه فروردین و اردیبهشت سال گذشته به ترتیب با کاهش 3 و 2‌درصدی در مقایسه با ماه قبل-اسفند 99 و فروردین 1400- همراه شد اما در خردادماه روند کاهش قیمت اسمی مسکن متوقف شد. همین دو رویداد یعنی افزایش سرعت رشد اجاره‌‌‌بهای مسکن از یکسو و توقف کاهش قیمت اسمی مسکن از سوی دیگر موجب شد، نسبت متوسط قیمت مسکن به سطح میانگین اجاره‌‌‌بهای واحدهای مسکونی در شهر تهران که در اولین فصل از سال 1400 معادل 6 واحد در مقایسه با عدد همین نسبت در زمستان 99-یک فصل قبل از آن- کاهش یافته و از 35 به 29 رسید، در تابستان در همان سطح یعنی روی عدد 29 ثابت باقی بماند.  در واقع بعد از اتمام عملیات حباب‌‌‌سازی قیمتی در بازار مسکن شهر تهران به دنبال جهش سه ساله قیمت مسکن، سه عامل مهم در توقف رشد قیمت مسکن در بهار 1400 موثر بود. عامل اول به کاهش ریسک‌های غیراقتصادی و اثر آن بر بازار ملک به دنبال شروع مذاکرات برجام برمی‌‌‌گردد. بهار سال گذشته مذاکرات برجام آغاز شد و به دنبال آن انتظارات کاهشی در بازار مسکن تقویت شد. از سوی دیگر کاهش تقاضای غیرمصرفی به دلیل از بین رفتن جذابیت سفته‌‌‌بازی در بازار ملک، حرکت بازار در فازپساجهش را سرعت داد.

همزمان سرعت رشد اجاره‌‌‌بهای مسکن افزایش یافت. به دنبال وقوع این رویداد، نسبت متوسط قیمت به میانگین اجاره‌‌‌بهای مسکن در شهر تهران از عدد 35 به 29 کاهش یافت اما همزمان با توقف کاهش قیمت اسمی مسکن در اواخر بهار ودر طول تابستان، عدد نسبت روی 29 تثبیت شد و روند کاهش نسبت در مسیر احیای رابطه متعارف متوقف شد.

برآوردهای «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد در تابستان سال گذشته سرعت رشد قیمت مسکن با سرعت رشد اجاره‌‌‌بها به طور متوسط در شهر تهران یکسان بوده است که نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بهای مسکن بدون تغییر در مقایسه با بهار روی عدد 29 باقی مانده است.

تابستان سال گذشته در حالی نسبت متوسط قیمت به میانگین اجاره‌‌‌بهای مسکن روی عدد 29 ثابت ماند و در عین حال نسبت به زمستان 99 کاهش یافت که همچنان این نسبت خارج از محدوده متعارف یعنی بازه عدد 15 تا 25 قرار دارد. معنای این موضوع آن است که حباب‌‌‌سنج بازار مسکن همچنان اضافه‌‌‌‌‌‌پرش قیمتی در بازار ملک را نشان می‌دهد و به شرط مهیا بودن شرایط، قیمت مسکن می‌تواند به سطحی برگردد که نسبت P به R ‌‌‌به دامنه متعارف بازگردد.

تصویرسازی برای 1401

در شرایطی که آمار به‌روزرسانی شده در خصوص تحولات قیمت واجاره مسکن در تابستان 1400، تصویر سال گذشته بازار ملک را ترسیم می‌کند، اما می‌توان از این تصویر سال گذشته برای تصویرسازی امسال بازار ملک نیز استفاده کرد.  در واقع با برآوردی که می‌توان از «تورم اجاره مسکن در نیمه اول 1401» داشت، می‌توان نرخ انحراف قیمت مسکن را محاسبه کرد.  به این ترتیب با استفاده از آمارهای سال قبل و همچنین برآورد شرایط موجود می‌توان محاسبه کرد که قیمت مسکن چند‌درصد تا رسیدن به محدوده متعارف، فاصله دارد.

به این صورت که اگر فرض کنیم اجاره‌بها مثل پارسال، ‌‌‌ با رشد تند همراه باشد و حدود 40‌درصد افزایش داشته باشد، برای آنکه نسبت قیمت مسکن به اجاره‌‌‌بها به سقف کانال متعارف (مرز محدوده اصلی) برسد، لازم است متوسط سطح قیمت‌ها در مقطع زمانی حاضر معادل 14‌درصد کاهش یابد و به سطح مترمربعی 31‌میلیون تومان برسد.  تابستان سال گذشته متوسط اجاره‌‌‌بهای ماهانه هر مترمربع مسکن در شهر تهران معادل حدود 84‌هزار تومان بود که این میزان با محاسبه رشد 40‌درصدی (در صورت رشد 40‌درصدی اجاره‌‌‌بها در سال‌جاری) حول و حوش 100‌هزار تومان برآورد می‌شود.

می‌توان برآورد کرد که با متوسط اجاره‌‌‌بهای ماهانه 100‌هزار تومانی اجاره‌‌‌بها به ازای هر مترمربع واحد مسکونی، اگر نسبت بخواهد به سقف بازه متعارف یعنی عدد 25 برسد، متوسط قیمت هر مترمربع آپارتمان در تهران باید به سطح 31‌میلیون تومانی برسد. یعنی به طور متوسط 4‌میلیون تومان کمتر از رقم 35‌میلیون تومانی فعلی!

در واقع اگر نسبت قیمت به اجاره مسکن در شهر تهران بخواهد روی سقف کانال متعارف (عدد 25) قرار بگیرد با محاسبه اجاره‌‌‌بهای هر مترمربع 100‌هزار تومانی، متوسط قیمت هر مترمربع آپارتمان 31‌میلیون تومان برآورد می‌شود.

طی سه دهه اخیر متوسط نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بهای مسکن عدد 21 بوده است. با این حساب، اگر نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بها بخواهد به عدد متوسط واقع در بازه 15 تا 25 یعنی عدد 21 برگردد، انتظار می‌رود متوسط قیمت هر مترمربع مسکن از سطح فعلی یعنی 35‌میلیون تومان معادل 30‌درصد کمتر شده وبه 26‌میلیون تومان به ازای هر مترمربع برسد. تمام این برآوردها مربوط به زمانی است که همه شرایط برای بازگشت بازار مسکن از اضافه‌‌‌پرش قیمتی یا ارزش‌‌‌گذاری بیش از حد، فراهم شود. اگر شرایط به گونه‌‌‌ای فراهم شود که بازار مسکن از فاز ارزش‌‌‌گذاری بیش از حد واضافه‌‌‌پرش قیمتی بازگردد، در صورتی که نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بها بخواهد روی سقف کانال متعارف یعنی عدد 25 قرار بگیرد قیمت مسکن می‌تواند با کاهش 14‌درصدی به مترمربعی 31‌میلیون تومان برگردد. در صورتی که شرایط برای احیای عدد متوسط سه دهه اخیر نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بها یعنی عدد 21 نیز فراهم شود متوسط قیمت هر مترمربع مسکن می‌تواند با حدود 30‌درصد افت از 35‌میلیون تومان فعلی به 26‌میلیون تومان برسد. هر چند این برآوردها لزوما به این معنا نیست که این رخداد حتما در بازار معاملات مسکن شهر تهران در سال‌جاری رخ می‌دهد و تنها برآوردی است که با توجه به عدد متعارف نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بهای مسکن در شرایط عادی بازار مسکن محاسبه می‌شود.

از سوی دیگر، در شرایطی که با محاسبه سطح 100‌هزار تومانی متوسط اجاره‌‌‌بهای هرمترمربع مسکن در شهر تهران، نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بهای مسکن بخواهد در سال‌جاری روی عدد 29 باقی بماند و تغییری نداشته باشد(مشابه شرایطی که در تابستان 1400 تجربه شد)، متوسط قیمت مسکن نیز روی همین سطح 35‌میلیون تومانی ثابت خواهد ماند و تغییری نخواهد کرد که این موضوع به معنای انتظار ثبات قیمت در بازار معاملات مسکن شهر تهران در نیمه اول سال 1401 است.

شرایط احیای رابطه متعارف

همه این برآوردها مربوط به موقعیتی است که تمام شرایط برای کاهش قیمت مسکن فراهم شود و سرعت رشد اجاره‌‌‌بها نیز مانند سال گذشته بالا باشد. یعنی تورم اجاره‌‌‌بها در سال 1400 حول و حوش 40 تا 45‌درصد باشد و همچنین متوسط قیمت مسکن (قیمت اسمی) در ماه‌‌‌های آینده رشد نکند یا در نهایت با ریزنوسانات محدود همراه باشد.

در این صورت است که بر اساس دستگاه حباب سنج ملکی-نسبت قیمت به اجاره‌‌‌بها- می‌توان انتظار داشت در صورتی که بازار در فاز کاهش قیمت قرار بگیرد تا چه میزان ظرفیت بازگشت قیمت‌ها به عقب وجود دارد. در واقع این نمایشگر تحولات ملکی، نشان‌دهنده نرخ انحراف قیمت مسکن از عدد متعارف است.

با این حال، بررسی‌‌‌ها در خصوص تحولات بازار اجاره مسکن، از کاهش سرعت رشد اجاره‌‌‌بها در شهر تهران در ماه‌‌‌های اخیر خبر می‌دهد.

متوسط اجاره‌‌‌بهای مسکن در حالی در سال گذشته حول و حوش 40‌درصد رشد کرد که تورم نقطه به نقطه اجاره‌بها در پاییز سال قبل قله 50‌درصدی را پیمود. اما در زمستان سرعت رشد اجاره‌‌‌بها در شهر تهران کم شد و اسفند ماه تورم نقطه به نقطه در بازار اجاره به 45‌درصد رسید.

انتظار می‌رود در سال‌جاری، کاهش سرعت رشد اجاره‌‌‌بها در شهر تهران مسیر خود را ادامه دهد و تورم بازار اجاره در سال‌جاری از سال گذشته کمتر باشد. البته یک عامل کلیدی در بروز تحولات ملکی در سال 1401 بیش از سایر عوامل موثر است که تعیین‌تکلیف آن می‌تواند سمت وسوی ملکی در سال‌جاری را تعیین کند.

این عامل کلیدی، کاهش ریسک‌های غیراقتصادی در صورت ادامه مذاکرات برجام و حصول توافق است. در صورت حصول توافق و تعیین‌تکلیف این مذاکرات، بازار مسکن از ناحیه کاهش ریسک‌های غیراقتصادی تحت‌تاثیر قرارمی‌گیرد. قیمت مسکن می‌تواند در چنین شرایطی کاهش یابد (دستکم قیمت واقعی) و انتظار می‌رود سرعت رشد اجاره‌‌‌بها نیز با کاهش همراه شود.

Untitled-1 copy

گرمای پنهان در بازار مسکن

تفاوت دو فروردين در بازار مسكن پايتخت

دنياي اقتصاد : قیمت‌های پیشنهادی فروش آپارتمان در ماه اول۱۴۰۱، متفاوت از روند ماه‌های پایانی سال گذشته تغییر کرد. اولین تصویر از بازار مسکن در سال جدید را «داده‌های یک بازار خدمات آنلاین» و همچنین «تحقیقات میدانی از واسطه‌های ملکی» به نمایش گذاشته است. جزئیات این تصویر از «تغییر مثبت قیمت‌ها با وجود افزایش فروشنده‌ها» حکایت دارد. این فروردین در مقایسه با فروردین پارسال- در بازار مسکن پایتخت- دست‌کم یک تفاوت عمده دارد و آن «تغییر انتظارات» است. رشد تورم پنهان مسکن در فروردین ناشی از رشد محسوس تقاضا در کنار چهار پارامتر دیگر است.

14 copy

نخستین تصویر از بازار مسکن شهر تهران در سال 1401 نشان‌دهنده گرمای پنهان در این بازار در فروردین ماه است. در حالی که هنوز آمارهای رسمی درباره تحولات قیمت و حجم معاملات مسکن در شهر تهران در فروردین امسال منتشر نشده است اما اطلاعات مربوط به فایل‌‌های فروش مسکن که در نخستین ماه از سال 1401 به بازار عرضه شدند نشان‌دهنده وقوع دو رویداد مهم در این بازار است. این دو رویداد که در واقع نشان‌دهنده گرمای پنهان در بازار معاملات مسکن شهر تهران در فروردین است به افزایش محسوس قیمت پیشنهادی فایل‌‌های فروش مسکن از یک سو و همچنین رشد تقاضا برای خرید آپارتمان در این ماه در مقایسه با فروردین سال قبل مربوط می‌شود. متوسط قیمت پیشنهادی واحدهای مسکونی که در فروردین 1401 به بازار معاملات مسکن شهر تهران عرضه شد در مقایسه با اسفند1400، معادل 3 درصد رشد کرد.

تورم پنهان ماهانه 3 درصدی آن‌‌هم در نخستین ماه سال که بازار نیمه‌‌تعطیل بوده است رشد محسوس قیمت پیشنهادی در فایل‌‌های عرضه شده به بازار فروش مسکن محسوب می‌شود. این در حالی است که هم در یک‌سال گذشته – سال 1400- و هم در فروردین پارسال، تورم قیمت‌‌های پیشنهادی و تورم مسکن در معاملات فروش آپارتمان، یک‌سوم تورم پنهان (میزان رشد قیمت در فایل‌‌های فروش) در فروردین 1401 بوده است. سال گذشته متوسط قیمت فروش مسکن در فایل‌‌های عرضه شده به بازار معاملات مسکن شهر تهران در فروردین نسبت به اسفند99 (یک ماه قبل از آن)، تنها یک درصد رشد کرد و آمارهای رسمی نیز از کاهش 3 درصدی قیمت مسکن در این ماه در مقایسه با اسفند حکایت داشت. در کل سال 1400 نیز تورم پنهان ماهانه مسکن (تورم فایل‌‌های فروش) به‌طور متوسط یک درصد بود. به این معنا که به‌طور متوسط میانگین قیمت پیشنهادی واحدهای مسکونی در شهر تهران یک درصد در مقایسه با ماه قبل افزایش داشته است. میانگین تورم ماهانه مسکن در معاملات صورت گرفته نیز براساس آمارهای رسمی همین میزان یعنی به‌طور متوسط یک درصد در هر ماه بوده است.

این آمارها نشان‌دهنده تورم محسوس در فایل‌‌های عرضه شده به بازار فروش مسکن در فروردین امسال است. در واقع رشد 3 درصدی متوسط قیمت فروش در فایل‌‌هایی که فروردین امسال از سوی فروشنده‌های مسکن به بازار ملک عرضه شد، تورم پنهان بالایی را نشان می‌دهد. به‌ویژه آنکه علاوه بر نیمه تعطیل بودن فروردین، نیمی از این ماه نیز در ماه مبارک رمضان قرار داشت. معمولا تقاضا و حجم معاملات مسکن در ماه رمضان هرسال نسبت به ماه‌های دیگر کاهشی است و همین کاهش تقاضا بر قیمت‌‌های پیشنهادی و قطعی فایل‌‌ها نیز اثرگذار است. اما آن‌طور که اطلاعات مربوط به حجم فایل‌‌های عرضه شده به بازار ملک و همچنین داده‌های مربوط به تغییرات قیمت پیشنهادی در فایل‌‌های عرضه شده به بازار مسکن شهر تهران در فروردین امسال نشان می‌دهد، نه‌تنها قیمت‌‌های پیشنهادی در مقایسه با اسفند رشد محسوس داشته بلکه عرضه و تقاضا نیز در مقایسه با فروردین سال قبل افزایش داشته است.

افزایش حجم عرضه فایل، افزایش تقاضای خرید و از همه مهم‌تر رشد 3 درصدی تورم پنهان (قیمت پیشنهادی فروش مسکن در فایل‌‌های عرضه شده به بازار ملک) نخستین تصویر غیررسمی از نبض معاملات و قیمت مسکن شهر تهران در نخستین ماه از سال 1401 است. این اطلاعات از مشخصات فایل‌‌های عرضه شده به بازار نیازمندی‌‌های آنلاین دیوار استخراج شده است.

جمع‌‌بندی داده‌های به دست آمده از این استارت‌آپ بازاریابی ملکی نشان‌دهنده تفاوت دو فروردین 1400 و 1401 به لحاظ حجم و قیمت پیشنهادی واحدهای مسکونی عرضه شده به بازار مسکن است. فروردین سال گذشته تورم ماهانه پنهان (میانگین رشد قیمت در فایل‌‌های عرضه شده به بازار مسکن)، تنها یک درصد در مقایسه با اسفند رشد کرد و تورم مسکن در فایل‌‌های فروش نیز منفی 3 درصد گزارش شد. اما تورم ماهانه پنهان فروردین امسال 3 درصد برآورد می‌شود.

میانگین قیمت در فایل‌‌های فروش

بررسی‌‌ها و برآوردهای «دنیای اقتصاد» با استناد به داده‌های درج شده در فایل‌‌های فروش آپارتمان‌‌های مسکونی که در فروردین امسال به بازار مسکن شهر تهران عرضه شدند نشان می‌دهد متوسط قیمت هر مترمربع آپارتمان در شهر تهران در این فایل‌‌ها به 34 میلیون و800 هزار تومان رسیده است. این میزان در مقایسه با متوسط قیمت فایل‌‌هایی که اسفند ماه به بازار ملک عرضه شد با رشد 3 درصدی همراه شده است. این میزان رشد به چند دلیل تورم محسوس را در فایل‌‌های فروش مسکن در نخستین ماه سال جاری نشان می‌دهد. نخستین علت، مقایسه این میزان تورم با وضعیت رشد قیمت در فایل‌‌های فروش مسکن در ماه مشابه سال گذشته است. همان‌گونه که گفته شد متوسط قیمت مسکن در فایل‌‌هایی که فروردین سال گذشته به بازار مسکن شهر تهران عرضه شد در مقایسه با اسفند 99، تنها یک درصد رشد داشت.

از سوی دیگر تورم پنهان بهمن و اسفند سال گذشته نیز کمتر از تورم پنهان فروردین امسال بود. میانگین تورم پنهان مسکن در سال 1400 نیز یک درصد و دقیقا یک‌سوم تورم فایل‌‌های عرضه شده به بازار مسکن در فروردین امسال بود.

تورم ماهانه مسکن در معاملات قطعی فروش ملک در سال گذشته نیز به‌طور متوسط در هر ماه یک درصد بود. در واقع به‌طور میانگین تورم ماهانه فایل‌‌های فروش با تورم ماهانه مسکن در معاملات قطعی در سال گذشته، یکسان و هر دو معادل یک درصد بوده است.

اما یک سوال مهم در ارتباط با شرایط بازار معاملات مسکن شهر تهران در فروردین مطرح است؛ مبنی بر اینکه چرا شرایط در این بازار در فروردین ماه امسال مسیری متفاوت از فروردین و همچنین کل سال گذشته را طی کرده است؟

آیا کمبود عرضه فایل منجر به رشد محسوس قیمت در فایل‌‌های عرضه شده به بازار مسکن پایتخت در این ماه شده است یا عوامل دیگری در بروز این شرایط نقش داشته است؟

در پاسخ به این سوال باید گفت فروردین امسال نه تنها حجم عرضه فایل‌‌های فروش به بازار معاملات مسکن شهر تهران کم نشد بلکه میزان عرضه فایل در این ماه در مقایسه با فروردین سال گذشته رشد محسوس داشته است. بررسی اطلاعات مربوط به فایل‌‌های عرضه‌شده به بازار نیازمندی‌‌های آنلاین دیوار نشان می‌دهد فروردین امسال حجم فایل‌‌های عرضه شده به بازار معاملات مسکن شهر تهران 32 درصد در مقایسه با فروردین سال گذشته رشد داشته است. بنابراین کمبود عرضه فایل به بازار در این ماه را نمی‌توان دلیل ثبت تورم ماهانه پنهان 3 درصدی در بازار مسکن فروردین 1401 عنوان کرد. چرا که در این ماه نه تنها عرضه فایل به بازار ملک کمتر نشد بلکه با رشد محسوس 32 درصدی نیز همراه شد.

