پروانه سوم برای ساختمان‌ها

جزئیات آیین‌‌‌نامه اجرایی مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان؛ «تضمین ایمنی ساختمان قبل از بهره‌‌‌برداری» بالاخره اجرایی خواهد شد؟

تاریخ چاپ:
شماره خبر:۳۹۶۲۸۷۳
دنیای‌اقتصاد- هاجر شادمانی : یک مقام مسوول در وزارت راه و شهرسازی از تدوین نسخه اجرایی «گارانتی سکونت و بهره‌برداری از ساختمان‌های مسکونی» خبر داد؛ اما اجرا، معطل امضای یک وزیر است. مطابق مصوبه ۱۰سال پیش دولت، «فروش آپارتمان به افراد مثل هر کالای مصرفی گران‌قیمت، باید منوط به برگه ضمانت خرید باشد.» این مصوبه تا الان بایگانی بود و اکنون برای آن، «پروانه جدید شهرداری» طراحی شده است.

ایمنی سکونت در آپارتمان‌‌‌ها با صدور پروانه سوم ساختمانی، گارانتی می‌شود. به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، یک دهه بعد از تصویب مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان در خصوص ضوابط نگهداری ساختمان‌‌‌ها در دوره‌‌‌ بهره‌‌‌برداری، شرایط، ضوابط و نحوه صدور گارانتی ایمنی سکونت در ساختمان‌‌‌ها در شرایطی در قالب پیش‌‌‌نویس آیین‌‌‌نامه اجرایی این مبحث، تعیین‌تکلیف شده است که با تصویب این آیین‌‌‌نامه در دولت، ساختمان‌‌‌ها باید علاوه بر «پروانه ساخت» و «مجوز پایان کار»، به پروانه سوم یعنی «پروانه بهره‌‌‌برداری» مجهز شوند.

بر اساس پیش‌‌‌نویس آیین‌‌‌نامه اجرایی مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان، «پروانه بهره‌‌‌برداری» مجوزی است که شهرداری یا سایر مراجع صدور پروانه و کنترل ساختمان، با صدور آن، بهره‌‌‌برداری از تمام یا بخش‌‌‌های معینی از ساختمان را مجاز اعلام می‌کنند.

سال ۹۲، وزارت راه وشهرسازی به عنوان ناظر عالیه ساخت‌وساز در کشور، مبحث جدیدی با عنوان مبحث ۲۲ یا همان ضوابط مربوط به مراقبت و نگهداری از ساختمان‌‌‌ها تدوین، تصویب و ابلاغ کرد. در قالب این مبحث، ایمنی سکونت در ساختمان‌‌‌ها در دوره بهره‌‌‌برداری باید در دوره‌‌‌های مستمر و مشخص مورد ارزیابی و پایش قرار گرفته و گارانتی شود. اما این مبحث بنابر آنچه کارشناسان ومسوولان از آن تحت عنوان خلأ قانونی و همچنین خلأ ضمانت اجرا به دلیل ابهام در شناسایی تخلف، متخلف، وظایف مراجع نظارتی و اجرایی و… اعلام می‌کنند، در یک دهه گذشته اجرایی نشده و عملا بایگانی شده است. پیگیری‌‌‌های «دنیای‌اقتصاد» در این باره نشان می‌دهد، ضوابط اجرایی مربوط به نگهداری از ساختمان‌‌‌ها در طول دوره‌‌‌ بهره‌بر‌‌‌داری، در قالب آیین‌‌‌نامه اجرایی مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان، برای تصویب و ابلاغ، مستلزم امضای دو وزیر یعنی وزیر راه و شهرسازی و وزیر کشور شده است. پیش‌نویس این آیین‌‌‌نامه در حالی سال گذشته از سوی وزیر راه وشهرسازی به امضا رسید که بعد از آن برای امضا به وزارت کشور ارسال شد و هم‌‌‌اکنون در انتظار امضای وزیر کشور است. بعد از امضای وزیر کشور، آیین‌نامه به دولت ارسال خواهد شد تا پس از طی مراحل قانونی نهایی، مصوب و ابلاغ شود.

با ابلاغ این قانون، گارانتی ایمنی سکونت در ساختمان‌‌‌ها در قالب پروانه سوم ساختمانی یعنی پروانه بهره‌‌‌برداری، در پروسه اجرا و صدور قرار خواهد گرفت و این گارانتی، در حکم ضمانت‌نامه صحت ساختمان‌‌‌ها، مبنا وشرط فروش واحدهای مسکونی خواهد بود.

علت بایگانی ۱۰ساله قانون

مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان در سال ۹۲ با عنوان مقررات مربوط به مراقبت ونگهداری از ساختمان‌‌‌ها در حالی موضوع بازرسی، ارزیابی و پایش مستمر ساختمان‌‌‌ها از بابت تضمین سلامت و ایمنی سکونت در آنها را لازم‌‌‌الاجرا کرد که به علت نقص در محتوا، عملا در طول یک دهه گذشته، اجرایی نشد. این مبحث، باتوجه به اینکه مسکن به عنوان گران‌‌‌ترین کالای خریداری شده از سوی خانوارها باید مانند بسیاری دیگر از کالاها مانند خودرو و… مشمول گارانتی و ضمانت‌نامه دوران بهره‌‌‌برداری باشد اما تاکنون فاقد آن بوده است، با هدف تعیین سازوکار ضمانت ایمنی سکونت در ساختمان‌‌‌ها، تدوین و ابلاغ شد. اگر چه این مبحث نیز به دلیل آنکه در ذیل قانون نظام مهندسی ساختمان نوشته شده و در حکم قانون، لازم‌‌‌الاجرا بود اما، در ۱۰ سال اخیر اجرایی نشد.

به این ترتیب گارانتی صحت ایمنی سکونت در ساختمان‌‌‌ها عملا به گارانتی وارونه یا گارانتی صفر تبدیل شد. همین موضوع باعث شده است بسیاری از واحدهای مسکونی در طول دوره بهره‌‌‌برداری به‌رغم ابتلا به یک یا چند مورد نقص اساسی در اجزای سازه‌‌‌ای و غیرسازه‌‌‌ای (معماری، تاسیساتی و…)، بارها وبارها بدون اطلاع خریدار و بهره‌‌‌بردار و حتی در برخی موارد مالک، مورد معامله قرار گرفته و ساختمان‌‌‌های ناایمن همواره جان ومال ساکنان، مالکان وبهره‌‌‌برداران را در معرض تهدید و خطر قرار دهند. در مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان اما، تاکید شده است که یک ساختمان از همان دوران شروع بهره‌‌‌برداری، از سوی یکسری اضلاع اصلی و مسوول مورد بازرسی، ارزیابی و پایش و نظارت قرار گرفته و در صورت وجود نقص وخرابی، تعمیر یا در موارد حاد تخلیه، تخریب و نوسازی شود.

«دنیای‌اقتصاد»، در گزارشی که ۲۹ فروردین ماه امسال با عنوان «گارانتی وارونه آپارتمان‌‌‌ها» در همین صفحه منتشر کرد، با تشریح جزئیات مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان، از تبدیل گارانتی ایمنی ساختمان‌‌‌ها به گارانتی وارونه به نفع تخلفات ساختمانی، سکونت ناایمن و ناایمن فروشی در بازار مسکن، خبر داد.

در این گزارش اعلام شد: «سال ۹۲، مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان با عنوان «مراقبت و نگهداری از ساختمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها»، در وزارت راه‌‌‌وشهرسازی تدوین و ابلاغ شد؛ حالا اما بعد از ۱۰ سال از تهیه و ابلاغ آن، هیچ نشانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای از اجرای این مصوبه دولتی دیده نمی‌شود. به عبارت دیگر، هیچ‌‌‌کدام از سه ضلع مثلث نظارتی ساخت‌‌‌وساز که در راس آن وزارت راه‌‌‌وشهرسازی به عنوان ناظر عالیه قرار دارد، اراده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای در طول این یک دهه برای اجرای این مصوبه از خود نشان نداده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند. این در حالی است که مصوبه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای که قرار بود ساختمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را به نفع افزایش ایمنی، تامین آسایش، امنیت و آرامش بهره‌‌‌‌‌‌‌‌‌برداران، حفظ سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های ملی و همچنین حراست از گران‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین کالای مصرفی و سرمایه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای خانوارها، گارانتی کند هم‌‌‌‌‌‌‌‌‌اکنون به واسطه عدم ‌‌‌اجرا از سوی مسوولان مربوط، به گارانتی وارونه آپارتمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به نفع عدم‌‌‌اجرای مقررات ملی ساخت‌‌‌وساز و متخلفان ساختمانی تبدیل شده است.»

اما، پیگیری‌‌‌های بعدی «دنیای‌اقتصاد» در ارتباط با علت مسکوت ماندن قانون گارانتی ساختمان مطابق با مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان از مسوولان مربوطه ضمن تایید خلأ اجرای این قانون طی یک دهه بعد از تدوین و ابلاغ آن، نشان داد: مهم‌ترین دلیل عدم‌اجرایی شدن ضمانت‌نامه ایمنی سکونت در آپارتمان، خلأ قانونی، خلأ ضمانت اجرا و فقدان تعریف دقیق نقش‌‌‌ها و وظایف هر کدام از اضلاع اصلی درگیر با امر نظارت و پایش ساختمان‌‌‌ها در دوره بهره‌‌‌برداری است. از سوی دیگر، در این مبحث نه تنها نحوه برخورد با تخلف مشخص نشده که مرجع برخورد‌کننده و وظایف او در برخورد با تخلف و متخلفان نیز مشخص نشده است.آن طور که در مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان مصوب سال ۹۲ آمده است، فرآیند ارزیابی و پایش ساختمان‌‌‌ها سه ضلع اصلی یعنی مدیر ساختمان، بازرس و پیمانکاران نگهداری ساختمان‌‌‌ها دارد. همه آنچه در این مبحث در ارتباط با این فرآیند آمده است حول وظایف این سه ضلع اصلی درج شده است و اگرچه از برخورد با متخلفان و مواجهه با شرایط سکونت ناایمن به واسطه بروز نقص در دوره بهره‌‌‌برداری گفته شده است اما صحبتی از مرجع برخوردکننده و مسوول در این زمینه و همچنین جزئیات و چگونگی نوع برخورد به میان نیامده است.

بررسی‌‌‌ها و پیگیری‌‌‌های «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد نقطه اصلی ماجرا که منجر به مسکوت ماندن قانون مراقبت و نگهداری از ساختمان‌‌‌ها وهمچنین صدور گارانتی ایمنی ساختمان در طول دوره بهره‌‌‌برداری در یک دهه اخیر شده است همین موضوع است. در آیین‌نامه اجرایی مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان که بنا بر اعلام ناظر عالیه ساخت‌وساز یعنی وزارت راه وشهرسازی از سه سال قبل مورد کار کارشناسی و تدوین قرار گرفت، این موضوع حل و فصل و تعیین‌تکلیف شده است.

در پیش‌‌‌نویس آیین‌نامه اجرایی علاوه بر نقش سه ضلع اصلی تعیین شده در مبحث ۲۲ یعنی «مدیرساختمان»، «بازرس» و «پیمانکار نگهداری»، از «شهرداری‌‌‌»ها به عنوان ضلع چهارم فرآیند پایش و نگهداری یاد شده است. بر اساس محتویات این آیین‌‌‌نامه اجرایی، شهرداری مسوول رسیدگی به تخلفات و برخورد با تخلفات ساختمانی در طول دوره بهره‌‌‌برداری است.

آن طور که در آیین‌نامه اجرایی مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان آمده است، مدیر ساختمان به عنوان شخصی که وظیفه نگهداشت و همچنین مدیریت مالی واجرایی ساختمان را بر اساس مبحث ۲۲ و آیین‌‌‌نامه اجرایی آن بر عهده دارد، باید به عنوان کارفرمای نگهداشت ساختمان، اقدام به عقد قرارداد کتبی با بازرس ساختمان کند. یک وظیفه مهم دیگر مدیر ساختمان که در این آیین‌‌‌نامه به آن اشاره شده است مربوط به ثبت نتایج بازدیدهای مستمر از ساختمان با راهنمایی و بر اساس برنامه ارائه شده توسط بازرس ساختمان در دفتری با عنوان «دفتر نگهداشت ساختمان» است.

تشریح وظایف بازرس

یک ضلع اصلی فرآیند نگهداری و مراقبت از ساختمان‌‌‌ها که هم در مبحث ۲۲ و هم در آیین‌‌‌نامه اجرایی به آن اشاره شده است «بازرس ساختمان» است. بر اساس آنچه در این آیین‌‌‌نامه به آن اشاره شده است بازرسان ساختمان، مهندسان دارای پروانه اشتغال به کار مهندسی با صلاحیت بازرسی ساختمان هستند که بر اساس شیوه‌نامه تنظیمی وزارت راه وشهرسازی احراز صلاحیت شده و صلاحیت آنها در پروانه اشتغال به کار مهندسی آنها نیز درج شده باشد. وظایف فنی، تخصصی و بازرسی نگهداشت ساختمان بر عهده بازرس ساختمان است.