این در حالی است که نتایج تحقیقات میدانی «دنیای اقتصاد» از افزایش میزان تقاضا برای خرید مسکن در فروردین امسال در مقایسه با فروردین سال گذشته در کنار افزایش عرضه ملک به بازار فروش حکایت دارد. بنابراین اطلاعات به دست آمده حاکی است بازار معاملات مسکن شهر تهران در ماهی که نسبت به فروردین سال قبل، ماه اوج فروش و اوج خرید نوروزی محسوب می‌شود با رشد محسوس سطح قیمت‌‌های پیشنهادی در فایل‌‌های فروش مواجه شده است.

5 علت تورم پنهان 3 درصدی

در چنین شرایطی یک سوال مهم آن است که با توجه به وضعیت عرضه و تقاضای مسکن در فروردین امسال، عامل رشد محسوس قیمت پیشنهادی در فایل‌‌های عرضه شده به بازار فروش املاک پایتخت چه بوده است؟

برآوردهای «دنیای اقتصاد» و تحقیقات انجام شده در این زمینه از شناسایی پنج عامل عمده، موثر و مهم در بروز تورم پنهان قابل توجه در بازار مسکن فروردین 1401 خبر می‌دهد.

نخستین عامل مربوط به اثر تغییر سال و ورود به سال جدید بر سطح قیمت‌‌ کالاها و خدمات (تورم) است. معمولا هر سال تغییراتی در نرخ کالاها و خدمات رخ می‌دهد. تورم عمومی بالا در فروردین 1401 یکی از عواملی است که می‌تواند در این رشد 3 درصدی بهای پیشنهادی واحدهای مسکونی عرضه شده به بازار فروش ملک در شهر تهران موثر باشد. هر چند این علت به تنهایی نمی‌تواند به عنوان عامل رشد 3 درصدی بهای پیشنهادی آپارتمان‌‌های فروشی مطرح شود. چرا که فروردین سال گذشته، که نخستین ماه از سال 1400 بود، تورم پنهان مسکن یک درصد و تورم مسکن در معاملات قطعی منفی 3 درصد بود. البته افزایش 57 درصدی حقوق و دستمزدها در سال جاری را می‌توان به عنوان یکی از عوامل موثر در این رشد قیمت مورد اشاره قرار داد. از سوی دیگر تورم ماهانه 6 درصدی مسکن در اسفند 1400 (یک ماه قبل) نیز در این زمینه بی‌‌تاثیر نبوده است.

اثر بازدهی بازارها

عامل دوم به اثر افزایش قیمت‌‌ها و نرخ بازدهی در بازارهای موازی مسکن در فروردین امسال مربوط می‌شود. برآوردها حاکی از افزایش 6 درصدی قیمت‌‌ها در هر یک از بازارهای دلار و سکه در فروردین امسال است. این در حالی است که شاخص کل در بازار معاملات سهام نیز در نخستین ماه از سال 1401 یعنی فروردین 11 درصد رشد داشته است. بنابراین و با توجه به رابطه موجود بین بازارهای اقتصادی، این عامل نیز می‌تواند به عنوان عامل موثر در افزایش  3 درصدی بهای پیشنهادی واحدهای مسکونی که فروردین امسال به بازار مسکن شهر تهران عرضه شد معرفی شود.

رشد محسوس قیمت مسکن در اسفند سال گذشته نیز یکی دیگر از عواملی است که می‌تواند در تورم ماهانه پنهان محسوس مسکن در فروردین اثرگذار باشد. متوسط قیمت واحدهای مسکونی که در بازار معاملات مسکن شهر تهران در اسفند 1400 به فروش رسید در مقایسه با متوسط قیمت واحدهای مسکونی فروخته شده در بهمن پارسال رشد بی‌‌سابقه 2/ 6 درصدی در میان ماه‌های سال گذشته را به ثبت رساند. در شرایطی که متوسط قیمت مسکن در معاملات قطعی در ماه قبل از فروردین رشد ماهانه 6 درصدی داشته است، این افزایش قیمت، بر متوسط قیمت فایل‌‌هایی که فروردین ماه به بازار مسکن عرضه شد اثرگذار بوده و خود را در شکل افزایش محسوس بهای پیشنهادی مسکن در این ماه نشان داده است.

چهارمین عامل به رشد محسوس هزینه ساخت مسکن به‌ویژه از ناحیه افزایش قابل توجه قیمت برخی از مصالح و نهاده‌های مهم و پرکاربرد ساختمانی در سال جدید مربوط می‌شود. واسطه‌های بازار معاملات مسکن شهر تهران در این باره به «دنیای اقتصاد» اعلام کردند: در هفته‌های اخیر قیمت برخی مصالح و نهاده‌های پرکاربرد ساختمانی مانند آهن‌‌آلات و میلگرد و… افزایش محسوس داشته است و این موضوع به‌ویژه قیمت واحدهای نوساز را تحت تاثیر قرار داده است. سرایت افزایش قیمت واحدهای نوساز به سایر واحدهای مسکونی نیز خود را در شکل رشد محسوس بهای پیشنهادی فروش آپارتمان‌‌ها در تهران در فروردین 1401 نشان داده است.

رشد تقاضا

اما عامل پنجم که دلیلی قابل توجه در تشریح علل رشد محسوس بهای پیشنهادی واحدهای مسکونی شهر تهران در فروردین محسوب می‌شود مربوط به رشد تقاضای خرید مسکن در فروردین امسال است. با وجود نیمه تعطیل بودن فروردین در هر سال و حتی در شرایطی که نیمی از فروردین امسال در ماه مبارک رمضان قرار داشت، تحقیقات میدانی انجام شده از بازار معاملات مسکن مناطق مختلف شهر تهران به ویژه مناطق مصرفی و پرتقاضا نشان‌دهنده افزایش میزان تقاضای خرید در نخستین ماه از سال 1401 است. در واقع می‌توان یکی از مشخصات مهم و بارز بازار مسکن شهر تهران در فروردین ماه امسال را افزایش و چرخش تقاضای خرید مسکن عنوان کرد. فروردین سال گذشته که ماه از سرگیری و شروع مذاکرات برجام بود تقاضا به‌شدت در بازار برای خرید آپارتمان کاهش یافت. چرا که متقاضیان خرید مسکن به دلیل چشم‌‌انداز خوش‌بینانه به آینده ناشی از شروع این مذاکرات خرید خود از بازار ملک را به امید کاهش سطح قیمت‌‌ها به تعویق انداختند. همین موضوع منجر به ثبت تورم ماهانه پنهان یک درصدی و تورم ماهانه منفی 3 درصد در معاملات قطعی آپارتمان در فروردین 1400 شد. اما فروردین 1401 را می‌توان ماه توقف مذاکرات معرفی کرد. توقف مذاکرات و روشن نشدن نتایج آن، با اثرگذاری بر جو عمومی و تحت تاثیر قراردادن انتظارات، شرایط متفاوتی را در بازار مسکن فروردین امسال در مقایسه با بازار مسکن فروردین سال گذشته رقم زد و خود را در شکل افزایش محسوس تورم ماهانه پنهان ملکی نشان داد.

همین موضوع نه تنها بر سطح بهای پیشنهادی واحدهای مسکونی فایل شده اثر گذاشته و آن را افزایش داد بلکه حجم تقاضای خرید مسکن را نیز زیاد کرد. بررسی‌‌های «دنیای اقتصاد» نشان می‌دهد اگرچه هر پنج عامل گفته شده در بروز وضعیتی که برای بازار مسکن فروردین 1401 تشریح شد نقش داشته‌‌اند اما وزن عامل پنجم یعنی اثر تغییر انتظارات ناشی از توقف مذاکرات بر این بازار بیش از چهار عامل دیگر بوده است.

به گزارش «دنیای اقتصاد»، شرایطی که در بازار معاملات مسکن شهر تهران در فروردین امسال مشاهده شد در واقع نشان‌دهنده نوعی گرمای پنهان در بازار فروش املاک پایتخت است. این گرمای پنهان در واقع از یک سو نشان‌دهنده نبض بالای تقاضای مسکن در این ماه به دلیل افزایش تقاضای خرید آپارتمان است و از سوی دیگر نشان‌دهنده افزایش دمای قیمت پیشنهادی آپارتما‌‌ن‌‌ها در فروردین امسال در مقایسه با فروردین سال گذشته است. با این حال، این تحلیل بر مبنای داده‌های اولیه مربوط به اطلاعات درج شده در فایل‌‌های فروش مسکن شهر تهران و همچنین تحقیقات میدانی به عمل آمده از بازار مسکن پایتخت استخراج شده است. برای تحلیل درست آنچه در بازار معاملات مسکن شهر تهران در فروردین امسال رخ داده است، باید تا زمان انتشار آمار رسمی تحولات ملکی شهر تهران در نخستین ماه 1401 منتظر ماند.

قطب نمای تورم ملکی ۱۴۰۱

چربی‌‌سنجی قیمت مسکن

حمایت اکثریت متغیرهای برون‌‌زا از «فاز پساجهش مسکن»

دنیای‌اقتصاد : اکثریت متغیرهای برون‌زای موثر بر «مسکن۱۴۰۱» در کنار یک متغیر درون‌زای کلیدی یعنی «قدرت خرید» از استعداد کاهشی قیمت‌ها در سال جدید حکایت می‌کند. بررسی‌های «دنیای‌اقتصاد» درباره نسبت‌های متعارف بین نرخ رشد قیمت مسکن با نرخ رشد نقدینگی و تورم عمومی و همچنین رابطه سنتی قیمت ملک و نرخ دلار نشان می‌دهد سطح میانگین قیمت آپارتمان‌ها در پایتخت، دست‌کم ۱۲درصد بالاتر از «سطح متعارف» است. این وضعیت نتیجه «اضافه‌پرش» قیمت‌ها طی سال‌های ۹۷ تا ۹۹ است که باعث شد بازار مسکن نیز مثل دیگر بازارهای موازی، چربی به خود بگیرد. سال گذشته تحت تاثیر «ریزش نرخ‌های بازدهی» عملیات مقدماتی چربی‌سوزی قیمت مسکن نیز شروع شد و به شکل افت حدود ۱۰درصدی «قیمت واقعی» بروز کرد. در این مقطع با وجود آنکه بستر اولیه کاهش قیمت مسکن فراهم است، اما آینده یک متغیر برون‌زای اصلی، تعیین کننده ادامه مسیر است. در صورت تعیین تکلیف این متغیر – ریسک غیراقتصادی- دو مانع درونی بازار ملک برای کاهش قیمت نیز برطرف خواهد شد.

Untitled-1 copy

استعداد بازار مسکن شهر تهران برای عقب‌‌نشینی سطح متوسط قیمت آپارتمان‌‌‌‌های مسکونی، در ادامه فازپساجهش ملکی، سنجش شد. در حالی که برآیند همه آمارها و بررسی‌‌ها از وضعیت قیمت مسکن در سال‌های اخیر نشان‌دهنده وجود اضافه‌‌پرش قیمتی در این بازار به دنبال جهش سه ساله قیمت مسکن در فاصله سال‌های 97 تا انتهای 99 است، یک سوال کلیدی آن است که حال که بازار معاملات مسکن از سال گذشته در فاز پساجهش و در مسیر «چربی‌‌سوزی» قرار گرفته است، بازار مسکن شهر تهران هم‌‌اکنون از چه میزان استعداد برای کاهش قیمت برخوردار است؟

سال گذشته قیمت واقعی مسکن در کل سال و قیمت اسمی در سه ماه، در شهر تهران کاهش داشت. هم‌‌اکنون و در ادامه فازپساجهش ملکی، بررسی‌‌ها از وجود ظرفیت کاهش قیمت حکایت دارد. شرایط فعلی دربردارنده حمایت اکثریت متغیرهای برون‌‌زا، از «فاز پساجهش مسکن» به شکل کاهش قیمت اسمی یا دست‌‌کم کاهش بیشتر قیمت واقعی است.

«حداقل» و «متوسط» استعداد کاهش قیمت

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، یکسال بعد از شروع فازپساجهش ملکی در پایتخت و کاهش 10‌درصدی متوسط قیمت واقعی مسکن در سال 1400، بررسی وضعیت متغیرهای درون‌‌زا و برون‌‌زا اثرگذار بر تحولات ملکی پایتخت نشان می‌دهد، در ادامه فازپساجهش، متوسط قیمت اسمی مسکن در شهر تهران استعداد حداقل 12‌درصد کاهش را دارد. این در حالی است که قیمت اسمی مسکن همچنین به طور متوسط استعداد کاهش 20‌درصدی را نیز در خود جای داده است. استعداد بازار مسکن شهر تهران برای کاهش سطح متوسط قیمت آپارتمان‌‌های مسکونی، با توجه به نسبت تورم مسکن با متغیرهای اثرگذاری همچون نرخ رشد نقدینگی، نرخ دلار، تورم عمومی و همچنین سایر متغیرها محاسبه شده است که از درون وبیرون بازار مسکن بر تحولات قیمتی و حجم خرید وفروش املاک مسکونی پایتخت تاثیرگذار هستند.  برآیند کلی از روند 5 ساله نوسان قیمت در هر کدام از این متغیرها نشان می‌دهد، فاز چربی‌‌سوزی قیمتی در بازار مسکن شهر تهران در ادامه فازپساجهش ملکی که از سال 1400 آغاز شد، در سال‌جاری نیز می‌تواند ادامه داشته باشد.

«دنیای‌اقتصاد» در این گزارش همچنین با تفکیک دو گروه مناطق شمالی و جنوبی شهر تهران، از وجود استعداد بیشتر برای چربی‌‌سوزی قیمتی در نیمه شمالی پایتخت خبر داده است. آمارها نشان می‌دهد هم‌‌اکنون استعداد کاهش قیمت در مناطق شمالی شهر تهران بیش از استعداد کاهش قیمت در مناطق واقع در نیمه جنوبی پایتخت است.

مقایسه با سایر متغیرها

قیمت مسکن وتحولات مربوط به آن، رابطه مستقیم وتنگاتنگی با تغییر وتحولات قیمت‌ها در چند مولفه بیرونی و درونی اثرگذار بر بازار ملک دارد. این پارامترهای مهم و اثرگذار از چند زاویه تحولات قیمت واحدهای مسکونی را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند و در واقع می‌توان گفت افزایش یا کاهش قیمت مسکن در هر دوره‌‌ای تابعی از افزایش یا کاهش قیمت‌ها در این پارامترهای مهم است.

بازار معاملات مسکن از بیرون تحت‌تاثیر چند پارامتر مهم یعنی «تغییرات حجم نقدینگی»، «تغییر نرخ دلار» و همچنین «وضعیت تورم عمومی» است. این در حالی است که از درون این بازار تغییر وتحولات مربوط به هزینه‌‌های ساخت شامل «تورم زمین» و «تغییرات قیمت در بازار مصالح ساختمانی»، وضعیت قیمت‌ها و تورم در بازار مسکن را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند. برآیند روند رشد این متغیرها به طور کلی نشان‌دهنده «استعداد بازار مسکن برای کاهش قیمت اسمی در فازپساجهش» است. از آنجا که میزان رشد قیمت مسکن در شکل متعارف بازار نسبت معناداری با رشد نقدینگی دارد، آمارهای مربوط به نرخ رشد نقدینگی در بازه زمانی 5 سال اخیر (ابتدای 96 تا انتهای 1400) نشان‌دهنده اضافه پرش قیمتی در بازار مسکن و وجود استعداد برای بازتنظیم تورم مسکن با نرخ رشد نقدینگی است. آمارهای رسمی نشان می‌دهد، در 5 سال اخیر، حجم نقدینگی 5/ 3 برابر شده است. این در حالی است که متوسط قیمت مسکن در شهر تهران در این بازه زمانی 3/ 8 برابر شده است. این میزان نشان‌دهنده اضافه پرش قیمت در بازار مسکن در مقایسه با تغییرات حجم نقدینگی است.  از سوی دیگر و در حالی که به شکل سنتی همواره بین قیمت دلار و تغییرات آن با قیمت مسکن وتحولات آن، رابطه تنگاتنگ و مستقیمی وجود دارد، مقایسه تغییرات قیمت در این دو بازار نیز نه تنها وجود اضافه پرش محسوس در بازار معاملات مسکن در 5 سال اخیر را تایید می‌کند که در عین حال میزان استعداد کاهش قیمت اسمی مسکن در فازپساجهش و چربی‌‌سوزی قیمتی را نیز نشان می‌دهد. در فاصله سال‌های 96 تا پایان 1400، قیمت دلار 3/ 7 برابر شده است؛ این در حالی است که متوسط قیمت مسکن در شهر تهران 3/ 8 برابر شده است. در ارتباط با تورم عمومی نیز این گونه است. قیمت کالاها و خدمات مصرفی خانوارها که نشان‌دهنده میزان تورم عمومی است، در 5 سال اخیر، 4 برابر شده است. در حالی که نرخ تورم مسکن در این بازه زمانی، بیش از دو برابر تورم عمومی بوده است.  میزان افزایش قیمت مسکن در ارتباط با تغییرات قیمت در این سه مولفه بیرونی اثرگذار بر قیمت مسکن، اولا نشان‌دهنده وجود اضافه‌‌پرش قیمتی در بازار ملک و در وهله بعد نشان‌دهنده میزان استعداد بازار مسکن برای کاهش قیمت اسمی آپارتمان‌‌ها در فازپساجهش است.

از سوی دیگر وضعیت کلی مولفه‌‌های درونی اثرگذار بر تغییرات قیمت مسکن نیز، برآورد مربوط به میزان اضافه‌‌پرش قیمتی در این بازار را ممکن می‌‌سازد. بازار معاملات مسکن از درون این بازار، تحت‌تاثیر تغییرات قیمت زمین و مصالح ساختمانی قرار دارد. اگرچه میزان تورم زمین در 5 سال گذشته بیشتر از تورم مسکن بوده است اما همچنان تورم مسکن بیش از تورم مصالح ساختمانی است. البته طی دو سال اخیر سازنده‌‌ها از محل تورم شدید در بازار مصالح با مشکلات بسیاری مواجه شده‌‌اند و تورم بالا در این بازار در دو سال اخیر از مهم‌ترین عوامل کاهش انگیزه سازنده‌‌ها برای فعالیت در بازار مسکن واجرای پروژه‌‌های ساختمانی جدید بوده است.  بررسی‌‌ها حاکی است در 5 سال اخیر یعنی بازه زمانی ابتدای سال 96 (سال قبل از شروع جهش در بازار ملک) تا پایان 1400 (سال پساجهش ملکی)، متوسط قیمت زمین در شهر تهران 11 برابر و متوسط قیمت مصالح ساختمانی 5/ 6 برابر شده است. اگرچه تورم در بازار زمین نسبت به بازار مسکن بیشتر است و در صورتی که تغییرات قیمت در بازار زمین مبنا قرار بگیرد قیمت مسکن با اضافه پرش همراه نیست؛ اما برآیند کلی از وضعیت رشد قیمت‌ها در همه بازارها نشان‌دهنده استعداد کاهش دست‌‌کم 12‌درصدی و متوسط 20‌درصدی قیمت اسمی مسکن در فاز چربی‌‌سوزی و پساجهش ملکی است.