او باید با مدیرساختمان که کارفرمای نگهداشت ساختمان است قرارداد کتبی داشته باشد. ارائه نظام‌نامه داخلی نگهداشت ساختمان با توجه به ویژگی‌‌‌ها و مشخصات هر ساختمان با امضا و مهر معتبر و تحویل آن به مدیر ساختمان و همچنین تهیه و تحویل برنامه بازدیدهای مستمر مدیر ساختمان به منظور بازدیدهای ادواری اجزای مختلف ساختمان (معماری، سازه، تاسیسات برقی وتاسیسات مکانیکی)، در دوره‌‌‌های مختلف از سوی وی انجام می‌شود. این دوره‌‌‌ها شامل بازرسی‌‌‌های هر ۵ سال یک‌بار در مورد ساختمان‌‌‌های مسکونی و هر دو سال یک‌بار در مورد سایر ساختمان‌‌‌ها، بعد از بروز هر نوع حادثه، قبل از هرگونه نقل و انتقال مالکیت و همچنین در صورت درخواست مالک یا مالکان ساختمان است.

تدوین نتایج بازرسی ساختمان بر اساس الزامات مقررات ملی ساختمان به صورت «اظهارنامه انطباق» یا «اظهارنامه مغایرت» در سه نسخه بر مبنای گزارش بازرسان ساختمان و تحویل یک نسخه از آن به مدیرساختمان، یک نسخه به شهرداری یا سایر مراجع صدور پروانه و کنترل ساختمان و نگهداری یک نسخه نزد خود از دیگر وظایف بازرسان ساختمان است. اظهارنامه انطباق، گزارشی حاوی رعایت ضوابط شهرسازی و معماری، مقررات ملی ساختمان و استانداردهای ملی در نگهداشت ساختمان است. در مقابل اظهارنامه مغایرت، گزارشی است حاوی فقدان رعایت این ضوابط و مقررات و همچنین شامل اعلام ضرورت اعمال تعمیرات یا تغییرات در بهره‌‌‌برداری ساختمان است.صحت انجام اقدامات بازرسی ساختمان و مسوولیت‌‌‌های ناشی از آن و همچنین مسوولیت‌‌‌های انتظامی مربوط به جبران خسارت وارد ناشی از عملکرد خود پس از تایید مراجع اداری دارای صلاحیت نیز بر عهده بازرس قرار دارد.

در این آیین‌‌‌نامه همچنین  وظایف «پیمانکار» یا «پیمانکاران نگهداشت ساختمان» نیز تشریح شده است. آنها مهندسان وکاردانان دارای پروانه اشتغال به کار با صلاحیت پیمانکار نگهداشت ساختمان هستند که از سوی وزارت راه وشهرسازی احراز صلاحیت شده وصلاحیت آنها نیز در پروانه اشتغال به کار آنها درج شده است. آنها برای انجام امور مربوط به نگهداری از ساختمان با مدیرساختمان به عنوان کارفرمای نگهداشت ساختمان قرارداد منعقد می‌کنند. بازدید از ساختمان با هماهنگی بازرس ساختمان و مطالعه کامل و کسب اطلاعات لازم از تعمیرات یا تغییرات موردنیاز از وظایف اصلی آنها به شمار می‌رود. آنها همچنین باید نسبت به ارائه زمان‌بندی کارهای اجرایی با هماهنگی بازرس ساختمان اقدام کنند. تهیه و امضای سه سری نقشه تعمیرات یا تغییرات انجام شده به عنوان نقشه‌‌‌هایی چون ساخت و تحویل آنها به بازرس از دیگر وظایف این پیمانکاران است. همچنین این پیمانکاران باید نسبت به تامین پوشش‌‌‌های بیمه‌‌‌ای لازم اقدام کنند.

ضلع نامرئی مبحث نگهداری

در حالی که اضلاع اصلی در پروسه نگهداری و مراقبت از ساختمان‌‌‌ها در مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان، مدیر، بازرس و پیمانکاران نگهداشت ساختمان‌‌‌ها اعلام شده بود اما در آیین‌‌‌نامه از یک ضلع نامرئی این فرآیند رونمایی شده است.

در مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان، اشاره‌‌‌ای به نقش نهاد نظارتی و برخوردکننده با تخلفات احتمالی در پروسه نگهداری از ساختمان‌‌‌ها در دوره بهره‌‌‌برداری نشده است.

علت عدم‌اجرای این قانون در طول یک دهه گذشته نیز همین بلاتکلیفی از بابت نحوه تشخیص تخلف و متخلف از یکسو و همچنین نامرئی بودن مرجع برخورد‌کننده با تخلفات در این مرحله و همچنین نوع برخورد در شرایط بروز تخلف اعلام می‌شود.

اما در آیین‌‌‌نامه اجرایی این مبحث از مقررات ملی ساختمان، شهرداری یا مراجع صدور پروانه ساخت چهارمین ضلع اصلی این پروسه هستند. شهرداری‌‌‌ها پس از دریافت اظهارنامه مغایرت از بازرس ساختمان باید برای رفع مغایرت‌‌‌ها با یک مهلت یک‌ماهه به مدیر ساختمان اخطار کتبی ارسال کنند و اگر در این مدت اقدامی برای رفع مغایرت‌‌‌ها انجام نشود، اخطار دوم را با یک مهلت یک‌ماهه دیگر و با هشدار قطع انشعابات پس از طی مهلت دوم کتبا به مدیر ساختمان تسلیم ‌کنند. در صورتی که در انتهای مهلت یک‌ماهه دوم، اقدامات لازم برای تعمیرات و رفع مغایرت‌‌‌ها با تایید بازرس صورت نگرفت، شهرداری موظف است نامه قطع انشعابات را به سازمان‌های ذی‌ربط ارسال کند. این سازمان‌ها نیز باید با دریافت نامه مذکور انشعابات ساختمان را قطع کنند. وصل مجدد انشعابات ساختمان منوط به تایید مکتوب شهرداری یا سایر مراجع صدور پروانه و کنترل ساختمان بر مبنای اظهارنامه بازرس ساختمان است.

در ماده ۲۲ پیش‌‌‌نویس آیین‌‌‌نامه اجرایی مبحث ۲۲ مقررات ملی ساختمان یک موضوع مهم دیگر نیز درج شده که در نهایت به نفع همه خریداران وبهره‌‌‌برداران مسکن است. بر اساس این ماده، تنظیم اسناد رسمی نقل و انتقال تحت هر عنوان، منوط به اخذ پروانه بهره‌‌‌برداری معتبر از شهرداری و گواهی انطباق بخش اختصاصی ساختمانی آپارتمانی از بازرس ساختمان در خصوص آن قسمت از ساختمان است. همچنین تنظیم مبایعه‌‌‌نامه و هر نوع نقل وانتقال در قالب اسناد عادی نیز منوط به اخذ این پروانه است. بنابراین هم بنگاه‌‌‌های مسکن و هم دفاتر اسناد رسمی در زمان انجام هر معامله باید پروانه سوم ساختمان یعنی پروانه بهره‌‌‌برداری را علاوه بر پروانه ساخت و مجوز پایان کار، مطالبه کنند. بنگاه‌‌‌ها ومشاوران املاک نیز موظفند وظایف و تعهدات خریدار یا مستاجر را در خصوص نگه‌‌‌داشت ساختمان بر حسب مورد در مبایعه‌‌‌نامه‌‌‌ها واجاره‌‌‌نامه‌‌‌ها درج کنند.


سرنوشت گارانتی مسکن در دولت

10 سال بعد از تصویب و ابلاغ مبحث 22 مقررات ملی ساختمان با موضوع مراقبت و نگهداری از ساختمان‌‌‌ها در دوره بهره‌‌‌برداری، مدیرکل دفتر مقررات ملی و کنترل ساختمان، در خصوص علت عدم‌اجرای این مبحث مهم توضیحاتی به «دنیای‌اقتصاد» ارائه کرد. حامد مانی‌فر با تایید ضرورت اجرای این مبحث به عنوان یکی از مباحث و مسائل مهم و کلیدی در حوزه مسکن وساخت‌وساز، مهم‌ترین دلیل عدم ‌اجرایی شدن آن را که در حکم قانون لازم‌‌‌الاجراست، وجود عدم‌ضمانت اجرا به واسطه خلأ قانونی موجود در متن مبحث 22 عنوان کرد.

NDZiOGUY7nAL copy

مانی‌‌‌فر در این باره توضیح داد: تمامی مباحث مقررات ملی ساختمان به موجب قانون، بعد از تهیه، تنظیم، تصویب و طی تمامی مراحل قانونی و در نهایت ابلاغ، لازم‌‌‌الاجرا هستند. در قانون نظام مهندسی ساختمان هم به صراحت آمده است که اجرای مقررات ملی ساختمان برای همه طیف درگیر در ساخت‌وساز لازم‌‌‌الاجراست و تخلف از آن تخلف از قانون است.مبحث 22 نیز مانند سایر مباحث مقررات ملی ساختمان لازم‌‌‌الاجراست؛ منتها هر مبحثی ممکن است شرایط خاص خود را داشته باشد که مبحث 22 یکی از آنهاست. از این رو که این مبحث یک تفاوت عمده با سایر مباحث دارد؛ مبحث22 مقررات ملی ساختمان، مربوط به دوره بعد از ساخت یعنی دوره بهره‌‌‌برداری است. در طول دوره ساخت و قبل از آن، اولا وظایف همه عوامل درگیر در ساخت‌وساز کاملا مشخص و شفاف است و در ثانی نظارت کاملی به واسطه قرار داشتن ساختمان در پروسه ساخت قرار دارد که پایان‌کار هم بر مبنای همان نظارت‌‌‌ها و حسن انجام کار صادر می‌شود.

وی افزود: در واقع امکان نظارت مستقیم در طول دوره ساخت وجود دارد اما در دوره بهره‌‌‌برداری، شرایط متفاوت است. هر نوع نظارت در مورد شرایط نگهداری و وضعیت ساختمان‌‌‌ها در دوره بهره‌‌‌برداری منوط به اولا اراده مالکان و ثانیا اجازه آنها و درخواست آنها برای پایش ساختمان‌‌‌ها است. در واقع از آنجا که فرآیند ساخت به اتمام رسیده، افرادی واحدها را خریداری کرده‌‌‌اند، عوامل ساخت از پروژه‌‌‌ها کنار رفته وساختمان تحویل داده شده است، هر ورودی به ساختمان مستلزم خواست و اذن مالک است. در حالی که در دوره ساخت، هیچ کس نمی‌تواند از ورود عوامل نظارتی به ساختمان‌‌‌ها جلوگیری کند. مانی‌‌‌فر با بیان اینکه در دوره ساخت، مهندس ناظر در چند مرحله بر روند ساخت نظارت داشته و به پروژه ورود می‌کند، اظهار کرد: در این مرحله، مهندس ناظر در صورت بروز تخلف به شهرداری گزارش‌دهی کرده وشهرداری می‌تواند دستور توقف صادر کند. وزارت راه وشهرسازی نیز در صورت لزوم ناظران عالیه خود را به کار گرفته و نظارت عالیه را اعمال می‌کند. در این مرحله هیچ کس نمی‌تواند جلوی این پروسه‌‌‌ها را گرفته و از ورود به پروژه جلوگیری کند. اما وقتی کار در ساختمان به اتمام رسید و افراد در آن ساکن شدند هر نوع ورود به ساختمان مستلزم خواست و اجازه مالک یا مالکان است و دیگر کسی نمی‌تواند از بیرون به این ساختمان‌‌‌ها ورود کند.

مدیرکل دفتر مقررات ملی ساختمان اظهار کرد: از سوی دیگر، در پروسه ساخت تکلیف و نقش‌‌‌ها مشخص است. اینکه در صورت تخلف چه برخوردی باید با متخلف انجام شود نیز مشخص و شفاف است. اما مشخص نیست و در قانون شهرداری‌‌‌ها یا جای دیگری نیامده است که اگر در ساختمانی در طول دوره بهره‌‌‌برداری نیازمندی‌‌‌هایی از بابت اصلاح و تعمیرات در هر بخشی وجود داشته باشد و تخلفی مشاهده شود، چه برخوردی از چه کسی باید صورت بگیرد؟