البته این موضوع به معنای آن نیست که حتما در سال‌جاری قیمت مسکن به این میزان کاهش خواهد یافت؛ بلکه به این معناست که بازار مسکن پایتخت با توجه به وضعیت تحولات قیمتی همه پارامترهای درونی وبیرونی اثرگذار بر این بازار از چه میزان استعداد برای کاهش قیمت برخوردار است. در واقع بررسی میزان رشد قیمت در بازارهایی که از درون و بیرون بر تحولات قیمت مسکن موثر هستند، نشان می‌دهد هم‌‌اکنون متوسط قیمت مسکن در شهر تهران دست‌‌کم 12‌درصد وبه طور متوسط 20‌درصد بالاتر از سطح متعارف و متناسب با رشد قیمت در سایر بازارهاست. به این ترتیب و با در نظر گرفتن استعداد حداقل 12‌درصدی قیمت مسکن برای کاهش در فاز چربی‌‌سوزی قیمتی، متوسط قیمت مسکن شهر تهران از سطح 35‌میلیون تومان به ازای هر مترمربع می‌تواند به سطح حول وحوش متوسط 31‌میلیون تومان به ازای هر مترمربع کاهش یابد. همچنین با در نظر گرفتن استعداد 20‌درصدی کاهش قیمت، متوسط قیمت هر مترمربع مسکن در شهر تهران می‌تواند از سطح 35‌میلیون تومانی فعلی به زیر 30‌میلیون تومان برسد.

وضعیت شمال و جنوب تهران

همان‌‌گونه که در نمودار فوق مشخص است، استعداد دو گروه مناطق شمالی وجنوبی شهر تهران برای کاهش قیمت در دوره پساجهش وفاز چربی‌‌سوزی قیمتی نیز قابل محاسبه است. منظور از مناطق شمال پایتخت، مناطق یک تا 5 و منظور از مناطق جنوبی مناطق 9 تا 20 شهر تهران است. در واقع مناطق یک تا پنج به عنوان مناطق نماینده نیمه شمالی شهر تهران و مناطق 9 تا 20 به عنوان مناطق نماینده نیمه جنوبی شهر تهران به لحاظ رصد تغییرات قیمت مسکن انتخاب شده‌‌اند. از آنجا که تغییرات قیمت مسکن در چهار منطقه شهر تهران شامل مناطق مرکزی 6 و 7، منطقه جنوبی 21 ومنطقه غربی 22 در محاسبه تغییرات قیمت مسکن دو گروه مناطق شمالی وجنوبی پایتخت، لحاظ نشده است، تورم قیمت مسکن در پایتخت (تورم مسکن کل)، در مقایسه با تورم مسکن هر دو گروه مناطق مورد ارزیابی، اندکی بالاتر است. بررسی‌‌ها نشان می‌دهد در فاصله 5 سال اخیر یعنی فاصله سال‌های 96 تا 1400، در حالی که میانگین قیمت مسکن در پایتخت رشد 3/ 8 برابری داشته است، میانگین قیمت مسکن در مناطق شمال تهران (مناطق یک تا 5) معادل 8 برابر و میانگین قیمت مسکن در مناطق جنوبی (9 تا 20) معادل 5/ 7 برابر شده است.  در سه سال جهش قیمت مسکن یعنی ابتدای 97 تا پایان 99 نیز میانگین قیمت مسکن شهر تهران 7 برابر، میانگین قیمت مسکن در مناطق شمالی 1/ 7 برابر و در مناطق جنوبی 3/ 6 برابر شد.

در یکسال پساجهش یعنی از ابتدا تا انتهای سال 1400 نیز تورم مسکن در کل شهر تهران معادل 2/ 1 برابر، در مناطق شمالی معادل 17/ 1 برابر و در مناطق جنوبی معادل رشد 22/ 1 برابری بود. با استفاده از ارقام مربوط به میزان رشد قیمت در هر کدام از بازارهایی که از بیرون و درون بازار مسکن، این بازار را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند می‌توان استعداد چربی‌‌سوزی و میزان کاهش قیمت قابل انتظار مسکن برای هر کدام از دو گروه مناطق شمالی وجنوبی شهر تهران را تخمین زد.

رصد تغییرات در سه بازه زمانی

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، رصد تغییرات قیمت مسکن در مناطق شمالی وجنوبی شهر تهران شامل مناطق یک تا 5 و مناطق 9 تا 20 نشان‌دهنده حرکت بازار مسکن در فازبازتنظیم قیمت و احیای رابطه از دست رفته بین قیمت مسکن در این دو گروه از مناطق است. از آنجا که جهش قیمت مسکن ابتدا در مناطق شمالی آغاز شده وسپس به مناطق جنوبی سرایت کرد، فاصله متعارف بین سطح متوسط قیمت در این دو گروه از مناطق در دوره جهش افزایش یافت. این فاصله در سال گذشته و به دنبال ورود به فازپساجهش در فاز بازتنظیم قرار گرفت.  محاسبات «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد اوایل سال 96 متوسط قیمت مسکن در مناطق شمالی تهران (مناطق یک تا پنج) معادل 4/ 2 برابر میانگین قیمت مسکن در مناطق جنوبی ( 9 تا 20) بوده است. از آنجا که سال 96 در واقع سال قبل از شروع جهش قیمت در بازار مسکن بود و بازار در شرایط معمولی قرار داشت، این نسبت به عنوان نسبت متعارف قیمت مسکن بین این دو گروه مناطق شناخته می‌شود. اسفند 99 یعنی ماه پایانی جهش قیمت در بازار معاملات مسکن شهر تهران، این نسبت 7/ 2 برابر بود. این نسبت در زمان اوج جهش قیمت در سال 98 به بیش از 3 برابر نیز رسید اما از همان سال در فاز بازتنظیم قرار گرفته و رفته‌رفته کاهش یافت.  در فروردین 1400 و در ادامه فاز بازتنظیم رابطه قیمت بین دو گروه مناطق شمال وجنوب شهر تهران، نسبت میانگین قیمت مسکن در مناطق شمالی و جنوبی بدون تغییر نسبت به اسفند معادل 7/ 2 برابر بود اما در پایان سال 1400 یعنی در اسفند سال گذشته این میزان به 6/ 2 برابر کاهش یافت.  انتظار می‌رود در ادامه فاز چربی‌‌سوزی و پساجهش در بازار مسکن این نسبت به سطح سال 96 و به حالت متعارف بازگشت کند. انتظار می‌رود احیای این رابطه از دست رفته با کاهش بیشتر قیمت مسکن در مناطق شمالی که در دوره اخیر جهش قیمت مسکن بیشترین میزان رشد را تجربه کردند، رخ دهد.

وضعیت 1401 چگونه است؟

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، در شرایطی که همه علائم، نشانه‌‌ها، آمارها و روندهای موجود در بازار مسکن و همچنین وضعیت سایر مولفه‌‌های درونی وبیرونی اثرگذار بر بازار ملک از اتمام دوره جهش و ورود به دوره پساجهش ملکی از ابتدای سال 1400 در بازار مسکن شهر تهران حکایت دارد اما یک سوال اساسی این است که تکلیف اضافه‌‌پرش قیمتی در این بازار در سال‌جاری به چه صورتی خواهد بود؟ همان‌طور که گفته شد مقایسه وضعیت رشد قیمت در سایر بازارها نشان‌دهنده استعداد حداقل 12‌درصدی و متوسط 20‌درصدی برای کاهش قیمت اسمی مسکن در ادامه فازپساجهش است. در واقع اکثر متغیرهای برون‌‌زا و همچنین برخی متغیرهای درون‌زای بازار مسکن از تداوم فازپساجهش و چربی‌‌سوزی قیمتی حمایت می‌کند. اما در این میان یک متغیر اصلی برون‌زا وجود دارد که باید تعیین‌تکلیف شود وسرنوشت این متغیر سمت وسوی بازار مسکن در سال‌جاری را تعیین خواهد کرد.

این متغیر برون‌زا مربوط به «ریسک‌های غیراقتصادی» است. در صورتی که شرایط برای کاهش ریسک‌های غیراقتصادی در نتیجه حصول توافق برجامی فراهم شود، هم بازار مسکن وهم سایر بازارها با کاهش نرخ همراه خواهند شد. در واقع این متغیر برون‌زا نه تنها بر بازار مسکن بلکه بر دیگر متغیرهایی که از بیرون بازار مسکن را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند، موثر خواهد بود.

این در حالی است که هم‌‌اکنون یک متغیر مهم درون‌زا در شرایط فعلی در مسیر پساجهش بازار، ایجاد مانع کرده است. این مانع «تورم بالای زمین» است که در سطحی بالاتر از تورم مسکن قرار گرفته است و از ناحیه فشار به سازنده‌‌ها از محل افزایش هزینه ساخت، فعالیت‌های ساختمانی را دچار اختلال کرده است؛ از سوی دیگر اگر چه تورم در بازار مصالح همچنان پایین‌‌تر از تورم مسکن است اما رشد شدید قیمت‌ها در این بازار در دو سال اخیر در کنار تورم بالای زمین، فشار به سازنده‌‌ها از محل هزینه‌‌های ساخت را مضاعف کرده است. در صورتی که ریسک غیراقتصادی تعیین‌تکلیف شده وکم شود، این دو بازار یعنی بازار زمین و مصالح نیز با کاهش قیمت همراه شده و بنابراین از این زاویه نیز بازار مسکن مسیر کاهش قیمت را در پیش خواهد گرفت.

بنابراین تعیین‌تکلیف ریسک‌های غیراقتصادی مهم‌ترین مولفه اثرگذار بر سمت وسوی بازار مسکن وسایر بازارها در سال‌جاری خواهد بود.

معادله سه مجهولی تورم مسکن ۱۴۰۰

دنياي اقتصاد : کارنامه «قیمت مسکن ۱۴۰۰» روز گذشته معلوم شد اما این صورت‌وضعیت حاوی سه مجهول است. تورم مسکن پایتخت در آخرین ماه پارسال، رفتار کاملا متفاوت از «معدل یازده ماه اول» بروز داد؛ به‌طوری‌که میانگین قیمت آپارتمان، رشد ماهانه ۶ درصد را ثبت کرد که ۶ برابر میانگین رشد ماه‌های قبل بود. بررسی‌ها درباره چرایی این اتفاق، دو علت را توضیح می‌دهد. تورم سالانه مسکن نیز معمای «فاز بازار ملک در سالی که گذشت» را توضیح می‌دهد. سال گذشته چهار بازار با کاهش بازدهی روبه‌رو شدند؛ اما مسکن به یک علت اول شد.

23 copy

رصد تحولات بازار معاملات مسکن شهر تهران در ماه پایانی سال گذشته-اسفند 1400-دربردارنده سه معمای مهم است. به گزارش «دنیای اقتصاد»، روایت رسمی تحولات بازار مسکن پایتخت در اسفند‌‌ گذشته در حالی کارنامه یکساله بازار معاملات آپارتمان‌‌های مسکونی در شهر تهران را تکمیل کرده است که رکورد بالاترین تورم ماهانه ملکی در میان همه ماه‌های سال 1400 در این ماه شکسته شد. تحولات بازار معاملات مسکن پایتخت در اسفند سه معما از بابت علت رفتار متفاوت بازار در اسفند، تایید قرار داشتن بازار مسکن 1400 در فاز پساجهش و همچنین معادله ارتباط بازدهی بازار مسکن با سایر بازار دارایی‌‌ها را مطرح می‌کند.

تورم ماهانه مسکن شهر تهران در اسفند در حالی معادل 2/ 6 درصد به ثبت رسیده است که این میزان علاوه بر آنکه بالاترین تورم ماهانه ملکی در میان همه ماه‌های سال گذشته است از سوی دیگر بسیار بیشتر از سطح متوسط تورم ماهانه مسکن شهر تهران در سال 1400 است. میانگین تورم ماهانه مسکن پایتخت در 11 ماه اول سال جاری تنها معادل 8/ 0 درصد بود. در این مدت نه تنها قیمت واقعی مسکن افت کرد بلکه در دو ماه متوالی (فروردین و اردیبهشت) و سه ماه نامتوالی (فروردین، اردیبهشت و مهر 1400)، قیمت اسمی مسکن افت کرد. بیشترین میزان تورم ماهانه مسکن غیر از اسفندماه نیز مربوط به دو ماه خرداد و مرداد بود که در هر کدام از این ماه‌ها متوسط قیمت فروش آپارتمان‌‌های مسکونی پایتخت در مقایسه با ماه‌‌ قبل، 3 درصد رشد کرد. تورم ماهانه مسکن اسفند بیش از دو برابر تورم ماهانه در این دوماه است. آمارها نشان می‌دهد تورم ماهانه مسکن در اسفند در حالی به 2/ 6 درصد رسیده است که این میزان هم از میانگین تورم ماهانه مسکن شهر تهران در سال 1400 بیشتر است و هم رکورد بالاترین تورم ماهانه سال گذشته محسوب می‌شود. آمارها نشان از بازگشت تورم ماهانه بالای ملکی در اسفند1400 دارد. آن‌‌هم در شرایطی که در یک رویداد قابل تامل دیگر، حجم معاملات خرید مسکن در پایتخت در این ماه در مقایسه با ماه قبل-بهمن 1400- با کاهش حدود 20 درصدی همراه شده است.

به گزارش «دنیای اقتصاد» و براساس اعلام بانک مرکزی، متوسط قیمت هر مترمربع مسکن در شهر تهران در اسفند 1400 به 35 میلیون و 120 هزار تومان رسید که این میزان در مقایسه با ماه قبل 2/ 6 درصد ودر مقایسه با ماه مشابه سال قبل 16 درصد افزایش یافته است. میانگین قیمت مسکن پایتخت در سال 1400 معادل 31میلیون‌و‌400هزار تومان بود و بازار مسکن در سال جدید با سطح متوسط قیمت 35میلیون‌و‌100هزار‌تومان آغاز به کار کرد. تعداد معاملات خرید مسکن در اسفندماه 6هزار و 834 فقره بوده است که این میزان در مقایسه با ماه قبل-بهمن 1400- حدود 20 درصد کاهش و در مقایسه با ماه مشابه سال قبل حدود 30 درصد رشد داشته است.

معمای اول؛ مسیر متفاوت «تورم» و «معاملات»

به گزارش «دنیای اقتصاد»، شرایط اسفندماه بازار معاملات مسکن، سه معما یا سه پرسش اساسی را ایجاد کرده است. معمای اول مربوط به رفتار متفاوت بازار ملک در اسفند و ثبت بالاترین رکورد تورم ماهانه در این ماه در کنار ریزش شدید حجم معاملات مسکن است. تغییرات قیمت و حجم معاملات مسکن در این ماه مسیری کاملا متفاوت از یکدیگر را در پیش گرفته و طی کردند.  معمای اول در واقع این سوال را ایجاد کرده است که چرا در شرایطی که حجم معاملات مسکن اسفند در مقایسه با ماه قبل 20 درصد ریزش کرد تورم ماهانه شدید 2/ 6 درصدی به ثبت رسیده است؟

بررسی‌‌های «دنیای اقتصاد» از شناسایی دو علت مهم در بروز این رویداد خبر می‌دهد. علت اول یک دلیل سنتی و علت دوم ناشی از اثر یک متغیر برون‌زا بر رفتار بازار مسکن اسفند و فعالان آن است. معمولا در همه سال‌ها به دلیل قرار گرفتن بازار معاملات مسکن در مقطع زمانی شب عید تورم ماهانه مسکن در اسفند بیشتر از بهمن است. این موضوع از انتظار طرفین انجام معاملات مسکن اعم از خریدار و فروشنده برای بروز تورم در بازار مسکن در سال بعد و افزایش قیمت‌‌ها به دلیل فرارسیدن سال جدید، نشات می‌گیرد. در واقع به‌طور سنتی هر سال در اسفند انتظار طرفین معاملات به این سمت می‌‌رود که در سال جدید به دلیل بروز تورم ملکی، سطح قیمت‌‌ها افزایش می‌‌یابد. همین موضوع منجر به ثبت تورم ماهانه بالاتر در اسفند می‌شود.

با این حال، انتظار سنتی برای افزایش قیمت‌‌ها در سال جدید به تنهایی منجر به رشد 2/ 6 درصدی قیمت مسکن در اسفند نسبت به بهمن 1400 نشده است. بلکه اسفند امسال یک متغیر برون‌زا موثر بر تحولات بازار مسکن، در ثبت رکورد بالاترین تورم ماهانه سال 1400 در این ماه دخالت داشته است. پمپاژ خبرهای مثبت درباره قریب‌‌الوقوع بودن حصول توافق و احیای برجام در زمستان سال جاری موجب کاهش ریسک‌‌های غیراقتصادی و اثرگذاری بر سطح قیمت‌‌ها در سایر بازارهای دارایی شد. تحت تاثیر این رویداد از آنجا که افت قیمت در سایر بازارها تجربه شد، احتمال نزدیک بودن توافق، ریسک سرمایه‌‌گذاری در سایر بازارها را افزایش داد؛ همین موضوع منجر به افزایش جذابیت سرمایه‌‌گذاری در بازار مسکن شده و بخشی از سرمایه‌‌گذاران به این بازار ورود کردند. از سوی دیگر به دلیل طولانی شدن روند توافق و عدم انجام آن در اسفند، بخشی از صاحبان سرمایه که نگران برخورد با تورم ملکی در سال بعد بودند، سرمایه خود را وارد بازار مسکن کردند.

معمای دوم؛ پساجهش بود یا نبود؟

به گزارش «دنیای اقتصاد»، ثبت تورم ماهانه بالا یعنی رشد 2/ 6 درصدی متوسط قیمت مسکن در شهر تهران در ماه پایانی 1400، این سوال را ایجاد کرده است که چرا با وجود آنکه تصور می‌شد بازار مسکن سال گذشته در فاز پساجهش و توقف تورم شدید قرار گرفته است، بالاترین رکورد تورم ماهانه مسکن بین همه ماه‌های 1400 در این ماه ثبت شد؟

در واقع ثبت تورم ماهانه شدید 2/ 6 درصدی این سوال را ایجاد کرد که آیا واقعا سال 1400 سال پساجهش بود یا نبود؟ برای پاسخ به این معما، روند تورم یکساله و بازدهی سالانه بازار مسکن مورد بررسی قرار گرفت.

روند بازدهی مسکن در 5 سال منتهی به پایان 1400 نشان می‌دهد اگرچه رکورد بالاترین تورم ماهانه در بازار مسکن شهر تهران در اسفند با ثبت رشد 2/ 6 درصدی قیمت فروش آپارتمان‌‌ها ‌‌در این ماه شکسته شد، اما مسیر رفت و برگشتی بازدهی، فاز پساجهش ملکی در 1400 را تایید می‌کند.

بازدهی مسکن که در سال 96 یعنی یک‌سال قبل از شروع دوره اخیر جهش قیمت مسکن معادل 24 درصد بود، در سال اول جهش قیمت یعنی در سال 97 به 95 درصد رسید. این میزان در سال 98 به 42 درصد و به‌طور مجدد در سال 99 به 94 درصد رسید. اما بازدهی در سال 1400 کاهش یافت و به 16 درصد رسید. ثبت کمترین بازدهی و تورم در این دوره 5 ساله نشان‌دهنده قرارگیری بازار در فازپساجهش است.

بررسی تورم سالانه مسکن در این دوره 5 ساله نیز این موضوع را تایید می‌کند. تورم سالانه مسکن که در سال 96 (سال قبل از شروع جهش در بازار مسکن) برابر 6/ 10 درصد بود در سال 97 (سال شروع جهش) به 70 درصد رسید. این میزان در سال 98 معادل 62 درصد و در سال 99 برابر 90 درصد بود. اما در سال 1400 این میزان تورم معادل 6/ 31 درصد بود. این میزان کمترین تورم سالانه مسکن از زمان شروع جهش قیمت تاکنون است و در حالی معادل 6/ 31 درصد برآورد می‌شود که در سال قبل در قله 90 درصدی قرار داشته است. مسیر رفت و برگشت تورم ملکی در 5 سال اخیر و ثبت کمترین تورم در سال گذشته نشان‌دهنده اتمام دوره جهش ملکی در سال 1400 و قرارگرفتن در دوره پساجهش است. اما ممکن است این سوال ایجاد شود که چرا با وجود آنکه به لحاظ تورم و نرخ رشد قیمت، بازار در فازپساجهش قرار دارد قیمت اسمی مسکن رشد کرده است؟ درپاسخ به این سوال می‌توان به چربی‌‌سوزی متفاوت بازار مسکن در سال گذشته اشاره کرد. اگرچه قیمت اسمی مسکن در سال گذشته 16 درصد رشد کرده اما بررسی‌‌ها نشان می‌دهد قیمت واقعی مسکن (تفاضل قیمت اسمی از تورم عمومی)، در سال 1400 با افت 7/ 18 درصدی همراه شده است. در الگوهای مربوط به جهش و پساجهش ملکی، فاز پساجهش معمولا یا با کاهش قیمت اسمی همراه است یا با کاهش قیمت واقعی. هر چند در سه ماه نامتوالی از سال گذشته نیز کاهش قیمت اسمی تجربه شد. در کل سال نیز قیمت واقعی مسکن نزدیک به 19 درصد کاهش یافت. از این رو قرارگرفتن بازار مسکن در سال گذشته در فازپساجهش تایید می‌شود.

معمای سوم؛ وضعیت متفاوت مسکن

سومین معمای مطرح در ارتباط با تحولات بازار معاملات مسکن شهر تهران مربوط به وضعیت متفاوت این بازار با سایر بازارهای دارایی در سال گذشته است. سوال مهمی که در این باره مطرح است آن است که چرا بازار معاملات مسکن در سال گذشته رتبه اول بالاترین بازدهی را به خود اختصاص داد و در حالی که بازدهی در سایر بازارها به‌شدت افت کرد، افت بازدهی مسکن کمتر بوده است؟

بازدهی بازارها در سال گذشته نشان می‌دهد در این سال بیشترین میزان بازدهی متعلق به بخش مسکن بوده است. بازدهی مسکن در سال 1400 در حالی 16 درصد بوده است که این میزان در بازار معاملات سهام 3 درصد، بازار دلار 6 درصد و بازار سکه 12 درصد بوده است. این در حالی است که بازار مسکن نیز در فازپساجهش قرار گرفته است اما عملا بازدهی و تورم در این بازار بیشتر از سایر بازارها بوده است.

علت این موضوع آن است که جهش قیمت ابتدا در سایر بازار دارایی‌‌ها مانند بازار معاملات سهام، بازار ارز، سکه و… شروع شد و این جهش قیمتی به‌طور نسبی دیرتر به بازار مسکن رسید. از آنجا که این بازارها زودتر وارد فاز جهش شده‌‌اند به‌طور طبیعی برگشت از اضافه‌‌پرش، تخلیه حباب و کاهش هیجان در آنها نیز زودتر از بازار مسکن خواهد بود. در سال 97 یعنی سال اول رشد قیمت در بازارهای دارایی، مسکن رتبه سوم بالاترین بازدهی، در سال 98 رتبه دوم و در سال 99 نیز رتبه سوم را داشت در حالی که در سال 1400 رتبه اول بالاترین بازدهی به این بازار رسید. در واقع شروع زودتر رشد قیمت و هیجان رشد در بازارهای موازی مسکن باعث شده است که ریزش قیمت‌‌ها در بازارهای موازی در مقطع زمانی حاضر نیز شدیدتر، محسوس‌‌تر و سریع‌تر از بازار مسکن باشد. همان‌گونه که در ابتدا این هیجانات نسبت به بازار مسکن شدیدتر، محسوس‌‌تر و سریع‌تر رخ داد و با فاصله زمانی به بازار مسکن رسید.

بررسی‌‌های «دنیای اقتصاد» نشان می‌دهد، از ابتدای 96 تا پایان 1400 بازدهی بورس یا شاخص قیمت‌‌ها در بازار سهام 18 برابر؛ در بازار سکه 10 برابر، در بازار ارز 3/ 7 برابر و در بازار مسکن 8/ 7 برابر شد.

آینده بازار ملک

بررسی‌‌های «دنیای اقتصاد» حاکی است بازار مسکن در سال 1400 کاملا تحت تاثیر وضعیت ریسک غیراقتصادی قرار داشت و در سال 1401 نیز این عامل بازیگردان اصلی بازار خواهد بود. در صورتی که در سال 1401 توافق حاصل شود کاهش ریسک‌‌های غیراقتصادی و از جمله کاهش نرخ ارز که تغییرات آن به‌طور سنتی با تغییرات قیمت در بازار مسکن در ارتباط است می‌تواند منجر به کاهش قیمت واقعی و حتی قیمت اسمی مسکن شود.

کروکی رونق مسکن ۱۴۰۱

سند رسمي جديد از «انحراف سياستي در بخش مسکن»؛   بيراهه ۱۴۰۰ متوقف مي‌شود؟

دنياي اقتصاد- فريد قديري : آمار جدید و البته رسمی از «نسبت موجودی مسکن به تعداد خانوارها»، ادعای «کسری حاد عرضه آپارتمان در کشور» را رد می‌کند اما بر «محرومیت بازار مصرف تحت تاثیر انحراف عرضه» مهر تایید می‌زند. داده‌های آماری از وضعیت عرضه و تقاضا در بازار مسکن نشان می‌دهد سال۹۵ تعداد واحدهای مسکونی «در حال استفاده» حدود ۶درصد کمتر از تعداد خانوارها بود؛ اما این کسری در پایان سال۹۹ به ۲درصد کاهش پیدا می‌کند آن هم در شرایطی که بازار ساخت‌و‌ساز (تولید خانه) طی همین ۴سال با «ابررکود بی‌سابقه» مواجه بود. تصویر دقیق‌تر از برابری عرضه کل در برابر تقاضای مسکن نیز مشخص می‌کند «مجموع خانه‌های در حال استفاده، خانه خالی و خانه دوم (تفریحی)» به‌عنوان موجودی کل مسکن، در سال۹۹ دست‌کم ۱۲درصد بیشتر از کل خانوارها بوده است. این وضعیت به معنای آن است که در این سال‌ها با وجود «رکود تولید مسکن»، بازار ملک مشکل بزرگی از بابت «کسری عرضه جدید» نداشته، بلکه ابرمشکل به «بازیگران غیرمصرفی بازار معاملات مسکن» مربوط است. این رفتارهای غیرمصرفی ریشه در اوضاع بیرونی بخش مسکن و همچنین ریسک‌صفر ملاکی (درون بازار) دارد. جعبه‌ابزار چهار منظوره برای رونق مسکن در سال آینده معرفی شد.
کروکی رونق مسکن  1401

71 copy

7-2 copy

یک سند رسمی جدید از «کفایت عرضه مسکن در برابر تقاضای موجود در کشور» منتشر شده است که محتوای آماری آن یکبار دیگر ضمن هشدار به سیاستگذار بابت «خطای تشخیص در شناسایی عامل بحران قیمت ملک»، اثبات می‌کند «این ابررکود ملکی بسیار بعید است با سیاست‌های فعلی به خط‌پایان برسد چون کانون مساله جایی خارج از نقطه اصابت احتمالی سیاست موجود‌ است».

مرکز آمار ایران اخیرا گزارش جامعی با عنوان «جایگاه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی استان‌های کشور» منتشر کرد که در یکی از صفحات این گزارش، اطلاعاتی درباره «حجم واحدهای مسکونی در حال مصرف و همچنین تعداد خانوارهای موجود در کشور» منعکس شده است.این داده‌ها نشان می‌دهد، با وجود «رکود بی‌سابقه ساخت مسکن در 5 سال گذشته»، اما در حال حاضر فاصله (نابرابری) بین تعداد خانه‌های در حال استفاده و تعداد خانوارها به کمترین میزان 10 سال گذشته رسیده و از ابرشکاف به شکاف جزئی تبدیل شده است.این شکاف در سال 90 به میزان 5 درصد کسری خانه در برابر خانوارها بود که سال 95 درست در مقطع بعد از ابررونق ساخت‌و‌ساز سال‌های 90 تا 92 و همچنین بعد از عصر احداث مسکن‌مهر، میزان آن (کسری عرضه در برابر تقاضا) نه تنها ترمیم نشد که تشدید هم شد و به 6 درصد رسید. اما در ابتدای 1400 در شرایطی که تیراژ ساخت مسکن در سال‌های 96 تا 99 به نصف دوره‌های قبل رسید، شکاف مسکن نه تنها زیادتر نشد که به 2 درصد کاهش پیدا کرد.  همچنین اطلاعات تکمیلی نیز «واقعیت معنادارتر» را درباره بخش مسکن بازگو می‌کند؛ علاوه بر واحدهای مسکونی در حال مصرف، یکسری «خانه خالی و خانه دوم» در بازار ملک وجود دارد که مجموع این سه دسته املاک مسکونی در کل کشور، هم‌اکنون در بدترین حالت، «12 درصد بیشتر از کل خانوارها» است.

این ارقام به خوبی اثبات می‌کند، مشکل بازار مسکن و عامل جهش بی‌سابقه قیمت‌ها در دوره اخیر، «رکود خانه‌سازی» نبوده، بلکه یکی از دو ریشه‌ اصلی در خارج از بخش مسکن و یکی دیگر در داخل بازار معاملات ملک – و نه در بازار ساخت‌و‌ساز- است که اگر سیاستگذار به «بیراهه تصمیمات و اقدامات برای به اصطلاح تنظیم بازار مسکن» پایان دهد و سراغ «کروکی اصلی و معتبر رونق» برود، سال آینده «سال بهبود اوضاع برای سرمایه‌گذاران ساختمانی و خریداران مصرفی خانه» خواهد بود.

چقدر خانه در برابر چه تعداد خانوار؟

گزارش «دنیای اقتصاد» از جزئیات داده‌های مرکز آمار ایران درباره آخرین وضعیت موجودی مسکن در کشور و نسبت آن با تعداد خانوارها حاکی است، سال 90 تعداد واحدهای مسکونی در حال استفاده 5 درصد کمتر از تعداد خانوارهای موجود بوده است. در آن سال، 20 میلیون خانه در حال استفاده در کشور وجود داشت که 21 میلیون و 100 هزار خانوار در این خانه‌ها سکونت داشتند. یک متغیر در اقتصاد مسکن وجود دارد تحت عنوان «تراکم خانوار در واحد مسکونی» که از نسبت تعداد خانوارها بر تعداد واحدهای مسکونی در حال استفاده به دست می‌آید. عدد حاصل از این نسبت در سال 90 برابر با 06/ 1 بود. البته برای شرح ساده این نسبت بهتر است عکس آن را توضیح داد. یعنی نسبت تعداد واحدهای مسکونی به تعداد خانوارها که براساس عدد حاصل از آن، کسری یا مازاد مشخص شود. این عدد همان «کسری 5 درصدی» در سال 90 است.

کسری «واحدهای مسکونی در حال استفاده» در برابر «خانوارها» در سال 95 به 8/ 5 درصد رسید. در آن سال، 24 میلیون و 200 هزار خانوار در 22 میلیون و 800 هزار واحد مسکونی ساکن بودند.سال 95 در شرایطی، کسری عرضه، یک واحد درصد نسبت به سال 90 افزایش یافت که طی سال‌های 90 تا 95، تیراژ ساخت مسکن هم در تهران و هم در سایر شهرها به لحاظ رشد عرضه سالانه واحد مسکونی جدید، رکورد زد. طی 90 تا 92، تیراژ سالانه ساخت مسکن در تهران به دو برابر سال‌های دهه 90 رسید. در سایر شهرها نیز ساخت‌وسازهای انبوه مسکن مهر باعث ابررونق ساخت مسکن شد.اما نتیجه کار در بازار مصرف، نه تنها به «مازاد عرضه در حال مصرف در برابر تقاضای کل» منجر نشد که به دلیل «خلأ سیاست اصلی تنظیم بازار ملک»، خروج بخشی از عرضه‌های جدید از بازار مصرف به «بازار املاک بلااستفاده‌»، کسری عرضه تشدید شد. در ابتدای 1400 اما شرایط طور دیگری رقم خورد که باز هم منشأ آن، بدون آنکه ارتباطی به تیراژ تولید مسکن داشته باشد به همان دو ریشه اصلی مرتبط است.

در پایان سال 99 (یا همان ابتدای 1400)، تعداد واحدهای مسکونی در حال استفاده در کشور به 25 میلیون و 600 هزار واحد افزایش یافت که 26 میلیون و 200 هزار خانوار در این واحدها ساکن بوده و هستند. به این ترتیب، «کسری عرضه در برابر تقاضا» در سال 99 به 2 درصد رسید. این «افت کسری عرضه مصرفی در برابر خانوارها» در شرایطی رقم خورد که طی سال‌های 95 تا 99، رکود شدید و بی‌سابقه آن هم به شکل سریالی (حداقل 4 سال) در بازار ساخت و تولید مسکن برقرار بود. در سال‌های ابتدای دهه 90، تیراژ ساخت سالانه مسکن در مرز 900 هزار تا یک میلیون واحد در نوسان بود، اما طی سال‌های 95 تا 99، میانگین تیراژ عرضه مسکن جدید در کشور به مرز 400 هزار واحد سقوط کرد.  با وجود این افت شدید ساخت مسکن، شکاف عرضه بهبود پیدا کرد، چون سرعت رشد خانوارها از سرعت بسیار پایین ساخت و تولید مسکن کمتر بوده است.

زیرپوست عرضه مسکن؛ «مازاد عرضه»

«خانه‌های در حال استفاده» که در گزارش مرکز آمار مبنای محاسبه شکاف عرضه در برابر تقاضا است، همه خانه‌ها نیست. در بازار مسکن طبق اطلاعات تکمیلی مرکز آمار -مربوط به سرشماری 90 و 95- علاوه بر خانه‌های در حال استفاده، دو دسته خانه دیگر هم وجود دارد؛ خانه‌های خالی و خانه‌های دوم.  در سال 90، مجموع «خانه‌های خالی و دوم» به میزان 2 میلیون و 300 هزار واحد مسکونی بود که در سال 95 این حجم خانه به 4 میلیون و 700 هزار واحد افزایش پیدا کرد.به این ترتیب، کل موجودی مسکن در سال 90 رقمی معادل 22 میلیون و 300 هزار واحد مسکونی بوده که در سال 95 به 27 میلیون و 500 هزار واحد افزایش پیدا می‌کند. با این حساب، بازار مسکن در سال 90 به لحاظ «کل موجودی خانه‌ها اعم از در حال استفاده، خالی و دوم»، با 5 درصد مازاد عرضه در برابر تقاضای کل روبه‌رو بوده که این رقم مازاد در سال 95 به 14 درصد افزایش پیدا می‌کند. نکته معنادار این ارقام، «انحراف مسیر عرضه مسکن از بازار مصرف» است.

اما در سال 99 چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

طی سال‌های 95 تا 99، در مجموع حدود یک میلیون و 600 هزار واحد مسکونی جدید در کشور ساخته می‌شود. همچنین در این سال‌ها با استناد به رفتار قبلی سازندگان در دوره‌های رونق و رشد قیمت، ساختمان‌هایی که در گذشته نیمه‌کاره رها شده بود، تکمیل و به بازار مصرف عرضه می‌شود.

بنابراین «موجودی 25 میلیون و 600 هزار واحدی خانه‌های در حال استفاده در سال 99» در مقایسه با «موجودی 22 میلیون و 800 هزار واحدی همین نوع خانه‌ها در سال 95»، به معنای افزایش 8/ 2 میلیونی خانه‌های در حال استفاده طی این مدت است که 6/ 1 میلیون آن همان عرضه جدید و حدود یک میلیون آن یا از محل تکمیل واحدهای قبلی یا از محل تبدیل خانه‌های خالی به خانه‌های در حال استفاده بوده است.  بهترین سناریو آن است که فرض شود، حدود یک میلیون واحد مسکونی از خانه‌های خالی، طی این مدت، روانه بازار مصرف شده است که در این صورت، کل خانه‌های موجود در کشور 1مجموع سه نوع- در حال حاضر 29 میلیون و 300 هزار واحد مسکونی است. در این صورت، مازاد عرضه 12 درصدی در بازار مسکن وجود دارد.  اما در سناریوی محتمل، حجمی از خانه‌های خالی شناسایی شده در سال 95، در پایان سال 99 کم نشده و حتی به خاطر «حجم بالای خریدهای سرمایه‌ای مسکن در سال‌های 97 تا 99»، اضافه هم شده است. در این صورت، نه تنها بازار مسکن در شرایط فعلی، کسری ندارد که با مازاد 16 درصدی مواجه است.

جعبه‌ابزار ویژه خروج از رکود

تا اینجا مشخص شد، بازار مسکن با احتساب کل موجودی خانه‌ها -اعم از در حال استفاده، خالی و ملک دوم و چندم- کسری عرضه ندارد، بلکه بین 12 تا 16 درصد با مازاد عرضه روبه‌رو است.  اما چرا اثر این مازاد عرضه، در بازار مسکن به شکل «دسترسی مناسب خانه‌اولی‌ها به مسکن در استطاعت» و همچنین «کاهش قیمت مسکن به سطح متعارف» بروز پیدا نکرده است؟

پاسخ به «اشکال سیاست‌های اقتصادی و سیاست‌های بخش مسکن» مربوط است. برای حل مشکل باید مسیر خروج از ابررکود مسکن به رونق غیرتورمی، ایجاد شود. این مسیر با چهار ابزار قابل طراحی و استفاده است.در گام اول، لازم است «محیط کسب و کار» برای سرمایه‌گذاری‌های مولد بهبود پیدا کند تا افراد به «سودگیری از خلق ارزش افزوده» در بخش‌های مختلف اقتصادی از جمله بخش ساختمان تشویق شوند.در کشورهای موفق دنیا، خانوارها و گروه‌های مختلف متقاضی سرمایه‌گذاری، پس‌اندازهای خود را از طریق بازار سرمایه و بانک‌ها، در بخش‌های مولد سرمایه‌گذاری می‌کنند. چون از یکسو، عایدی این مدل سرمایه‌گذاری به خاطر فراهم بودن زمینه تولید و کسب و کار، قابل توجه است و هم اینکه، تورم عمومی به دلیل نبود انتظارات تورمی در سطح پایین (پایین‌تر از عایدی تولید) قرار دارد.

ابزار دوم در این جعبه‌ابزار، به «بازار رقیب بازار خلق ارزش افزوده» اصابت می‌کند. طی سال‌های اخیر، «خرید ملک به قصد سودگیری» رونق داشت، چون افراد ترجیح می‌دادند از «بازدهی اسمی دارایی‌ها» سودگیری کنند تا «از بخش‌های مولد».این کار باعث «کسری عرضه مصرفی در بازار مسکن» و «افزایش خانه‌های بلااستفاده» در کشور شده است. در اینکه، عامل خریدهای سرمایه‌ای، «انتظارات تورمی» و پناه بردن افراد به خرید ملک بوده، تردیدی نیست. اما علاوه بر اینکه در بیرون بخش مسکن، باید سیاست‌های «کاهنده انتظارات تورمی و همچنین فراهم‌کننده شرایط مناسب برای تولید» اتخاذ شود، در داخل بازار مسکن نیز باید با «لنگر مالیاتی»، رقیب «جریان مولد سرمایه‌گذاری» مهار شود. این لنگر، همان مالیات سالانه بر املاک است که «ریسک صفر خریدهای بلااستفاده مسکن» را به «بازدارندگی قوی» تبدیل می‌کند.ابزار سوم توسط سیاستگذار باید به گونه‌ای به کار گرفته شود که «انتظارات تورمی» کاهنده شود. هدف‌گذاری تورمی یکی از همین ابزارها است تا افراد احساس کنند «مجموعه اقتصاد در سال‌های آینده به سمت تورم کمتر» پیش خواهد رفت. همچنین لازم است «ریسک‌های غیراقتصادی» نیز مهار شود تا خود این موضوع به «کاهش انتظارات تورمی» بینجامد.