وی تاکید کرد: در واقع بعد از مورد اولی که در ارتباط با تفاوت مبحث 22 و سایر مباحث به آن اشاره شد، مورد دوم مربوط به خلأ قانونی موجود در این زمینه است. تعیین‌تکلیف قانونی در مورد شرح وظایف و همچنین مرجع و نوع برخورد با متخلف در طول دوره بهره‌‌‌برداری وجود ندارد. از این رو می‌توان به طور خلاصه اعلام کرد، منشأ عدم‌اجرایی شدن مبحث 22 در طول یک دهه گذشته چیزی نیست جز خلأ قانونی!  مانی فر با بیان اینکه، اجرای مبحث 22 در شکل فعلی منوط به خواست مالکان و بهره‌‌‌برداران و اهتمام آنها در پایش ساختمان در طول دوره سکونت و بهره‌‌‌برداری و همچنین اقدامات لازم برای انجام تعمیرات و رفع اشکالات احتمالی است، ادامه داد: با این حال، در وزارت راه وشهرسازی و برای برطرف کردن نقص و خلأ قانونی در مسیر اجرای مبحث 22، از سه سال قبل کار روی موضوع را آغاز کردیم تا به نسخه مناسبی برای اجرایی شدن این مبحث مهم برسیم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم که به دلیل تفاوت این مبحث با سایر مباحث، اجرای آن نیازمند تدوین یک آیین‌‌‌نامه اجرایی است که با تصویب آن، هم خلأ قانونی گفته شده از بین برود و هم نقش‌‌‌ها، وظایف، تخلفات و نحوه برخورد با تخلف در این آیین‌‌‌نامه مشخص شود. در واقع اگرچه مباحث مقررات ملی ساختمان خود در حکم قانون است و نیازمند آیین‌‌‌نامه نیست اما مبحث 22 به دلیل آنکه نیازمند تعریف نظامات اداری و سایر جزئیات مربوط به نحوه اجرای آن است، نیازمند آیین‌‌‌نامه اجرایی است. به این منظور از سه سال قبل در وزارت راه وشهرسازی و با حضور شهرداری، نظام مهندسی و… جلساتی در این زمینه برگزار شد و در نهایت خروجی این جلسات در شکل آیین‌‌‌نامه اجرایی مبحث 22 مقررات ملی ساختمان، تدوین شد. در این آیین‌‌‌نامه ما شروع کردیم به نوشتن نظامات اداری مربوط به مبحث 22 و تعیین‌تکلیف برای بخش‌‌‌هایی که باید در این زمینه ایفای نقش کنند. وظایف همه عواملی که باید در این زمینه درگیر شده وایفای نقش کنند همچون شهرداری، نظام مهندسی، راه و شهرسازی، مالک، بازرس، شرکت‌های نگهداری، مدیر ساختمان و… تعریف شد. وظایف هر کدام از آنها نیز نوشته و مشخص شد نحوه نگهداری از یک ساختمان و نقش هر کدام از عوامل درگیر در آن به چه صورتی خواهد بود.

وی افزود: این آیین‌‌‌نامه با همکاری سازمان نظام مهندسی، شهرداری، وزارت کشور و… تهیه شد و برای تصویب به دولت ارسال شد. همچنین در کمیته‌‌‌های تخصصی کمیسیون زیربنایی دولت مورد بررسی قرار گرفت، اصلاحاتی هم روی آن صورت گرفت و مجددا به وزارت راه و شهرسازی ارسال شد. منتها مقرر شد این بار این آیین‌‌‌نامه با امضای مشترک وزارت راه وشهرسازی و وزارت کشور به دولت ارسال شود تا به عنوان آیین‌‌‌نامه اجرایی مبحث 22 مقررات ملی ساختمان مصوب شود. وزیر راه و شهرسازی آیین‌‌‌نامه را امضا کرده و الان پیش‌‌‌نویس آیین‌‌‌نامه به وزارت کشور ارسال شده است و بعد از امضای وزیر کشور به طور مجدد به دولت ارسال می‌شود تا مورد تصویب وابلاغ قرار بگیرد.

دماسنج دلاری بازار مسکن

دنیای‌اقتصاد- فرید قدیری : دماسنج دلاری قیمت مسکن، در شروع سال جدید به علت «توقف انتشار آمار رسمی از نبض معاملات ملک»، بیش از گذشته مورد توجه فعالان این بازار قرار گرفته است. بین قیمت دلار و قیمت مسکن طی دوره‌های پیشین، رابطه‌ای برقرار بوده که براساس آن، عمدتا واسطه‌های ملکی و فروشنده‌ها (در مقایسه با سمت تقاضا)، سعی می‌کنند با کشف‌رمز این معادله، سطح دلاری بهای آپارتمان‌ها را تخمین بزنند. اما در مسیری که این گروه باید طی کند تا به نشانگر دماسنج دلاری قیمت مسکن برسد، یک نقطه کور وجود دارد که به «دوره‌های تثبیت نرخ دلار از جمله سال‌های دهه ۸۰» مربوط می‌شود. با لحاظ این نقطه‌‌کور، بهترین بازه زمانی برای تشخیص رابطه دلار و مسکن، عصر اخیر جهش قیمت‌ها یعنی سال‌های ۹۷ تاکنون است. بررسی‌های «دنیای‌اقتصاد» از نسبت میانگین سالانه قیمت مسکن در شهر تهران به قیمت دلار طی ۵سال گذشته نشان می‌دهد، یک مترمربع آپارتمان در پایتخت بین ۷۶۶دلار تا ۱۴۴۰دلار قیمت داشته است. با لحاظ متغیرهای موثر بر این نوسان دلاری، امکان سنجش سطح قیمت مسکن به‌وجود می‌آید.

 جای خالی «آمار رسمی قیمت مسکن» در تهران را زمزمه‌‌‌‌های دلاری فعالان ملکی پر کرده است به‌طوری که، گروه فروشنده برای سطح‌‌‌‌سنجی قیمت ملک و تعیین قیمت پیشنهادی آپارتمان آماده فروش خود، از متر دلار استفاده می‌کند. اما نسبت‌های مختلفی که این افراد به عنوان مبنا برای مقایسه (رابطه) قیمت دلار و قیمت مسکن به کار می‌‌‌‌برند باعث نتیجه‌‌‌‌گیری‌‌‌‌های مختلف می‌شود؛ دلار و مسکن چه رابطه‌‌‌‌ای با هم دارند؟

Untitled-1 copy

درست از ابتدای سال 97 یعنی همزمان با جهش نرخ دلار، چشم بازار مسکن به بازار ارز تیز شد. این دیده‌‌‌‌بانی دلاری اهالی بازار مسکن ناشی از بروز آثار یک «معادله نامرئی» بین نبض بازار دلار و نبض قیمت مسکن بود؛ شکل‌‌‌‌گیری ریسک غیراقتصادی در آن سال در اقتصاد ایران و اثر آن بر کاهش درآمدهای نفتی ناشی از محدودیت‌های صادراتی باعث جهش شدید نرخ دلار (166‌درصد افزایش قیمت دلار در سال 97) شد. البته بخشی از این جهش، نتیجه «فنر ارزی» سال‌های قبل از آن بود که به اندازه کافی «پتانسیل افزایش قیمت دلار» را فراهم آورده بود. سال 97 این فنر با چاشنی ریسک‌‌‌‌‌‌‌‌های غیراقتصادی (از جمله موضوع تحریم و برجام)، باز شد و با توجه به شکل‌‌‌‌گیری «انتظارات تورمی» در بازارهای مختلف ناشی از افزایش نرخ ارز و ادامه افزایش آن در طول سال، زمینه قوی برای هیجان خریدهای سرمایه‌‌‌‌ای آپارتمان و همچنین تعجیل خریداران مصرفی مسکن برای خرید به وجود آمد.