ابزار آخر برای رونق مسکن در 1401

کروکی اصلی رونق مسکن در سال جدید با «ابزار چهارم» تکمیل می‌شود. این ابزار، «تسهیلات لیزینگ خرید مسکن» برای «ایجاد فرآیند دومینویی خریدوفروش مصرفی در بازار آپارتمان» است. این یک واقعیت است که بخش مسکن با «کمبود منابع بانکی» برای پرداخت تسهیلات خرید روبه‌رو است. از طرفی، تسهیلات خرید مسکن باید در استطاعت گروه‌های هدف -دهک‌های پایین و متوسط- باشد تا امکان صاحب‌خانه شدن فراهم شود.  پس یک کار باید صورت بگیرد تا هم «کمبود منابع برای تسهیلات» برطرف شود و هم «امکان پرداخت تسهیلات ارزان به گروه‌های هدف» فراهم بیاید. برای این دو منظور، «تسهیلات لیزینگ» کلید حل مشکل است. تسهیلات لیزینگ با منابع به قیمت روز تامین می‌شود که علی‌القاعده باید با نرخ سود متناسب با قیمت تمام شده تسهیلات به افراد داده شود. مخاطبان تسهیلات لیزینگ مسکن افرادی هستند که توانایی پرداخت اقساط بالا را دارند و متقاضی فروش خانه‌های کم متراژ برای خرید خانه‌های بزرگ‌تر هستند. در نتیجه، این تسهیلات باعث می‌شود عرضه خانه‌های کم متراژ در بازار معاملات افزایش یابد و از سوی دیگر، بانک‌ها بتوانند تسهیلات محدود را با نرخ حمایتی در اختیار خانه‌اولی‌های جامعه هدف قرار دهند.  کاملا مشخص است این جعبه ابزار از یکسو، «حل مساله اصلی بازار مسکن» که همان «حبس عرضه در بازار خانه‌های خالی» است را هدف قرار داده و از سوی دیگر، «باعث احیای قدرت خرید مسکن بعداز حل مساله» خواهد شد.

مسیر اشتباه خانه ارزان

خانه ارزان یا مسکن رانتی؟

معاون وزیر اقتصاد: «زمین ۹۹ساله» یک کالای رانتی است که مثل تجربه «۴۲۰۰» به کاهش قیمت منجر نمی‌شود

دنیای اقتصاد : طرح «یک‌میلیون مسکن در سال» روز گذشته در یک همایش به میزبانی متولی این بخش با هدف «بررسی راه‌های چگونگی اجرا» به بحث و نقد گذاشته شد؛ اما کارشناسان اقتصادی همسو با دولت در این گردهمایی ضمن هشدار نسبت به «انتخاب مسیر اشتباه برای دسترسی به خانه ارزان» راه اصلی را معرفی کردند. این طرح قرار است به مدت ۴سال با مجموع تیراژ ساخت ۴میلیون واحد مسکونی عملیاتی شود. با این حال اکثریت کارشناسان و صاحب‌نظران تاکید می‌کنند «مهار تورم و رشد نقدینگی» به‌واسطه هزینه‌های این طرح به خطر می‌افتد؛ به‌طوری‌که تبعات طرح، تورم بیشتر خواهد بود که خود عاملی برای بالاتر رفتن سطح قیمت زمین و مسکن در کشور می‌شود. در همایش دیروز برای «احیای دسترسی عموم مصرف‌کننده‌ها به خانه ارزان» یک بسته سیاستی کارگشا به دولت ارائه شد که ستون اصلی آن «آزادسازی ظرفیت ملکی و اعتباری زمین‌های مرغوب دولت در داخل شهرها» است. یک مقام وزارت اقتصاد پیشنهاد کرد «با اخذ مالیات بر دارایی ملکی» مسیر عرضه (فروش) زمین‌های بلااستفاده به نفع کاهش قیمت‌ها باز شود. یارانه هدفمند به اقشار هدف فاقد مسکن در کنار تامین مالی از بورس، بخش‌های دیگر بسته است.

Untitled-1

مقامات دولتی و کارشناسان در همایشی با موضوع «مسکن؛ پیشران تولید» هشدار دادند که طرح دولت برای ارائه زمین ارزان یا اجاره 99 ساله به طرح مسکن‌‌‌سازی‌میلیونی الزاما به تحقق هدف «دسترسی اقشار آسیب‌‌‌پذیر به مسکن ارزان» منجر نمی‌شود. در این همایش تامین زمین رایگان از نگاه کارشناسی به منزله رانت مطرح و با مسیر اشتباهی که دولت با اختصاص ارز 4200 تومانی برای تنظیم بازار برخی کالاها دنبال کرد و شکست خورد، همسان تلقی شد.

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، روز گذشته هشتمین همایش سالانه اقتصاد مقاومتی در وزارت راه و شهرسازی یعنی دستگاه متولی اصلی اجرای طرح ساخت سالانه یک‌میلیون مسکن دولتی در حالی برگزار شد که محور آن «مسکن؛ پیشران تولید» بود. محور اصلی طراحی شده برای همایش مذکور این بود که مقامات ارشد وزارت اقتصاد و کارشناسان و صاحبنظران حوزه تامین مالی، مسکن و نظام بانکی شکل اجرای این طرح توسط دولت را نشان دهند؛ اما در عمل طی این همایش اغلب سخنرانان هشدار صریح دادند که طرح مسکن‌‌‌سازی دولتی به شکل فعلی هدفی که دولت دنبال می‌کند، یعنی تامین مسکن ارزان را محقق نخواهد کرد و یک پاسخ غلط به صورت مساله حل مشکل مسکن اقشار آسیب‌‌‌پذیر است. کارشناسان معتقدند گزینه نادرستی برای تامین مسکن روی میز دولت قرار گرفته و باید گزینه صحیح جایگزین آن شود.

برآیند صحبت‌‌‌های مطرح شده از سوی معاون امور اقتصادی وزارت اقتصاد، عضو هیات‌مدیره بانک مسکن و دیگر صاحبنظران شرکت‌کننده در همایش مذکور که در قالب هشدار و ارائه راه‌حل مطرح شد، کاملا منطبق با نسخه‌‌‌ای است که «دنیای‌اقتصاد» بیش از یک سال است بارها به اشکال مختلف در قالب گزارش، سرمقاله و نظایر آن به دولت توصیه کرده و اتفاقا در یک نوبت به صراحت راه و بیراهه را تشریح کرده است؛ به این ترتیب که افزودن بر حجم عرضه در حالی که حجم زیادی از عرضه در حال حاضر محبوس است، می‌تواند یک بیراهه باشد و این در حالی است که راه صحیح آزادکردن عرضه‌‌‌های مازاد با استفاده از ابزارهایی است که در اختیار دولت قرار دارد.

در واقع دولت قصد دارد مسیری که قبلا تجربه شده یعنی انبوه‌‌‌سازی مسکن دولتی را در پیش بگیرد و مقدمات آن از قبیل ثبت‌‌‌نام و بررسی صلاحیت‌‌‌ها و نیز تامین زمین در برخی شهرها را در چند ماه اخیر دنبال کرده است. هدف دولت این است که به این ترتیب با تامین زمین رایگان یا ارزان زمینه تامین مسکن ارزان برای اقشار کم‌‌‌درآمد را دنبال کند اما واقعیت‌‌‌های آماری دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد این گزینه نمی‌تواند منتج به نتیجه مطلوب دولت شود، چراکه همین حالا بخش قابل‌توجهی از سرمایه‌گذاری‌‌‌های سال‌های اخیر در بخش مسکن منجمد و بلااستفاده شده و آمار خانه‌‌‌های خالی و ذخیره زمین‌‌‌هایی که محبوس مانده موید آن است. در حال حاضر تعداد واحدهای مسکونی کشور نسبت به تعداد خانوارها 1/  1 برابر است و این یعنی همین حالا موجودی مسکن کشور 10‌درصد از کل میزان تقاضای خانوارها بیشتر است. با این وصف خانه‌‌‌سازی دولتی و عرضه مازاد باید جای خود را به استفاده از اهرم‌‌‌هایی نظیر مالیات سالانه و مالیات بر عایدی سرمایه برای انجمادزدایی از بازار فعلی بدهد.

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، در این همایش بحث نیاز خانه‌‌‌سازی به دو موتور «وام» و «زمین» تشریح و تاکید شد که تجربه بیش از یک دهه اخیر نشان داده اعطای زمین رایگان به خانه‌‌‌های دولتی‌‌‌ساز نوعی توزیع رانت محسوب می‌شود و ساده‌‌‌ترین و دم‌‌‌دستی‌‌‌ترین گزینه پیش پای دولت برای کاهش قیمت تمام شده مسکن است که الزاما جواب نمی‌‌‌دهد. دولت پیش از این نیز در حوزه اقتصادی تصمیمات نادرست مشابهی اتخاذ کرده که نمونه بارز آن توزیع ارز4200 تومانی برای تنظیم قیمت یکسری کالاهای ضروری مثل نهاده‌‌‌های تولید، خوراک دام و دارو است. اما در عمل طی سال‌های اخیر مشاهده شد حتی کالاهایی که با ارز یارانه‌‌‌ای وارد شد، عملا با قیمتی به دست مصرف‌کنندگان رسید که بعضا از قیمت تمام‌‌‌شده در صورت واردات با ارز آزاد نیز به واسطه چند مرحله دلالی بیشتر شد.

روز گذشته محمدهادی سبحانیان، معاون امور اقتصادی وزیر اقتصاد که به دلیل ابتلای وزیر اقتصاد به کرونا به جای او در همایش «مسکن؛ پیشران تولید» حاضر شد، هشدار داد که «اصل حمایت در زمینه تامین مسکن واجب و در اولویت است، اما شیوه حمایت مهم است. این همان بحثی است که وزارت اقتصاد در موضوع ارز 4200 تومانی نیز دنبال می‌کند.» سبحانیان به این موضوع پرداخت که تامین زمین رایگان یا در قالب اجاره 99 ساله الزاما به تامین مسکن ارزان منجر نمی‌شود؛ کمااینکه تجربیات گذشته نیز نشان داده این‌‌‌گونه نشده است. وی گفت: اگر ما به درستی به دنبال حمایت از اقشار ضعیف برای برخورداری از سرپناه مناسب هستیم، مسیر آن فقط از اعطای زمین ارزان یا اجاره‌‌‌های 99 ساله نمی‌‌‌گذرد؛ کما اینکه دولت می‌تواند به روش‌های دیگری حمایت خود را اعمال کند.

وی با اشاره به سهم بالای قیمت زمین در قیمت تمام شده مسکن به‌ویژه در شهرهای بزرگ نظیر تهران که بعضا تا 70‌درصد از قیمت تمام شده آپارتمان است، گفت: «یک راهکار که در بدو امر مطرح و سال‌هاست درباره آن گفت‌‌‌وگو می‌شود، بحث اعطای رایگان زمین یا اجاره‌‌‌های 99 ساله است. نمی‌‌‌خواهم این موضوع را کاملا رد کنم اما واقعیت این است که اساسا بین بهای تمام شده با قیمت مبادله یک کالا در بازار تفاوت وجود دارد. این طور نیست که اگر بهای تمام شده کالایی فرضا به واسطه رانتی که به آن می‌‌‌دهیم – از قبیل انرژی ارزان، ارز 4200 تومانی، زمین رایگان و… که از این دست تسهیلات و اعطای رانت در اقتصادمان کم تجربه نکرده‌‌‌ایم – 100 تومان باشد، با اعطای چنین رانت‌‌‌هایی و کاهش قیمت تمام شده کالا، قیمت مبادله آن کالا در بازار نیز کاهش پیدا کند؛ کما اینکه الان قیمت مبادله خانه‌‌‌هایی که در زمین‌‌‌های اوقافی ساخته شده‌‌‌اند، شاید حدود 10 تا 20‌درصد ارزان‌‌‌تر از خانه‌‌‌های ساخته شده در زمین شخصی باشد.»

مثال دقیق‌‌‌تری نیز علاوه بر فاصله قیمت مسکن در زمین‌‌‌های شخصی و اوقافی وجود دارد که سبحانیان به آن اشاره نکرد، اما گویای واقعیت بازار مسکن است و آن فاصله ناچیز قیمت مسکن مهر و غیر‌آن در شهرهای جدید است.

معاون وزیر اقتصاد معتقد است دولت می‌تواند با اتخاذ راهکارهایی قیمت زمین را کاهش دهد که در این بین مهم‌ترین راهکار استفاده از اهرم مالیات سالانه و نیز مالیات بر عایدی سرمایه است. وی معتقد است به کار انداختن این سرفصل‌‌‌های مالیاتی سوداگری در بازار زمین و مسکن را کاهش داده، بر میزان عرضه می‌‌‌افزاید و به این ترتیب از قیمت زمین به عنوان مهم‌ترین جزء قیمت تمام شده مسکن کاسته خواهد شد. وی همچنین به ذخایر اراضی دولتی که بسیاری از آنها مرغوب هستند و در مناطق برخوردار واقع شده‌‌‌اند اشاره کرد و به این موضوع پرداخت که دولت می‌تواند این زمین‌‌‌ها را برای پرداخت یارانه هدفمند مسکن اهرم کند؛ به این ترتیب که زمین‌‌‌های مذکور را واگذار کند و با منابع حاصل از آن یارانه را به اقشاری که نیازمند مسکن هستند پرداخت کند. «دنیای‌اقتصاد» در ماه‌‌‌های اخیر بارها به این موضوع پرداخته که ریشه مقاومت دستگاه‌ها در برابر واگذاری املاک و اراضی مازاد ناشی از نبود ابزار مالیاتی موثر است و عملا‌سازوکاری برای اینکه ناگزیر به فروش این املاک شوند وجود ندارد؛ مگر اینکه نگهداری این املاک برای آنها هزینه مالیاتی به دنبال داشته باشد.

بسته پنج‌‌‌منظوره برای تامین مسکن ارزان

در حوزه تسهیلات نیز اغلب سخنرانان این همایش از معاون وزیر اقتصاد گرفته تا محمدحسن علمداری عضو هیات‌مدیره بانک مسکن، حسین درودیان پژوهشگر اقتصادی، مجید شاکری کارشناس حوزه پول و بانک و نیز مهدی رعنایی مدیرکل دفتر بخش عمومی وزارت اقتصاد متفق‌‌‌القول بودند که پرداخت 360‌هزار میلیارد تومان تسهیلات برای مسکن‌‌‌سازی دولتی که در قانون جهش تولید مسکن پیش‌بینی شده، با خط قرمز بانک مرکزی که کنترل ترازنامه بانک‌ها، مهار رشد نقدینگی و کنترل تورم است، در تضاد است. در کنار این هشدارها، شرکت‌کنندگان در همایش مذکور راهکارهایی در زمینه تامین مالی در بخش مسکن نیز ارائه دادند. این راهکارها را می‌توان در قالب یک بسته پنج منظوره دسته‌‌‌بندی کرد که شامل استفاده از ابزارهای مالیاتی برای تنظیم بازار مسکن، به کارگیری ابزارهای بازار سرمایه، اهرم کردن زمین‌‌‌های دولتی، جذاب‌‌‌سازی تسهیلات بلندمدت مسکن برای بانک‌های تجاری با نرخ سود تضمین‌‌‌کننده تراز منابع و مصارف آنها و نیز پرداخت یارانه هدفمند به اقشار هدف برای تامین مسکن ارزان است که در این مورد نباید از نظر دور داشت که تامین مسکن ارزان الزاما به منزله مالکیت نیست و می‌تواند شامل پرداخت یارانه اجاره‌‌‌بها به برخی اقشار باشد. آنچه سبحانیان، معاون وزیر اقتصاد در قالب طرح کلی راهکارها به آن اشاره کرد  شامل استفاده از ابزارهای مالیاتی برای کاهش سوداگری و تنظیم قیمت زمین و نیز اهرم کردن املاک مازاد دولتی برای پرداخت یارانه هدفمند به اقشار نیازمند است.

اینها بخشی از راهکارهایی است که در بسته پنج بخشی راهکارهای مطرح شده در این همایش می‌‌‌گنجد.

چرا بانک‌ها وام مسکن نمی‌دهند؟

در ادامه برگزاری این همایش، یک کارشناس اقتصادی به سوال مطرح‌شده از سوی معاون وزیر اقتصاد مبنی بر دلایل بی‌‌انگیزگی بانک‌ها برای پرداخت تسهیلات مسکن، پاسخ داد. مهدی اشعری، کارشناس اقتصادی در حالی به چهار علت مهم عدم تمایل بانک‌ها برای پرداخت وام مسکن اشاره کرد که در عین حال چند راهکار مهم برای از بین بردن این بی‌‌میلی را نیز تشریح کرد. به گزارش «دنیای اقتصاد»، اشعری در این باره اعلام کرد: درست است که بانک‌ها به اختیار خودشان به بخش مسکن وام نمی‌دهند اما عوامل مهمی در این عدم تمایل موثر است. یکی از این عوامل نرخ پایین و دستوری بهره تسهیلات بانکی است. نرخ سود تسهیلات بانکی بخش مسکن (18درصد مصوب شورای پول و اعتبار) از تورم کوتاه‌مدت اقتصاد ایران کمتر است و این موضوع یکی از دلایل بی‌‌رغبتی بانک‌ها به اعطای تسهیلات مسکن است. وی افزود: از سوی دیگر وام مسکن اگر بخواهد کارآمد باشد نیازمند ارقام بزرگ است و ارقام بزرگ وام مسکن به معنای تعیین اقساط ماهانه بالا است که هم‌‌اکنون عمده متقاضیان مسکن توان پرداخت این اقساط را ندارند و بانک‌ها از این زاویه دچار نگرانی هستند. چرا که عدم توانایی مالی وام‌‌گیرنده برای پرداخت اقساط سنگین و قابل توجه به معنای عدم بازگشت حجم قابل توجهی از تسهیلات پرداخت شده به بانک‌ها و عدم وصول مطالبات در این زمینه است. وی همچنین طولانی‌مدت بودن تسهیلات مسکن  را که منجر به انجماد بخش زیادی از دارایی‌‌های بانک‌ها در تسهیلات پرداختی می‌شود از دیگر دلایل این بی‌‌انگیزگی نام‌‌ برد. بانک‌ها به این دلیل علاقه‌‌مند به پرداخت تسهیلات کوتاه‌‌مدت هستند که با تغییر شرایط و وضعیت اقتصادی، به سرعت روند تسهیلات‌‌دهی را به بخش‌های با بازدهی بالاتر و جذاب‌‌تر سوئیچ می‌کنند. ریسک بالای تغییرات تورم نیز تمایل بانک‌ها را برای پرداخت تسهیلات بلند‌‌مدت کاهش داده است. در نهایت از آنجا که در ایران بانک‌های محلی و کوچک برای پرداخت تسهیلات خرد به مشتریان خرد (مانند پرداخت تسهیلات مسکن به اشخاص حقیقی) وجود ندارد، وام‌دهی در بخش مسکن نیز چندان مورد استقبال بانک‌های بزرگ مقیاس ایران قرار ندارد.اشعری افزایش سقف سود تسهیلات به 22 درصد را یکی از راهکارهای جذاب‌‌سازی پرداخت وام مسکن برای بانک‌ها اعلام کرد. به گفته وی، در دو دهه گذشته متوسط تورم عمومی 5/ 19 درصد بوده است که می‌توان با تعیین نرخ سود 22 درصدی برای پرداخت تسهیلات مسکن بانک‌ها را به پرداخت این وام ترغیب کرد. به گفته وی می‌توان از طریق تعریف اقساط پلکانی، خطر احتمال عدم بازگشت منابعی را که صرف پرداخت تسهیلات مسکن (به دلیل ناتوانی وام‌‌گیرنده‌ها برای پرداخت اقساط) شده است به حداقل رساند. از سوی دیگر از طریق راه‌‌اندازی بازار رهن ثانویه می‌توان نگرانی بانک‌ها را از انجماد سرمایه آنها در تسهیلات بلندمدت بخش مسکن از بین برد.

از سوی دیگر با طراحی و استفاده از پکیج‌‌ پرداخت تسهیلات با نرخ سود منعطف که در طول زمان و متناسب با شرایط بتوان آن را تعدیل کرد می‌توان ریسک تغییرات تورم برای بانک‌ها را کنترل کرد. راه‌‌اندازی موسسات لیزینگ مسکن برای پرداخت وام مسکن به مشتریان خرد و حقیقی از دیگر راهکارهای پیشنهادی برای تامین مالی مسکن از محل تسهیلات در شرایط فعلی است.

تعارض خانه‌‌سازی دولتی با واقعیت منابع

عضو هیات‌مدیره بانک مسکن نیز در این نشست با اعلام اینکه اختصاص 20 درصد از منابع بانک‌ها برای پرداخت تسهیلات یک میلیون مسکن در سال با واقعیت منابع بانک‌ها در تعارض است و عملا نشدنی است، گردنه تامین مالی مسکن را تشریح کرد. محمد‌حسن علمداری در این زمینه اعلام کرد: مشکل اصلی، عدم تطابق سیاستگذاری‌‌ها با عمل است. در حالی اختصاص 20 درصد از تسهیلات کل بانکی به بخش مسکن تکلیف شده است که باید چند موضوع مهم را مدنظر قرار داد. نخستین موضوع آن است که منابع بانکی از طریق جذب سپرده تامین می‌شود و در شرایطی که نرخ سود سپرده‌های بلندمدت برای افراد جذاب نیست و تمایلی به سپرده‌‌گذاری بلندمدت با نرخ‌‌های فعلی وجود ندارد نمی‌توان انتظار داشت منابع زیادی از این محل تامین شود. وی ادامه داد: از سوی دیگر یک مشکل مهم بانک‌ها بدهی‌‌های سنگین دولت به آنهاست. هم‌‌اکنون دولت تنها 20 هزار میلیارد تومان بدهی به بانک مسکن دارد که هیچ نشانه‌‌ و امیدی برای بازپرداخت این بدهی به بانک مسکن وجود ندارد. علمداری همچنین به مشکل بانک‌های تازه‌‌وارد به حوزه تسهیلات‌دهی بخش مسکن اشاره کرد و گفت: هم‌‌اکنون 5 میلیون و100 هزار وام‌‌گیرنده در حال بازپرداخت وام دریافتی به بانک از طریق پرداخت اقساط ماهانه هستند. این منابع ورودی به بانک صرف پرداخت تسهیلات جدید می‌شود. اما سایر بانک‌هایی که قرار است به تازگی وارد حوزه وام‌‌دهی در بخش مسکن شوند با مشکل اساسی عدم تعادل ورودی و خروجی منابع رو به رو هستند. در ادامه این نشست، مهدی رعنایی، مدیرکل دفتر بخش عمومی وزارت اقتصاد نیز با اعلام اینکه بخش مسکن یکی از بخش‌های پربازده اقتصادی است، خاطرنشان کرد: اساسا وام ارزان‌‌قیمت باید به بخش‌های کم‌‌بازده پرداخت شود و ضرورتی وجود ندارد که برای این بخش وام و منابع ارزان‌‌قیمت تامین شود. اگر مشکل تامین مسکن در کشور وجود دارد باید از جای دیگر آن را برطرف کرد.وی توضیح داد: همواره تصور شده جنس مشکلات مسکن از نوع مشکلات مالی است و از این زاویه به موضوع پرداخته شده، در حالی که مشکل جای دیگری است و در صورت رفع مشکلات حقوقی می‌توان از مسیرهای بهتر برای تامین مالی مسکن استفاده کرد. رعنایی گفت: یکی از این مشکلات فعال نبودن بازار پیش‌‌فروش مسکن به دلیل برخی مشکلات حل‌نشده حقوقی است. اگر بازار پیش‌‌فروش فعال شود مردم با اتکا به سرمایه‌های خود به این بازار وارد شده و بخش زیادی از نیاز متقاضیان به مسکن از این طریق برطرف خواهد شد. اما هم‌‌اکنون در غیاب راهکارهای موثر تامین مالی تولید مسکن عمده مردم ترجیح می‌دهند مسیر کم‌‌ریسک‌‌تر سرمایه‌‌ای یعنی ورود به بازار خرید آپارتمان‌‌های آماده را دنبال کنند.

یک میلیون مسکن را نمی‌توان ساخت

در ادامه این نشست، مجید شاکری، کارشناس اقتصادی و صاحب‌نظر حوزه پول و بانک به یک سوال کلیدی در ارتباط با طرح خانه‌‌سازی دولتی و ساخت یک میلیون واحد مسکونی در سال پاسخ داد. وی گفت: در این زمینه یک سوال اساسی وجود دارد و آن این است که آیا می‌توانیم از محل تسهیلات بانکی، نهضت ملی مسکن و ساخت یک میلیون خانه در سال را اجرایی کنیم؟ وی در پاسخ به این سوال گفت: باید بگویم چنین امکانی وجود ندارد چون بانک‌ها حتی در صورتی که بخواهند به این بخش ورود کنند و 20 درصد از تسهیلات خود را به خانه‌‌سازی دولتی اختصاص دهند عملا به دلیل وجود برخی محدودیت‌‌ها از جمله درگیری با تعهدات قبلی و کنترل ترازنامه، امکان چنین اختصاصی ندارند. نمی‌توان تعیین کرد که 20 درصد از تسهیلات بانک‌ها حتما باید به سمت مسکن برود. در واقع تصور اینکه تنها با یک قانون می‌توان چنین تکلیفی را تعیین کرد از اساس نشدنی است. زمانی که می‌توان از روش‌های دیگری برای ایجاد و تامین مالی ساخت بافت‌های مسکونی استفاده کرد الزام بانک‌ها به اختصاص سهم زیادی از تسهیلات خود به بخش مسکن در حکم اجحاف به سایر بخش‌های تولیدی است که نیازمند اعتبار برای ادامه فعالیت‌‌های خود هستند. وی تاکید کرد: معتقدم نهضت ملی مسکن اجرایی نمی‌شود یا حتی اگر اجرایی شود هزینه‌های بسیار زیادی برای کشور به همراه خواهد داشت و با طرح کنترل ترازنامه بانک‌ها در تعارض است. وی همچنین سیاست‌‌ واگذاری زمین صفر را سیاستی اشتباه دانست و گفت: در شرایطی که دولت‌‌ می‌تواند از زمین به عنوان دارایی ارزشمند خود به عنوان اهرم توسعه شهری و ایجاد بافت‌های مسکونی استفاده کند و اتفاقا منافع آن در خدمت افزایش عرضه مسکن ارزان‌قیمت و ایجاد تعادل قیمت در بازار مسکن قرار بگیرد، نگاه غیرانتفاعی به زمین‌‌های دولتی و اجرای سیاست زمین صفر رویکردی اشتباه است. وی همچنین راه‌‌اندازی صندوق‌های املاک و مستغلات موسوم به ریت‌‌ها و استفاده از مدل مشارکت دولت با اتکا به اراضی با بخش خصوصی را راهکاری کلیدی در این زمینه عنوان کرد.به گزارش «دنیای اقتصاد» در ادامه، سید‌مهدی بنی‌‌طبا، دبیر پنل هدایت هوشمندانه اعتبارات بانکی در نهضت ملی مسکن، در جمع‌‌بندی سخنان مجید شاکری گفت: از این سخنان می‌توان نتیجه گرفت پاسخی که سیاستگذار مسکن برای حل مشکل مسکن روی میز دارد پاسخی غلط است.

بهترین راه تامین مسکن

حسین درودیان، پژوهشگر اقتصاد و مدرس دانشگاه نیز در این نشست با بیان اینکه نیازمند الگوهای فعال در حوزه تامین مسکن هستیم و به طرح‌های کاملا کنشگرانه از سوی سیاستگذار مسکن برای ساماندهی این بخش نیاز داریم خاطرنشان کرد: بهتر است دولت به جای وعده دادن روی واحدهایی که هنوز نساخته است بر روی آنچه ایجاد کرده مانور بدهد.

وی گفت: باید اول به این سوال پاسخ دهیم که طرح خوب مسکن چیست و برای رسیدن به پاسخ درست در این زمینه نیازمند پایلوت‌‌سازی هستیم. ممکن است به جای ساخت یک میلیون واحد در سال، اجرای طرح پایلوت در مقیاس چند هزار واحدی حدود دو سال یا بیشتر زمان ببرد اما تفاوت این است که به محض رسیدن به برنامه صحیح، موضوع تامین مالی و سایر موضوعات مرتبط با آن نیز حل خواهد شد.وی گفت: برای تامین مالی طرح‌های مسکن سیاستگذار می‌تواند طیفی را در نظر بگیرد که یک سر آن استفاده از بودجه، اعتبارات و پایه پولی، در ادامه آن اعتبارات بانکی، سپس بازار سرمایه و در مرحله آخر مشارکت مردم از طریق خرید یونیت و پیش‌‌خرید است. هر چه طرح مسکن‌سازی دولتی بر مبنای بودجه، پایه پولی و اعتبارات بانکی استوار باشد، طرحی ضعیف و غیرکاربردی است. درودیان تاکید کرد: یقین دارم اگر پلن شهرسازی قوی برای ساخت نمونه‌های پایلوت همچون شهرک اکباتان تعریف شود مردم برای خرید یونیت‌‌های سرمایه‌‌گذاری این پروژه‌ها بیشترین استقبال را خواهند داشت و اصلا نوبت به اعتبارات بانکی و بودجه برای تامین مالی نخواهد رسید. خلأ اصلی در این زمینه آن است که ما نتوانسته‌‌ایم تصمیم درستی برای تامین مسکن بگیریم. وی همچنین تاکید کرد: هم‌‌اکنون در شرایطی قرار داریم که هر اقدام باید بتواند دو تا سه هدف را بزند. در حوزه مسکن نیز باید طرحی اجرایی شود که علاوه بر خانه‌‌دار شدن فاقدان مسکن بتواند دارایی سرمایه‌‌ای ایجاد کند که قیمت حقیقی واحدهای مسکونی را کاهش دهد. از این رو به پکیجی با دو تا سه تیپ تامین مسکن نیاز داریم که افراد متناسب با شرایط خود بتوانند به مسکن دسترسی داشته باشند.

سانسور نمایشگر کاهش قیمت؟

کارشکنی در مسیر ریزش مسکن

«دنياي‌‌اقتصاد» بررسي مي‌كند: نفع مصرف‌‌كننده در بازار مسكن چيست؛ اعلام قيمت يا سانسور؟

دنياي اقتصاد : حمله به «دماسنج بازار مسکن» برای سومین‌بار و پس از دوبار ناکامی عوامل تخریب، در دستور کار قرار گرفته است؛ اما این‌بار در بدترین زمان ممکن قرار است این نمایشگر از کار بیفتد. طی هفته‌های گذشته بازار مسکن همسو با بازارهای موازی به «انتظارات گشایشی» واکنش نشان داد؛ به‌طوری‌که «فروشنده‌ها افزایش پیدا کردند» و همزمان «قیمت‌های پیشنهادی فروش آپارتمان کاهش پیدا کرد.» بازار آنلاین مسکن – استارت‌آپ‌های ملکی- این دو اتفاق را به‌صورت شفاف برای فعالان بازار نمایش می‌دهد. با این حال، گروهی قصد دارند «نمایشگر کاهش قیمت خانه» را تخریب کنند.
سانسور نمایشگر کاهش قیمت؟

حمله جدید به نمایشگر کاهش قیمت مسکن در روزهای اخیر زنگ خطر توقف ریزش قیمت در معاملات خرید‌و‌فروش و اجاره آپارتمان‌‌های مسکونی را به صدا درآورده است.

اخیرا گروهی با یک استدلال غلط درباره اثر اعلام قیمت‌‌های پیشنهادی در آگهی‌‌های مجازی فروش مسکن بر عدم ریزش بهای آپارتمان‌‌ها و خروج بازار مسکن از مدار کاهش قیمت، حمله تازه‌‌ای به سامانه‌های آنلاین بازاریابی ملکی شروع کرده‌‌اند. این گروه با این استدلال نادرست درصدد برآمده‌‌اند روند انتشار قیمت‌‌های پیشنهادی در آگهی‌‌های مجازی ملکی را بعد از دو بار تجربه ناموفق در این زمینه، برای سومین بار متوقف کنند. اما تحلیل‌‌های مستدل کارشناسی نشان می‌دهد، این اقدام که منجر به تخریب «نمایشگر کاهش قیمت» در بازار مسکن می‌شود، کارشکنی در مسیر ریزش قیمت واحدهای مسکونی محسوب می‌شود. پیش از این یک‌بار در بهار ۹۸ و یک بار دیگر در بهار ۹۹، با این استدلال نادرست که انتشار قیمت‌‌های پیشنهادی در استارت‌آپ‌‌های مجازی بازاریابی ملکی منجر به افزایش سرعت رشد قیمت در بازار مسکن می‌شود، اقدام به مسدود‌‌سازی مسیر انتشار مهم‌ترین عضو آگهی‌‌های ملکی یعنی بهای پیشنهادی واحدهای عرضه شده به متقاضیان ملک کردند. حال و در شرایطی که بازار معاملات مسکن از ابتدای امسال در فاز پساجهش قرار گرفته و میانگین قیمت واقعی مسکن در شهر تهران از ابتدای سال تا پایان دی با افت ۲۲ درصدی همراه شده است، گروهی معتقدند انتشار قیمت در فایل‌‌های مجازی فروش مسکن، روند ریزش بهای آپارتمان را متوقف می‌کند. در واقع، آخرین بار اردیبهشت پارسال بود که «اعلام قیمت در فضای آنلاین» توقیف شد و دی ماه همان سال «لغو توقیف» صورت گرفت. این اقدام به بهانه «تحریک تورم مسکن توسط بازارهای آنلاین»، دوباره قرار است شروع شود؛ در حالی که عملکرد این بازارها در نقش «نمایشگر کاهش تشنج قیمت ملک» طی حداقل ۱۰ ماه اخیر و به‌ویژه دو ماه گذشته اثبات می‌کند وجود این استارت‌آپ‌‌ها و اعلام قیمت فروش و اجاره مسکن در فایل‌‌های منتشر شده از سوی آنها نه تنها برای بازار زیان‌‌آور نیست بلکه برای «دوره پساجهش» یا «عصر ریزش قیمت مسکن» بسیار ضروری است. هم‌‌اکنون سامانه‌های مجازی بازاریابی ملکی محلی هستند که فروشنده‌های آپارتمان در عصر جدید یعنی در دوره پساجهش ملکی و زمان گذار بازار به رونق غیرتورمی در صورت حل موضوع ریسک غیراقتصادی، در آن اقدام به عرضه واحدهای خود می‌کنند. طرح جلوگیری از انتشار قیمت در فایل‌‌های فروش مسکن و عقیم‌سازی بازارهای آنلاین، در بهار سال ۹۸ منجر به ثبت بالاترین رکورد تورم ماهانه مسکن از سال ۹۳ تا آن زمان شد. اردیبهشت ۹۸ تورم ماهانه مسکن ۴/ ۱۱ درصدی به ثبت رسید. خرداد ۹۹ نیز بعد از توقف انتشار قیمت‌‌های پیشنهادی در آگهی‌‌های ملکی سامانه‌های مجازی، تورم ماهانه ۷/ ۱۱ درصدی مسکن به ثبت رسید. در حالی که این اقدام برای جلوگیری از افزایش سرعت رشد قیمت مسکن انجام شده بود اما عملا نتیجه عکس به همراه داشت و منجر به ثبت تورم ماهانه بی‌‌سابقه در هر دو مقطع زمانی شد.این‌بار برای سومین سال پیاپی طرح این اقدام ناموفق از سوی عده‌‌ای از دلواپسان مطرح شده است. اگر چه هدفی که این افراد برای توقف انتشار قیمت در آگهی‌‌های ملکی عنوان می‌کنند (کمک به ریزش قیمت مسکن)، هدف درستی است اما مسیری که از سوی آنها برای این هدف پیشنهاد شده، مسیری کاملا غلط و در بردارنده نتیجه عکس است. در واقع سوال مهمی که در این زمینه وجود دارد آن است که تخریب دماسنج بازار مسکن که نشان‌دهنده روند کاهش حرارت در بازار مسکن است و افت قیمت‌‌ها را روایت می‌کند آیا می‌تواند منجر به کاهش تب قیمتی بازار مسکن شود؟

تجارب قبلی نشان می‌دهد نه تنها این اقدام منجر به کاهش بیشتر قیمت مسکن نخواهد شد بلکه اثر معکوس نیز به همراه خواهد داشت. اما طراحان توقف انتشار قیمت در استارت‌آپ‌‌های ملکی هم‌‌اکنون برای به جریان انداختن و عملیاتی کردن این اقدام، شروع به غلط‌‌پراکنی و کارشکنی کرده‌‌اند. اقدام این گروه خطر ایجاد مانع در مسیر تخلیه حباب قیمت را ایجاد می‌کند.یکی از موارد غلط‌پراکنی این گروه در این زمینه به یک استدلال آنها برای ضرورت توقف انتشار قیمت‌‌های پیشنهادی در فایل‌‌ها و حتی توقف انتشار مشخصات فایل‌‌های عرضه شده به بازار مسکن در استارت‌آپ‌‌های مجازی برمی‌‌گردد. یکی از استدلال‌‌های این افراد این است که قیمت در سامانه‌های آنلاین دو برابر قیمت فروش در بازار است.در حالی که این ادعا از اساس مردود است. «دنیای اقتصاد» هفته پیش آماری مربوط به وضعیت بازار معاملات مسکن در ۲۰ روز اول بهمن با استناد به داده‌های یک سامانه بازاریابی ملکی منتشر کرد که  نشان داد نه تنها قیمت‌‌های پیشنهادی درج شده در فایل‌‌ها دو برابر قیمت‌‌های واقعی در بازار مسکن نیست بلکه دقیقا با سطح قیمت مسکن در بازار مطابقت دارد. متوسط قیمت واحدهای مسکونی عرضه شده در این استارت‌آپ‌‌ ملکی برابر با مترمربعی ۳۳ میلیون تومان بود؛ در حالی که آخرین آمارهای رسمی درباره وضعیت بازار معاملات مسکن مربوط به دی ماه نیز متوسط قیمت هر مترمربع مسکن در شهر تهران در نخستین ماه از فصل زمستان را ۳۳ میلیون تومان اعلام کرده بود. شایعه‌پراکنی دوم این گروه آن است که ادعا می‌کنند ریزش شدید قیمت مسکن در ماه‌های پیش‌‌رو بعید است و ثبات قیمت مسکن را محتمل‌‌ترین گزینه می‌‌دانند. در حالی که انواع دستگاه‌های سنجش سطح متعارف قیمت مسکن نشان می‌دهد قیمت مسکن در شرایط فعلی ابرحباب دارد و انتظار می‌‌رود نه در یک بازه زمانی کوتاه‌مدت بلکه طی یک دوره زمانی، سطح متوسط قیمت مسکن در پایتخت بین ۱۰ تا ۲۰ درصد کاهش یابد. سومین استدلال نادرست این عده آن است که بازار آنلاین شرایط واقعی را منعکس نمی‌کند؛ در حالی که اتفاقا دو علامت مهم که این روزها در بازار معاملات مسکن دیده می‌شود به میزان محسوس در آگهی‌‌های مسکن استارت‌آپ‌‌های ملکی قابل مشاهده است و مخابره می‌شود. نخستین علامت مربوط به سقوط تورم مسکن در فایل‌‌ها و دومین علامت مربوط به افزایش تعداد فایل‌‌های فروش مسکن در روزهای اخیر است. برآوردهای «دنیای اقتصاد» با استناد به اطلاعات یکی از این سامانه‌های مجازی نشان می‌دهد در ۲۰ روز اول بهمن تورم فایل‌‌های فروش در حالی به صفر رسیده است که در عین حال عرضه فایل به بازار حدود ۱۰ درصد در مقایسه با دی افزایش یافته است. مخالفان «شفافیت» در بازار مسکن همچنین در یک اظهارنظر کارشکنانه اعلام می‌کنند قیمت‌‌های پیشنهادی فایل‌‌های عرضه‌شده از سوی سامانه‌های مجازی قیمت‌‌های پرت است. در پاسخ به این ادعای نادرست باید گفت مگر در بازار مسکن خط‌کشی برای تشخیص قیمت پرت از غیرپرت وجود دارد؟ در حالی که اتفاقا بازار آنلاین نیازمندی‌‌های ملکی مسیری است برای «رقابت فروش در عصر پساجهش» و اتفاقا این بازار می‌تواند «قیمت پرت از غیرپرت» را برای خریداران قابل تشخیص کند. چرا که متقاضیان مسکن تنها با چند کلیک در هر زمان و هر مکانی قادر به مشاهده مشخصات و قیمت‌‌های تعداد زیادی از فایل‌‌های فروش ملک هستند. امکانی که در بازار سنتی عملا وجود ندارد. بررسی‌‌های «دنیای اقتصاد» با توجه به شرایط فعلی بازار مسکن و همچنین تجارب ناموفق قبلی در خاموش کردن چراغ راهنمای ملکی (توقف انتشار قیمت در آگهی‌‌های مجازی فروش مسکن)، تبعات «از کارانداختن دوباره نمایشگر کاهش قیمت» را نشان می‌دهد. در حالی که هم‌‌اکنون روند کاهش قیمت مسکن در فایل‌‌های عرضه شده در این استارت‌آپ‌‌ها به روشنی نمایان‌‌ است، توقف فعالیت آنها و حتی توقف اعلام قیمت می‌تواند منجر به «تخریب رقابت کاهشی برای تعیین قیمت» شود. دومین پیامد این اقدام «سلب قدرت چانه‌زنی خریدار به واسطه بی‌‌اطلاع ماندن از کاهش قیمت» و پیامد سوم «اختلال در جریان کاهش قیمت به دلیل خاموش کردن نمایشگر کاهش قیمت» است.