به این ترتیب، با چنین معادله‌‌‌‌ای در سال ابتدایی جهش نرخ دلار، بازار ارز عملا به بازیگردان بازار معاملات مسکن تبدیل شد و رفتار خریداران و فروشندگان ملک تحت‌تاثیر اتفاقات دلار قرار گرفت. از آن زمان، فعالان بازار ملک اقدام به تعریف رابطه مسکن و دلار و تحلیل چگونگی این رابطه و البته طراحی معادله‌‌‌‌هایی برای کشف قیمت مسکن از روی سطح نرخ دلار کردند.جو روانی بازار مسکن از سال 97 به بعد، همواره تحت‌تاثیر اتفاقات بازار دلار بوده است. البته گشایش پای دلار به معادلات ملکی فقط به «صحنه معاملات فروش آپارتمان» محدود نشد بلکه در همان سال‌های 97 و به‌ویژه 98، شوک ارزی در مقطعی باعث کمبود مصالح و تجهیزات ساختمانی وارداتی و سپس افزایش قیمت نهاده‌‌‌‌های تولید مسکن و در نهایت، محرک تعمیق رکود ساخت‌وساز شد. با این مقدمه درباره «آنچه باعث شد طی 5 سال گذشته، بازیگران بازار معاملات مسکن – به خصوص گروه غالب که همان جریان غیرمصرفی است- بازی خود را بر اساس تحولات مثبت و منفی بازار دلار، طراحی کنند»، اکنون موضوع مهم‌تر، معادله دلار-مسکن و تشخیص چگونگی حل این معادله از سوی فعالان بازار است. قبل از رمزگشایی از معادله دلار-مسکن و اینکه، دماسنج ارزی بازار ملک چگونه کار می‌کند، لازم است افرادی که در مقطع فعلی سراغ این معادله و دماسنج رفته‌‌‌‌اند، نسبت به یک «نقطه‌‌‌‌کور» در این مسیر آگاه و حساس باشند تا دچار نتیجه‌‌‌‌گیری نادرست نشوند.

ماجرای «نقطه‌‌‌‌کور» چیست؟

بررسی جامع روندهای قیمت دلار و قیمت مسکن (قیمت واحدهای مسکونی در معاملات قطعی بازار املاک شهر تهران) طی سه دهه گذشته نشان می‌دهد، دماسنج دلاری بازار ملک یا همان متر ارزی، در دوره‌‌‌‌ای به دلیل سرکوب نرخ دلار، عملا از کار می‌‌‌‌افتد و نشانگر این دستگاه، به دلیل همان از کار افتادگی، اعداد درستی نشان نمی‌‌‌‌دهد.

مثلا در طول دهه 80 سیاست ارزی به گونه‌‌‌‌ای بود که نرخ دلار در آن سال‌ها تثبیت شد اما در مقابل، روند افزایش سطح عمومی قیمت‌ها (نرخ تورم) و همچنین رشد قیمت مسکن در طول این دهه همواره وجود داشت. در نتیجه، ثبات نرخ دلار از یکسو و رشد قیمت مسکن در آن دهه از سوی دیگر، باعث شد «متر دلاری بازار مسکن» که از حاصل نسبت قیمت یک مترمربع واحد مسکونی به قیمت دلار به دست می‌‌‌‌آید، عدد غیرواقعی برای آن مقطع نشان دهد. این، همان «نقطه کور» مسیر سنجش قیمت دلاری مسکن است که غفلت از آن باعث بزرگنمایی در سطح این قیمت (قیمت دلاری) می‌شود و در نتیجه، تعمیم آن به مقطع فعلی، باعث نادرستی تحلیل فعالان ملکی خواهد شد.

مختصات دماسنج ارزی مسکن

به این ترتیب، برای در امان ماندن از آن نقطه‌‌‌‌کور، دقیق‌‌‌‌ترین مقطع زمانی برای سنجش نسبت قیمت مسکن به قیمت دلار و تشخیص چگونگی این رابطه، بازه زمانی ابتدای 97 تا پایان 1401 است. البته با توجه به اینکه «اعلام آمارهای رسمی قیمت مسکن» از بهمن ماه سال گذشته توسط بانک مرکزی و مرکز آمار متوقف شد، بازه زمانی بهتر است به «ابتدای 97 تا پایان دی ماه سال 1401» محدود شود.

این دماسنج حتما نمی‌تواند جایگزین «آمار رسمی درباره میانگین قیمت در قراردادهایی که طی ماه‌‌‌‌های اخیر بین خریدار و فروشنده آپارتمان در تهران منعقد شده است»، شود اما از آنجا که در نبود این آمار -که باعث شده همان شفافیت حداقلی بازار ملک نیز از بین برود- برخی فعالان ملکی زمزمه ارزی در بازار به راه انداخته‌‌‌‌اند و صحبت از رابطه دلار و مسکن می‌کنند، لازم است با بررسی درست و دقیق، از «رابطه دلار و مسکن» رمزگشایی شود تا ریسک خرید آپارتمان برای خریداران مصرفی از محل این مدل محاسبه فروشندگان، تا حد امکان کاهش پیدا کند. عدد حاصل از نسبت میانگین قیمت یک مترمربع واحد مسکونی به قیمت دلار در سال 97 رقمی معادل 766، در سال 98‌‌‌‌ رقم 983، در سال 99 رقم 1037، در سال 1400 رقم 1191 و در 10 ماه سال 1401 رقم 1287 بوده است.  معنای این ارقام آن است که سال 97 بر اساس میانگین قیمت‌ها، یک مترمربع مسکن در تهران، 766 دلار قیمت داشت و در سال 98 با 983 دلار امکان خرید همین یک مترمربع وجود داشت، در سال 99 با 1037 دلار، در سال 1400 با 1191 دلار و در 10 ماه اول سال گذشته نیز با 1287 دلار می‌‌‌‌شد یک مترمربع آپارتمان خریداری کرد.