دیوار دوم مقابل خانه اول

دنياي اقتصاد : گروه بسیار محدودی از انبوه متقاضیان مصرفی مسکن، طی هفته‌های اخیر موقعیت را از دو بابت مناسب خرید دیدند و توانستند بعد از حدود سه‌سال وارد بازار شوند؛ اما این گروه اکنون در آستانه خرید خانه به «دیوار دوم» برخورد کرده است. اگرچه توقف نسبی موج جهش قیمت مسکن در کنار افزایش سقف وام خرید خانه در پاییز امسال باعث شده اقلیتی از خانه‌اولی‌ها بتوانند از دیوار اول عبور کنند، اما «ابرجهش قیمت خرید امتیاز وام مسکن» در حال حاضر مانع جدید برای صاحبخانه شدن ایجاد کرده است. قیمت اوراق وام مسکن در یک ماه اخیر ۶۳درصد و از ابتدای سال تا الان ۲۳۰درصد صعود کرده است. این رشد شدید در شرایطی رقم خورده که همچنان حجم استفاده از وام مسکن در بین خریداران پایین‌تر از میزان طبیعی و حتی کمتر از سال گذشته است. معمار «دیوار دوم» مقابل خریداران مسکن، سیاستگذار است که با سرکوب عرضه تسهیلات خرید خانه توسط بانک‌ها عملا از انحصار پرداخت وام ملکی حمایت می‌کند. این دیوار با دو سیاست قابل تخریب است.

Untitled-2

سرکوب عرضه تسهیلات مسکن منجر به سرایت ماراتن خرید آپارتمان، به بازار وام شد. به گزارش «دنیای اقتصاد» گروه اقلیت از متقاضیان مصرفی مسکن که موفق شدند از ماراتن جهش قیمت عبور کرده و وارد بازار خرید آپارتمان شوند، با دیوار دوم در این مسیر مواجه شده‌اند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد بعد از یک دوره سه ساله جهش شدید قیمت در بازار مسکن برخی از متقاضیان مصرفی آپارتمان‌ در حالی به دنبال توقف جهش قیمت در سال جاری سرانجام موفق به ورود به بازار ملک برای خرید شده‌اند که هم‌اکنون با دیوار یا ماراتن دوم برخورد کرده‌اند. این ماراتن، مربوط به جهش شدید هزینه دریافت وام از محل خرید اوراق تسهیلات مسکن است که طی هفته‌های اخیر منجر به خروج اجباری بسیاری از متقاضیان مصرفی مسکن از بازار شده‌ است؛ در حالی‌که این متقاضیان پیش از این و براساس سطوح قبلی قیمت اوراق تصور می‌کردند می‌توانند بالاخره در سال جاری صاحبخانه شوند. در واقع در شرایط فعلی خریداران مسکن با دو مانع مهم مواجه‌اند. نخستین مانع یا دیوار مربوط به ماراتن قیمت مسکن است و دیوار دوم که اخیرا مسیر دسترسی متقاضیان مصرفی خرید مسکن به بازار ملک را مسدود کرده است مربوط به ماراتن تامین هزینه وام مسکن به دنبال جهش قیمت اوراق وام است. بخش قابل توجهی از متقاضیان مصرفی خرید مسکن در شرایط فعلی در حالی موفق شده‌اند ماراتن خرید مسکن در اوج قیمت را پشت سر بگذارند که هم‌اکنون پشت دیوار وام مسکن متوقف شده‌اند.

در دو سال گذشته به دلیل بروز جهش شدید قیمت در بازار مسکن در حالی تعداد خریداران مصرفی به کمتر از 50 درصد خریداران آپارتمان کاهش یافت که پیش از شروع دوره جهش قیمت همواره حدود 70 درصد خریداران بازار مسکن، متقاضیان مصرفی بودند. این سهم در دو سال اخیر به حدود 30 درصد کاهش یافت.

اما از نیمه دوم امسال تحت تاثیر بروز دو عامل مهم، اقلیتی از متقاضیان مصرفی مسکن وارد بازار شدند و در صف خریداران آپارتمان قرار گرفتند. نخستین دلیل مربوط به تغییر و افزایش سقف وام خرید مسکن است. اواخر شهریور ماه امسال، سقف تسهیلات خرید مسکن از محل اوراق در همه شهرهای کشور به دو برابر رقم قبلی افزایش یافت. به عنوان مثال رقم تسهیلات مسکن شهر تهران برای متقاضیان انفرادی به 280 میلیون تومان و برای زوجین به 480میلیون تومان افزایش یافت. با افزایش سقف تسهیلات خرید مسکن قدرت خرید با استفاده از وام مسکن که در شهر تهران به کمتر از 5 مترمربع رسیده بود به‌طور متوسط به حدود 10 تا 15 مترمربع افزایش یافت. همین موضوع منجر به ورود برخی از متقاضیان مصرفی به بازار مسکن شد. هر چند عمده این متقاضیان، خانه‌اولی نبوده و متقاضی تبدیل به احسن واحدهای مسکونی بوده‌اند. از سوی دیگر و به عنوان عامل دوم، توقف جهش قیمت مسکن در سال جاری که خود را در شکل کاهش 22 درصدی قیمت واقعی مسکن، نشان داد، موجب شد نوعی تحرک خفیف و نسبی در بحث تقاضای مصرفی در بازار مسکن ایجاد شود. با ورود گروهی اقلیت از تقاضای مصرفی به بازار مسکن بعد از حذف آنها از بازار در دست‌کم دو سال گذشته در نتیجه جهش قیمت آپارتمان، تقاضا به‌طور نسبی برای دریافت وام مسکن نیز افزایش یافت.  با این حال، متقاضیان مصرفی خرید مسکن با کمک وام، هم‌اکنون در حالی با دیوار دوم در مسیر خانه‌دار شدن برخورد کرده‌اند که این دیوار، خود را در شکل جهش شدید قیمت اوراق وام مسکن (هزینه دسترسی به وام)‌ نشان می‌دهد. متقاضیان دریافت وام مسکن به ازای هر یک میلیون تومان باید دو فقره اوراق وام مسکن خریداری کنند. به این ترتیب متقاضیان دریافت وام 480 میلیون تومانی باید در مجموع اقدام به خرید 960 فقره اوراق مسکن کنند. متوسط قیمت هر فقره اوراق 500 هزار تومانی وام مسکن که در ابتدای سال جاری در کانال 50 هزار تومان قرار داشت هم‌اکنون با رشد 3/ 3 برابری یا 230 درصدی همراه شده است.

این در حالی است که تا پایان نیمه اول سال جاری یعنی مقطع زمانی قبل از افزایش سقف وام مسکن قیمت اوراق در کانال 50 هزار تومانی قرار داشت. متوسط قیمت اوراق، آبان ماه، یک ماه بعد از افزایش سقف وام خرید مسکن، برابر با 73 هزار و 500 تومان بود، اما از آذرماه رفته رفته جهش قیمت اوراق آغاز شد تا جایی که روز گذشته متوسط قیمت هر فقره اوراق وام مسکن به 163 هزار تومان رسید.

هزینه اوراق یک سوم کل وام!

جهش قیمت اوراق و عبور آن از نقطه بحرانی باعث شده است هم‌اکنون هزینه دریافت وام مسکن به حدود یک سوم رقم کل تسهیلات پرداختی به متقاضیان افزایش یابد. سطح 163 هزار تومانی قیمت هر فقره اوراق وام مسکن به این معناست که متقاضیان وام 480 میلیون تومانی مسکن در شهر تهران باید رقمی معادل 156 میلیون تومان به عنوان هزینه دریافت وام پرداخت کنند. این میزان معادل یک سوم از کل تسهیلات است.

سوال مهمی که در این زمینه مطرح است آن است که آیا افزایش تقاضا برای دریافت وام مسکن منجر به جهش شدید قیمت اوراق و عبور آن از نقطه بحرانی شده است؟

در پاسخ به این سوال می‌توان گفت اگرچه تقاضا برای دریافت وام مسکن از مهرماه امسال و همزمان با ابلاغ سقف جدید تسهیلات به‌طور نسبی افزایش یافت، اما افزایش نسبی تقاضا برای دریافت وام عامل جهش قیمت اوراق نیست. آنچه منجر به جهش بی‌سابقه قیمت اوراق وام مسکن شده است به سرکوب عرضه وام مسکن مربوط می‌شود. در شرایطی که تنها یک کانال عرضه وام مسکن وجود دارد و در نبود سایر مسیرهای پرداخت وام، پرداخت وام مسکن به صورت انحصاری درآمده است، مشخص است که با اندک افزایش تقاضا در این بازار و ورود کوچک‌ترین عامل محرک، هزینه دسترسی متقاضیان به وام جهش می‌کند. از آنجا که سایر کانال‌ها به دلیل عدم تعادل منابع و مصارف برای پرداخت وام بلندمدت مسکن با نرخ سود مصوب، عملا امکان پرداخت تسهیلات به این بخش را ندارند و از آن استقبال هم نمی‌کنند، در شرایط این‌چنینی هزینه دسترسی به وام مسکن که تنها وابسته به یک کانال است، جهش می‌کند. به عبارتی مهم‌ترین دلیل جهش قیمت اوراق و عبور آن از نقطه بحرانی در شرایط فعلی آن است که تنها یک کانال اقدام به عرضه وام مسکن می‌کند و عرضه وام محدود است.

همین محدودیت‌ها موجب شده است تا هم‌اکنون سهم تسهیلات مسکن از کل تسهیلات شبکه بانکی که در سال‌های گذشته حول و حوش 20 درصد بود به 5 درصد برسد. معنای این موضوع آن است که بازار وام مسکن، بازاری فاقد کارآیی است یا به اصطلاح بازار کار نمی‌کند. سیاستگذار پولی با این استدلال که افزایش نرخ سود تسهیلات از میزان فعلی (18 درصد) منجر به وارد شدن فشار به وام‌گیرنده‌ها می‌شود عملا مسیر پرداخت وام از سایر کانال‌ها را مسدود کرده است. در شرایطی که بانک‌ها می‌توانند تسهیلات کوتاه‌مدت به سایر بخش‌ها پرداخت کرده و حتی در بازه‌های زمانی کمتر از یک‌سال اصل و سود وام پرداختی را از وام‌گیرنده دریافت کنند، پرداخت وام بلندمدت مسکن با سود 18 درصدی برای آنها جذاب نبوده و در بسیاری از موارد تعادل منابع و مصارف آنها را مختل می‌کند.

اما واقعیت آن است که سیاستگذار در حالی بر پرداخت وام بلندمدت 18 درصدی به بخش مسکن اصرار دارد که هم‌اکنون به دلیل وجود تنها یک کانال عرضه‌کننده تسهیلات مسکن، نرخ سود این وام عملا به 30 درصد رسیده است. در حالی‌که اگر این مجوز به بانک‌ها داده می‌شد که با رقم سود بالاتر اما منطقی و براساس قیمت تمام شده منابع لازم برای پرداخت تسهیلات مسکن اقدام به پرداخت وام به متقاضیان مسکن کنند عملا هزینه دریافت وام برای متقاضیان کمتر از آنچه هم‌اکنون است تمام می‌شد. بانک‌ها نیز به این دلیل که پرداخت وام به بخش مسکن یکی از کم ریسک‌ترین حوزه‌های پرداخت تسهیلات است از این اقدام استقبال کرده و به حوزه تسهیلات‌دهی مسکن ورود می‌کردند. اما در شرایط فعلی به دلیل محدود بودن عرضه وام به تنها یک مسیر و یک کانال عرضه‌کننده، نرخ بهره وام خرید مسکن عملا به 30 درصد رسیده است.

یک عامل مهم دیگر در جهش قیمت اوراق مسکن، تهیه اوراق به عنوان پیش‌شرط دریافت وام برای خریداران مصرفی مسکن از کانال سرمایه‌گذاران است.

با وجود آنکه وام مسکن یک مقوله مصرفی و برای خریداران مصرفی واحدهای مسکونی است اما متقاضیان این وام باید اوراق را از سرمایه‌گذاران (دارندگان اوراق که به پشتوانه سرمایه‌گذاری در بانک به اوراق دسترسی پیدا کرده‌اند)، خریداری کنند. در واقع وام یک منبع مالی مصرفی برای خرید مسکن است اما به دلیل محدودیت عرضه وام و منحصر شدن عرضه آن به یک کانال، دسترسی به آن تنها از طریق سرمایه‌گذاران میسر است.

همین موضوع باعث می‌شود با اندک افزایش تقاضا برای دریافت وام، قیمت اوراق تا این میزان جهش کند. این در حالی است که این مسیر، در واقع مسیری پر از اشکال است. چرا که شبکه بانکی باید به‌طور بی‌واسطه وام خرید مسکن را برای متقاضیان مصرفی تامین کند.

دو راهکار کارشناسی

کارشناسان معتقدند در شرایط فعلی که با جهش قیمت اوراق عملا توجیه‌پذیری دریافت وام برای متقاضیان مصرفی مسکن از بین رفته است لازم است سیاستگذار دست‌کم دو اقدام مهم را به فوریت در دستور کار قرار داده و اجرایی کند. نخستین اقدام خاتمه‌بخشی به سرکوب عرضه وام مسکن در شبکه بانکی است. باید شرایطی فراهم شود که با توجیه‌پذیر شدن پرداخت وام مسکن برای بانک‌ها، دسترسی متقاضیان از کانال‌های مختلف به این تسهیلات فراهم شود.

در قدم دوم لازم است به‌طور جدی و واقعی و به فوریت بازار رهن ثانویه فعال شود. برآوردها نشان می‌دهد هم‌اکنون بیش از 50 هزار میلیارد تومان تسهیلات پرداختی بخش مسکن است که دریافت‌کنندگان در حال بازپرداخت آن از طریق پرداخت اقساط ماهانه به شبکه بانکی هستند. این بدهی که در شرایط عادی طی 10 تا 15 سال از سوی شبکه بانکی وصول می‌شود می‌تواند با انتشار اوراق رهن ثانویه، از هم‌اکنون در اختیار بانک قرار بگیرد و توان تسهیلات‌دهی شبکه بانکی در بخش مسکن را تقویت کند. با دسترسی شبکه بانکی به این منابع می‌توان عرضه وام مسکن را افزایش داد و همین افزایش عرضه، مسیر خانه‌دار شدن متقاضیان با کمترین هزینه را هموار می‌کند.

به گزارش «دنیای اقتصاد»، در 9 ماهه اول امسال، تعداد وام‌های خرید مسکن نسبت به مدت مشابه سال قبل-9 ماهه اول 99- معادل 25 درصد کاهش یافته است. در 10 ماهه امسال و بعد از افزایش نسبی تقاضا برای دریافت وام خرید مسکن به دنبال افزایش سقف تسهیلات، این میزان به منفی 10 درصد رسید.

این آمار نشان‌دهنده یک آلارم مهم است. مبنی بر اینکه اگر در ماه‌های آینده تحت تاثیر ادامه توقف جهش قیمت در بازار مسکن، کاهش قیمت، تخلیه حباب و افزایش نسبی قدرت خرید در بازار ملک، تقاضا برای خرید مسکن با استفاده از وام افزایش یابد، سطح قیمت اوراق شدیدتر از افزایش فعلی جهش خواهد کرد.

در شرایطی که هم‌اکنون حدود یک سوم رقم کل تسهیلات پرداختی به متقاضیان صرف هزینه خرید اوراق می‌شود و در حالی‌که تقاضا برای دریافت وام مسکن همچنان قابل توجه رشد نکرده است، سطح 163 هزار تومان قیمت هر فقره اوراق به معنای وجود حباب قیمت در بازار معاملات اوراق است. پیش از این سقف تاریخی قیمت اوراق در دوره‌های گذشته عدد 100 هزار تومان بود که به سرعت نیز از این سطح پایین آمد. متوسط قیمت هر فقره اوراق تسهیلات مسکن در حالی روز گذشته به سطح 163 هزار تومانی رسید که هم‌اکنون تنها یک نفر از هر سه خریدار مسکن از وام استفاده می‌کنند؛ این در حالی است که در شرایط عادی حداقل 80 درصد خریداران مسکن باید قادر به استفاده از وام برای خرید آپارتمان باشند. این شرایط منجر به حرکت فرسایشی متقاضیان در مسیر دسترسی به بازار خرید مسکن شده است.

تخریب دماسنج اوراق مسکن

رکوردشکنی روزانه در بازار اوراق وام مسکن در حالی همچنان ادامه دارد که بررسی‌ها از توقف اعلام روزانه قیمت اوراق از سوی شبکه بانکی خبر می‌دهد.

به گزارش «دنیای اقتصاد»، در حالی که متقاضیان خرید مسکن با استفاده از وام به واسطه اطلاع‌رسانی روزانه شبکه بانکی از میانگین قیمت اوراق وام مسکن، از هزینه مورد نیاز برای خرید اوراق در زمان تشکیل پرونده درخواست وام مسکن در بانک مطلع می‌شدند، هم‌اکنون به واسطه توقف اعلام قیمت اوراق، برای تخمین هزینه وام مسکن سردرگم شده‌اند. اعلام روزانه متوسط قیمت اوراق مسکن از سوی شبکه بانکی در حکم دماسنج بازار اوراق عمل می‌کند و هم‌اکنون که این روند متوقف شده است به این معناست که دماسنج بازار اوراق وام مسکن تخریب شده است و متقاضیان وام مسکن به اطلاعات مربوط به تخمین هزینه وام قبل از اقدام برای خرید مسکن و تشکیل پرونده در بانک، دسترسی ندارند.  به نظر می‌رسد با ادامه رکوردشکنی روزانه در بازار اوراق وام مسکن، سیاستگذار بانکی تصمیم گرفته است دماسنج بازار اوراق را از کار بیندازد. یعنی از اعلام روزانه قیمت اوراق که تا هفته گذشته انجام می‌شد خودداری کرده و اعلام روزانه قیمت اوراق را متوقف کند.