علت اینکه طی 5 سال گذشته، قیمت دلاری مسکن، در سطوح مختلفی (از 766 دلار تا نزدیک 1300 دلار) قرار داشته، به چهار متغیر «انتظارات تورمی»، «نبض دلار تحت‌تاثیر سیاست‌‌‌‌های ارزی و ریسک‌‌‌‌ها و محرک‌‌‌‌های اثرگذار بر این بازار»، «نبض قیمت مسکن تحت‌تاثیر متغیرهای بیرونی و درونی اثرگذار بر این بازار» و همچنین «فضای کلی اقتصاد ایران و افت و خیز ریسک‌‌‌‌های غیراقتصادی» در این 5 سال برمی‌‌‌‌گردد.

مثلا سال 97، در حالی که بازار معاملات مسکن در ابتدای راه رونق غیرتورمی قرار داشت، نرخ دلار جهش کرد بنابراین طبیعی بود، با دلار کمتر بتوان یک مترمربع خانه خریداری کرد.

سال 97 تورم مسکن کمتر از نصف نرخ رشد قیمت دلار بود. سال 98 اما موتور تورم مسکن کاملا روشن شده بود به دلیل افزایش هیجان خریدهای سرمایه‌‌‌‌ای در بازار ملک و انعکاس تورم ارزی در بازار مسکن، این تورم (تورم ملکی) از تورم ارزی جلو زد و در نتیجه خرید یک مترمربع آپارتمان به دلار بیشتری در مقایسه با سال 97 احتیاج داشت (983 دلار). سال 99 نیز وضعیت مشابه سال 98 بود. در سال 1400 اما این رابطه تاحدودی تحت‌تاثیر معادلاتی متفاوت از سه سال قبل قرار گرفت.

سال 1400 شرایط مربوط به ریسک غیراقتصادی به گونه‌‌‌‌ای شد که برای آنهایی که در سه سال قبل، اقدام به خرید دلار به قصد سرمایه‌گذاری و حفظ ارزش واقعی دارایی‌‌‌‌هایشان در برابر روند فزاینده تورم کرده بودند، دیگر صرف نمی‌‌‌‌کرد ادامه دهند. به بیان دیگر، سال 1400 جو روانی بازارها تحت‌تاثیر احیای مذاکرات هسته‌‌‌‌ای قرار گرفت و دلاربازها به نوعی وارد شرایط برزخ شدند؛ شرایطی که این برداشت وجود داشت در صورت حل معادله برجام، انتظارات تورمی فروکش می‌کند و نرخ دلار در مسیر کاهشی قرار می‌گیرد. در آن سال، متقاضیان سرمایه‌گذاری در بازارهای دارایی، عمدتا بازار مسکن را به مثلا بازار دلار، ترجیح دادند و همین باعث شد تورم مسکن تا حدودی بیشتر از تورم دلار شود و در نتیجه، خرید یک مترمربع آپارتمان با 1191 دلار (بر اساس قیمت‌های میانگین سالانه) امکان‌‌‌‌پذیر باشد؛ همان‌طور که این رقم نشان می‌دهد، بهای دلاری مسکن در سال 1400 بیش از سه سال قبل از آن بود. درباره اینکه چرا در شرایط برزخ سرمایه‌گذاری، افراد ملک را به دلار ترجیح می‌دهند، به نحوه اثرپذیری قیمت مسکن از متغیرهای بیرونی در مقایسه با بازار زود نقدشونده‌‌‌‌ای مثل دلار برمی‌‌‌‌گردد. چسبندگی قیمت مسکن و کندی معاملات ملک در مقایسه با قیمت و معاملات دلار یا سکه و همچنین سهام، از جمله شاخصه متفاوت بازار مسکن با سه بازار رقیب خود است.

در سال 1401 (10 ماه اول سال) اما سکته‌‌‌‌های مقطعی نرخ دلار ناشی از شرایط متفاوتی که در این بازار در مقایسه با سال‌های قبل از آن گذشت از یک‌‌سو و بازگشت شرایط سال‌های 98 و 99 به بازار مسکن از سوی دیگر، باعث شد بهای دلاری یک مترمربع مسکن به بالاترین میزان از سال 97 برسد؛ یک مترمربع معادل 1287 دلار.

چهار سناریو چه می‌‌‌‌گوید؟

اکنون با توجه به رابطه‌‌‌‌ای که طی سال‌های 97 تا 1401 بین دلار و مسکن وجود داشته، می‌توان سطح کنونی قیمت دلاری مسکن را با استناد به آن رابطه، در چهار سناریو برآورد کرد.

در سناریوی اول، «انتظارات تورمی» در بازارها شبیه سال‌های 99 تا 1401 در نظر گرفته می‌شود و در عین حال، نرخ دلار -با توجه به اینکه «دلار توافقی» از سوی سیاستگذار مبنای بازار اعلام شده و در مقابل، قرار شده قیمت بازار آزاد مبنای معامله‌‌‌‌گران قرار نگیرد- با محدودیت‌هایی در مسیر افزایش روبه‌رو است. در این صورت، مبنای عددی نسبت قیمت مسکن به دلار، عدد 1170 می‌تواند باشد که با این حساب، سطح فعلی قیمت مسکن در انتهای کانال 50 میلیون تومان (مترمربع) به دست خواهد آمد. اینکه چرا سال‌های 97 و 98 در این سناریو در نظر گرفته نشده، به شرایط متفاوت این دو سال در مقایسه با 99 تا 1401 مربوط می‌شود. سال‌های 97 و 98، دو سالی بود که در اولی، ابتدا دلار جهش کرد و در دومی، دلار تازه روی مسکن اثر گذاشت. بعد از این دو سال بود که هر دو بازار تقریبا همسو با هم، به ریسک‌‌‌‌ها واکنش تا حدودی هماهنگ نشان دادند.

سناریوی دوم، بر اساس «کف دلاری قیمت ماهانه مسکن در سال 1401» قابل ترسیم است. اردیبهشت سال 1401، فاصله قیمت مسکن از نرخ دلار، به کمترین میزان ماهانه در طول همان سال رسید. در آن ماه، با 1187 دلار امکان خرید یک مترمربع آپارتمان وجود داشت. به این ترتیب، نتیجه عدد حاصل از نسبت مسکن به دلار در این سناریو، تقریبا عددی مشابه سناریوی اول از قیمت مسکن ارائه می‌دهد.

سناریوی سوم، «سقف دلاری قیمت ماهانه مسکن» را شامل می‌شود که مرداد سال گذشته رقم خورد. در مرداد پارسال برای خرید یک مترمربع واحد مسکونی در تهران به 1440 دلار نیاز بود. با این نسبت، سطح قیمت مسکن در این مقطع در انتهای کانال 60 میلیون تومان در مترمربع، برآورد می‌شود. این سناریو البته به نظر می‌رسد با توجه به شرایط دو بازار، سناریوی کم‌‌‌‌احتمال باشد.