این در حالی است که این اقدام نه تنها رکوردشکنی روزانه در بازار اوراق وام مسکن را متوقف نخواهد کرد، بلکه می‌تواند منجر به بروز عواقب بعدی یعنی بی‌اطلاعی سیاستگذار و متقاضیان از وضعیت روزانه قیمت اوراق شود.

بی‌اطلاعی متقاضیان از هزینه دریافت وام مسکن می‌تواند سردرگمی آنها را در بازار مسکن افزایش دهد و بسیاری از آنها به واسطه این بی‌اطلاعی در روند خرید مسکن با استفاده از وام دچار دردسر و مشکل شده یا به‌طور موقت از خرید مسکن و دریافت وام خودداری کنند.

از سوی دیگر عدم اعلام روزانه قیمت اوراق و تحولات مربوط به آن نیز منجر به بی‌اطلاعی سیاستگذار از وضعیت این بازار شده و مانع از آن می‌شود که حتی سیاستگذار در دقیقه 90 نیز بتواند این بازار را کنترل کرده و برای التهاب موجود در آن چاره‌اندیشی کند.

این در حالی است که سیاستگذار بازار اوراق مسکن، زمان مناسب برای کنترل قیمت اوراق را از دست داده است و به دلیل از دست رفتن این زمان مناسب برای اعمال سیاست‌های درست برای کنترل قیمت اوراق، متوسط قیمت هر فقره اوراق از مرز 160 هزار تومان عبور کرده است.

سیاستگذار باید متوجه این مساله باشد که با خاموش کردن یا از کار انداختن دماسنج بازار اوراق، حرارت بالا در این بازار فروکش نخواهد کرد. در واقع راه‌حل کاهش حرارت در بازار اوراق وام مسکن که منجر به افزایش شدید هزینه دریافت وام مسکن برای متقاضیان شده و عملا توجیه‌پذیری دریافت وام برای خرید مسکن را به واسطه افزایش هزینه آن زیر سوال برده است، از کار انداختن دماسنج بازار اوراق نیست.

لازم است ضمن اعلام روزانه قیمت اوراق مسکن هم متقاضیان دریافت وام برای خرید مسکن از سردرگمی ناشی از عدم امکان تخمین هزینه دریافت وام خارج شوند و هم سیاستگذار در جریان تحولات روزانه قیمت اوراق برای انجام اقدام موثر به منظور کاهش حرارت قیمتی در این بازار قرار بگیرد.

۱۰ خسارت دهه۹۰ به بازار مسکن

دنیای‌اقتصاد- فرید قدیری : بازار مسکن دهه ۹۰ به‌خاطر دو دسته «سیاست‌های ناکارآمد» برای بازیگران اصلی این بخش به محل «سقوط» تبدیل شد؛ اما برای گروهی که تنها برنده «التهاب قیمت‌ها» به حساب می‌آیند، نقش «سکوی پرواز» را ایفا کرد. ۱۰خسارت در بخش مسکن طی یک دهه گذشته شناسایی شده است؛ از «جهش قیمت» در دو مقطع ناپیوسته که باعث تبدیل «حباب منفی» به «ابرحباب قیمت» شد تا «خروج بزرگ سرمایه‌گذاران ساختمانی از بازار ساخت‌وساز.» در فاصله ابتدا تا انتهای دهه۹۰، جای دو بازار مولد و غیرمولد ملکی در جذابیت سرمایه‌گذاری عوض شد.

Untitled-3

Untitled-2

وخامت شرایط غیراقتصادی و ناکارآمدی سیاستگذار اقتصادی در دهه 90 دست به دست هم دادند تا بازار مسکن طی 10 سال به «جهنم» مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان خانه و ساختمان و «بهشت» سفته‌‌‌بازها و سوداگران ملکی تبدیل شود.

بررسی‌‌‌های «دنیای‌اقتصاد» از دهه بحرانی بخش مسکن و ساختمان که در فاصله 90 تا 99 در کشور رقم خورد، نشان می‌‌‌دهد 10 ویرانی بزرگ و پرخسارت در مسیر «تامین مسکن خانوارها» و «سرمایه‌گذاران ساختمانی» به وجود آمده است که اگر بنا بر «آواربرداری» از این بخش برای عزیمت به مقصد اصلی – رونق ساخت و عرضه مسکن در استطاعت- باشد، حتما باید «بیراهه گذشته» کنار گذاشته شود و یکسری اصلاحات کلان و اقتصادی هم در بیرون و هم در درون بخش اتفاق بیفتد.

تصاویر ویرانی‌‌‌های به جا مانده از «بازار مسکن دهه 90» شاید هنوز برای برخی مسوولان و سیاستگذاران، قابل درک نباشد چون اگر بود، تاکنون نشانه‌‌‌هایی از «گام مثبت برای حل مساله» برداشته می‌‌‌شد.

با این حال نشانه‌‌‌های این 10 ویرانی به قدری روشن و معنادار است که علت «قطع جریان خرید مصرفی مسکن، اختلال شدید در سرمایه‌گذاری ساختمانی و در کل، از بین رفتن فعالیت طبیعی در بازار ملک» را به خوبی توضیح می‌‌‌دهد.

ویرانی با قیمت‌ها؛ از خرید تا اجاره

متوسط قیمت مسکن در پایتخت به عنوان «شهر پیشرو در تحولات مثبت و منفی بازار مسکن»، در فاصله ابتدا تا انتهای دهه 90، رقمی معادل 1230‌درصد افزایش پیدا کرد؛ از مترمربعی 8/ 1‌میلیون تومان به 9/ 23‌میلیون تومان رسید.

شاید این‌طور تصور شود که این فقط قیمت خانه و آپارتمان نبوده که چنین رشد نجومی داشته بلکه قیمت سایر کالاها و خدمات مصرفی خانوارها هم با این میزان تورم روبه‌رو شده‌اند.

اما این‌طور نیست! در فاصله سال 90 تا پایان 99، نرخ تورم عمومی 482‌درصد گزارش شده است. به این ترتیب، در شرایطی که قیمت‌ها در سبد مصرفی خانوارها طی دهه گذشته، 8/ 5 برابر شده، قیمت مهم‌ترین کالای مصرفی خانوارها یعنی مسکن، 13 برابر شده است. این عدم‌تناسب تورم عمومی و تورم مسکن طی این 10 سال، خود یک سند روشن از «اختلال در عملکرد بازار مسکن» است.

از طرفی درآمد خانوارها – دستمزد متوسط- در این فاصله تقریبا 5 برابر شده که با «سرعت رشد قیمت خانه» اصلا «هماهنگی حتی حداقلی» هم نداشته است.

این اولین ویرانی در بازار مسکن به واسطه جهش قیمت است که باعث «عدم‌دسترسی خانوارهای ایرانی به سرپناه طی دهه 90» شد.

قیمت زمین اما شدیدتر از مسکن جهش کرد. متوسط قیمت زمین مسکونی در این دهه از 2‌میلیون تومان در مترمربع به 5/ 36‌میلیون تومان رسید که به معنای 1700‌درصد رشد یا 18 برابر شدن قیمت ملک در پایتخت است.

زمین «نهاده اصلی تولید مسکن» است و در صورتی که قیمت خرید آن برای تولیدکننده مسکن (سرمایه‌گذار ساختمانی) افزایش پیدا کند، دو اتفاق بد در بازار ساخت و فروش خانه می‌افتد. اتفاق اول، «سخت و سخت‌‌‌تر شدن ساخت‌وساز و به دنبال آن، خروج سرمایه‌گذار از این بازار مولد» است که تبعاتش به شکل «رکود ساخت و کمبود واقعی عرضه» در بازار مسکن بروز می‌‌‌کند. اتفاق دوم نیز «جهش قیمت فروش مسکن نوساز به واسطه رشد قیمت تمام‌شده و در نهایت، ‌‌‌ سرایت این تورم به سایر آپارتمان‌‌‌ها در بازار» است. بدیهی است، رشد قیمت باعث افت قدرت خرید مسکن می‌شود؛ اتفاقی که به مثابه «ویرانی سریالی» طی دهه 90 در بازار مسکن رخ داد.

اجاره‌‌‌بها هم طی دهه 90 رشد شدیدی کرد. متوسط هزینه اجاره مسکن برای مستاجرها در پایتخت در این فاصله 480‌درصد رشد کرد. هر چند میزان رشد 8/ 4 برابری اجاره‌‌‌بهای مسکن از تورم عمومی کمتر بوده اما از آنجا که «اجاره‌‌‌نشین‌‌‌ها» آسیب‌‌‌پذیری مالی بالایی دارند، همین میزان افزایش باعث شد «فشار اجاره‌‌‌نشینی در پایان دهه 90» در شهرهای مختلف کشور به شکل سرسام‌‌‌آوری افزایش یابد. ابتدای دهه 90، هزینه اجاره یک آپارتمان 50 مترمربعی در تهران 650‌هزار تومان در ماه بود اما در سال 99 این رقم به 3‌میلیون و 125‌هزار تومان رسید. بازار اجاره، «مقصد آخر» خانوارها برای تامین مسکن – بعداز بازار خرید- است که اگر این هم از دسترس خارج شود، شرایط بدتر خواهد شد.

سقوط ساخت مسکن

بازار املاک دهه 90 به خاطر همان دو نیروی مرکب -شرایط غیراقتصادی و سیاست‌های اقتصادی- به «زمین سقوط دو گروه اصلی» تبدیل شد.

گروه اول، همان «خانوارها» بودند که به خاطر پرواز قیمت‌ها آسیب دیدند. گروه دوم نیز سرمایه‌گذاران ساختمانی یا همان بساز‌و‌بفروش‌‌‌ها که با «ناتوانی در ساخت» روبه‌رو شدند. تیراژ ساخت مسکن در تهران از 233‌هزار واحد مسکونی در سال 90 به 53‌هزار واحد در سال 99 سقوط کرد. این ویرانی صرفا نقطه‌‌‌ای نبوده بلکه از اواسط دهه 90، سقوط شدید شروع شد تا اینکه «رکورد تاریخی کمترین تیراژ عرضه جدید مسکن» در سال گذشته به ثبت رسید. ویرانی 78درصدی تیراژ ساخت مسکن در فاصله ابتدا تا انتهای دهه90 در پایتخت ناشی از «سلب قدرت خرید مسکن در گروه تقاضای مصرفی» و به دنبال آن، «سلب قدرت فروش در گروه سازنده‌‌‌ها» بوده است.

اوضاع ساخت‌وساز در کشور نیز طی دهه 90، غیرطبیعی و رکودی بوده است. تیراژ ساخت از 700‌هزار خانه در ابتدای دهه به 490‌هزار واحد در پایان دهه سقوط کرد.

ضعف در قدرت خرید

بررسی‌‌‌های «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌‌‌دهد، «سقوط قدرت خرید وام مسکن» در دهه 90 به دنبال جهش قیمت و بی‌‌‌تدبیری در رسیدگی به وضعیت اعتباری و مالی خانه‌‌‌اولی‌‌‌ها، ضربه بزرگی به تقاضای مصرفی وارد کرد.

قدرت خرید وام مسکن در ابتدای دهه 90 در تهران معادل 11 مترمربع بود اما در پایان دهه به 6 مترمربع تنزل کرد. در کنار این «تعطیلی مکانیزم خرید مسکن با وام بانکی» به واسطه سقوط قدرت خرید تسهیلات، قدرت پس‌‌‌انداز خانوارها نیز کاهش یافت.

حباب منفی تا ابرحباب مسکن

حبابی که امروز در بازار مسکن به شکل «ابرحباب» قیمت خانه، جا برای ورود «خانه‌اولی»ها به بازار را اشغال کرده است، در ابتدای دهه 90، نه تنها وجود نداشت بلکه «حباب منفی» در قیمت‌ها برقرار بود. «حباب منفی» قیمت مسکن یعنی اینکه «سطح قیمت خانه در تهران به لحاظ مقایسه با اجاره‌‌‌بها، پایین‌‌‌تر از میزان متعارف‌‌‌اش» بود.

سال 90، نسبت قیمت به اجاره مسکن در تهران عدد 5/ 11 بود. این نسبت در شرایط طبیعی باید حداقل 14 تا 15 باشد و حتی در دنیا هم این نسبت در همین سطح قرار دارد. اما در بازار مسکن تهران این نسبت در ابتدای دهه 90، بسیار پایین‌‌‌تر از آنچه باید باشد بود. هر چه نسبت قیمت به اجاره پایین‌‌‌تر باشد، یعنی «شرایط نسبی برای خرید مسکن و صاحبخانه شدن، ‌‌‌ فراهم است.» اما در پایان دهه 90، نسبت قیمت به اجاره (P به R)، به سطح بی‌‌‌سابقه و بسیار نامتعارف 9/ 31 رسید. این یعنی، «ابرحباب مسکن» در پایان دهه 90 و آن یعنی «حباب منفی قیمت خانه» در ابتدای دهه 90. باز، کاملا مشخص است که معجون نیروهای مخرب بازار مسکن باعث چنین وضعی شد.

66 سال تا کلید خانه

ویرانی هفتم در بازار مسکن دهه 90 که چه بسا از بقیه‌‌‌ خرابی‌‌‌ها، خطرناک‌‌‌تر و آسیب‌‌‌سازتر است، «انتظار نجومی برای صاحب‌‌‌خانه شدن» است.

ابتدای دهه‌‌‌ای که گذشت، ‌‌‌ یک خانوار تهرانی با پس‌‌‌انداز طبیعی دستمزد سالانه‌‌‌اش می‌توانست ظرف 28 سال، صاحب مسکن شود. این زمان انتظار در مقایسه با مدت زمان متعارف در دنیا که حدود 10 تا 12 سال است، ‌‌‌ زیاد بود اما در پایان دهه 90 همین مدت‌‌‌زمان 28 ساله به 66 سال افزایش پیدا کرد. این اتفاق به سبب روند جهش قیمت مسکن و عقب‌‌‌ افتادن قدرت خرید خانوارها از آن رخ داد.

رکود معاملات مسکن

بازار مسکن در پایان دهه 90 با «کمترین میزان معاملات خرید خانه» مواجه شد. ابتدای دهه، در تهران ماهانه به صورت میانگین 15‌هزار واحد مسکونی خرید و فروش می‌شد اما در سال 99 به خاطر ویرانی‌‌‌های متعدد در بخش مسکن، نبض معاملات خرید خانه به ماهی 2‌هزار واحد سقوط کرد. در بقیه شهرهای کشور نیز سلب قدرت خرید مسکن باعث رکود معاملات خرید شد.

بهشت سفته‌‌‌بازها؛ جهنم خانه‌‌‌سازها

وضعیتی که طی دهه 90 در بازار مسکن شکل گرفت، نتیجه‌‌‌اش برای «سفته‌‌‌بازها و سوداگران و ملاک‌‌‌ها»، بی‌‌‌نظیر و برای جریان اصلی یعنی «سرمایه‌گذاری مولد»، غیرقابل تحمل بود.

سود سفته‌‌‌بازی و سرمایه‌گذاری غیرمولد در بخش مسکن، ابتدای دهه 90 رقمی معادل 7‌درصد بود که تقریبا «بی‌‌‌اثر از بابت جذابیت برای این کار» بود. اما همین سود در پایان دهه 90 به رقمی برابر 112‌درصد رسید. این سود نجومی عاملی شد برای تبدیل بازار ملک به «بهشت ملاکان.»

در مقابل اما حاشیه سود ساخت‌وساز برای سرمایه‌گذاران ساختمانی از نرخ 60درصد در سال 90 به سطح 30‌درصد و کمتر در سال 99 سقوط کرد. این یعنی، «تبدیل بازار ساخت‌وساز به جهنم سرمایه‌گذاری.»

فقر مسکن؛ ویرانی آخر

امروز «جمعیت دچار فقر مسکن» در کشور تقریبا به میزان 2 برابر عرف جهانی است. این میوه تلخ «یک دهه ویرانی شرایط طبیعی دسترسی به خانه در استطاعت» است.

ابتدای دهه 90 حدود 30‌درصد خانوارهای ایرانی با «فقر مسکن» دست به گریبان بودند. شاخص «فقر مسکن» با «هزینه تامین مسکن اجاره‌‌‌ای» و همچنین «سکونت در خانه‌‌‌ای با شرایط طبیعی به لحاظ خدمات و مساحت و…» سنجش می‌شود. اگر فردی، ماهانه «بیش از 30‌درصد از هزینه‌‌‌های زندگی» را صرف اجاره‌‌‌بها کند، آن فرد در «فقر مسکن» به سر می‌‌‌برد. در پایان دهه 90، «سهم مسکن در سبد هزینه خانوارها در کشور» به 42‌درصد رسید که رقم بی‌‌‌سابقه‌‌‌ای بوده است.

دینامیت‌‌‌های تخریب بازار مسکن

این 10 ویرانی 10 ساله در بازار مسکن به خاطر سیاست‌هایی بود که به شکل دینامیت در این بخش عمل کرد.

دو دسته سیاست‌های کلان اقتصادی و درون‌‌‌بخشی طی دهه گذشته، شرایط برای آوار رکود تورم در بخش مسکن و ساختمان را فراهم آورد.

در حوزه سیاست‌های کلان اقتصادی، سیاستگذاری‌‌‌های پولی اشتباه به خصوص در اواخر دهه، در نقش محرک تورم و انتظارات تورمی عمل کرد و همزمان، خلأ سیاست‌های مالی صحیح از جمله مالیات‌‌‌های ضدسفته‌‌‌بازی و ضدسرمایه‌گذاری غیرمولد، در نقش پشتیبان رکود تورمی، از خریدهای غیرمصرفی در بازار مسکن حمایت کرد.

در درون بخش مسکن هم «غفلت از تقویت قدرت خرید مصرف‌کننده در زمان کاهش قیمت مسکن»، «تصمیم‌گیری برای افزایش وام درست در زمان رشد قیمت»، «نبود طرح برای زمین‌‌‌های بلااستفاده در داخل شهرهای بزرگ»، «بی‌‌‌عملی مقابل خانه‌‌‌های خالی»، ‌‌‌ «سرگرم شدن به خانه‌‌‌سازی‌‌‌های دولتی» و «تصویب یکسری قوانین فانتزی و ویترینی» از جمله اقدامات اشتباهی بود که نتیجه‌‌‌اش به وضع موجود منجر شد.

طی این 10 سال، دو طرح خانه‌‌‌سازی انبوه به اجرا درآمد اما «دماسنج‌‌‌های بازار مسکن» مثل قیمت‌ها نشان داد، این طرح‌‌‌ها کارگر نبوده است. در این مدت، سه قانون نیز تصویب و به اجرا گذاشته شد اما بود و نبود آنها، فرقی به حال بازار مسکن نکرد.  اکنون اگر دولت به دنبال «ثبت دهه متفاوت در بازار مسکن» است لازم است مسیر پیموده شده در دهه قبل را کنار بگذارد و به مسیر اصلی و صحیح سیاستگذاری ورود کند.

حجم قابل‌توجهی سرمایه در بخش املاک، حبس و منجمد شده است. این سرمایه‌‌‌ها اگر به کار بیاید، «کمبود عرضه مسکن» در بازار مصرف برطرف می‌شود و به دنبال آن، ابرحباب قیمت تخلیه می‌شود و امکان بازسازی این بازار ویران‌‌‌شده به مرور فراهم می‌‌‌آید. برای به هم زدن شرایط بد و حصول شرایط خوب، اولین گام سیاستی، «اصلاح‌سازوکار مالیات‌‌‌های بخش مسکن» است. در کشورهایی که در آنها این بازار از سرمایه‌گذاری غیرمولد در امان بوده است، با مالیات سالانه به صورت اعمال با نرخ شناور حداقلی تا حداکثری برحسب قیمت املاک و پهنه‌‌‌های شهری، ‌سازوکار بازار مسکن تحت کنترل و تنظیم بوده است.

© کلیه حقوق برای شرکت عمران آبشار اسپادانا محفوظ است . - طراحی توسط مصطفی مولایی