سناریوی چهارم نیز بر اساس میانگین قیمت دلاری مسکن در 10 ماه سال گذشته مطرح می‌شود. از آنجا که سال جدید، هنوز برای بازار معاملات مسکن شروع نشده است (معاملات ملک در تهران به دلیل آنکه فروشنده‌‌‌‌ها هنوز به شکل محسوس وارد بازار نشده‌اند و خریدار موثر نیز آن چنان وجود ندارد، در این ماه آن‌طور که باید انجام نشده است) و همچنین اتفاق خاصی نیز در بازار دلار طی فروردین امسال رخ نداده است، می‌توان آنچه در 10 ماه اول سال گذشته بر دو بازار مسکن و ارز گذشت را مبنایی برای سناریوی چهارم «قیمت دلاری مسکن» در این مقطع در نظر گرفت. بر این اساس، قیمت هر مترمربع آپارتمان می‌تواند 1287 دلار باشد که با این حساب، میانگین قیمت هر متر مربع مسکن به میانه کانال 60 میلیون تومان نزدیک خواهد بود.

نتیجه اینکه کدام‌یک از این سناریوها، با واقعیت قیمت مسکن همخوانی دارد، زمانی مشخص می‌شود که بانک مرکزی و مرکز آمار، متوسط قیمت مسکن ماه‌‌‌‌های بهمن و اسفند پارسال و همچنین فروردین امسال را اعلام کنند.

جواب پنج «چرا» در بازار مسکن

دنیای‌اقتصاد : کارشناسان به ۵ سوال مطرح‌شده از سوی رئیس‌‌‌جمهوری در اولین جلسه شورای‌عالی مسکن ۱۴۰۲، پاسخ دادند. به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، اولین جلسه شورای‌عالی مسکن در سال ۱۴۰۲ در‌‌‌حالی پنج‌شنبه گذشته برگزار شد که ابراهیم رئیسی، رئیس‌‌‌جمهوری و رئیس شورای‌عالی مسکن، ۵ سوال کلیدی در ارتباط با موضوع مسکن مطرح کرد. محتوای آنچه رئیس‌‌‌شورای عالی مسکن در جلسه روز پنج‌شنبه اعلام کرد نشان می‌دهد که علت گرانی زمین، گرانی مصالح، عملکرد ضعیف بانک‌ها در تسهیلات‌‌‌دهی به ساخت مسکن، عدم‌جذب سرمایه‌‌‌های بخش خصوصی به حوزه ساخت‌وساز و همچنین عملکرد ضعیف استان‌‌‌ها در اجرای نهضت ملی مسکن، پنج سوال کلیدی مطرح‌شده از سوی رئیس‌‌‌جمهوری در این زمینه بود. رئیس‌‌‌جمهوری در این جلسه، که ششمین جلسه شورای‌‌‌عالی مسکن در دولت سیزدهم و اولین جلسه این شورا در سال جدید بود مسکن را اهم مسائل کشور و مهم‌ترین دغدغه مردم دانست و تاکید کرد: دولت تامین مسکن را با تلاش مضاعف و بی‌‌‌وقفه پیگیری می‌کند.

گرانی مسکن با کدام آمار؟

رئیس‌جمهور با تاکید بر پیگیری جدی اجرای مصوبات جلسات مربوط به تولید مسکن بر اساس یک زمان‌بندی مشخص، زمین را اصلی‌‌‌ترین مساله در تامین مسکن دانست. وی همچنین گرانی زمین را یکی از دو عامل مهم در گرانی مسکن اعلام کرد. سپس از گرانی مصالح به عنوان یکی دیگر از دو عامل مهم در گرانی مسکن یاد کرد.

یک نکته مهم قابل دریافت از اظهارات ریاست جمهوری در موضوع گرانی مسکن، این است که رئیس‌‌‌جمهوری با استناد به کدام آمار رسمی، از گرانی مسکن خبر داده است؟ از سه ماه قبل، آمار رسمی مربوط به تحولات بازار مسکن که در هر ماه به صورت منظم از سوی بانک مرکزی منتشر می‌‌‌شد متوقف شده است و تحولات کشوری قیمت مسکن نیز از یک‌سال قبل از سوی مرکز آمار منتشر نشده است؛ سوال اینجاست که آیا آمار جدید مربوط به گرانی زمین روی میز رئیس‌‌‌جمهور است؟ اگر این آمار در اختیار دولت قرار دارد اما انتشار عمومی آن متوقف شده است، دقیقا تاوان حبس آمار را همان گروهی پرداخت می‌کند که دولت اعلام می‌کند اصلی‌‌‌ترین تمرکز طرح‌‌‌های تامین مسکن برای آنهاست. یعنی بیشترین تاوان توقیف آمار را مصرف‌کننده‌‌‌های بازار و گروه‌‌‌های کم‌‌‌درآمد و فاقد مسکن پرداخت می‌کنند. از سوی دیگر اگر این آمار در اختیار دولت نیز قرار ندارد که ماجرا از حالت اول پیچیده‌‌‌تر است و مشخص نیست کدام آمار مبنای برنامه‌‌‌ریزی و حل مشکل مسکن قرار دارد؟ واقعیت این است که اگرچه به دلیل جهش تاریخی قیمت مسکن از ۵ سال گذشته، بیش از ۸۰‌درصد از متقاضیان مصرفی مسکن عملا توان مالی خود برای ورود به بازار را از دست داده‌‌‌اند اما مگر دولت می‌تواند بدون در اختیار داشتن آمارهای به‌روز‌شده برنامه‌‌‌ریزی درستی برای حل مساله مسکن داشته باشد؟

چرا زمین گران است؟

در حالی که محتوای صحبت رئیس‌‌‌جمهوری درخصوص نقش گرانی زمین در گرانی مسکن یک سوال یعنی چرا زمین گران است را در خود جای داده است، کارشناسان دست‌‌‌کم به دو علت مهم در ارتباط با گرانی زمین اشاره می‌کنند. یک علت گرانی زمین مربوط به حبس زمین توسط خریداران سرمایه‌‌‌ای به علت انتظارات تورمی از یکسو و هزینه صفر ملاکی از سوی دیگر است. بازار زمین جزو بازارهای امن، کم‌‌‌ریسک و پربازده برای خریداران سرمایه‌‌‌ای است و در شرایطی که مالیاتی از بابت حبس و احتکار زمین، دریافت نمی‌شود بازار زمین یکی از بازارهای مورد علاقه برای فعالیت‌‌‌های غیرمولد است. علت دوم گرانی زمین از دیدگاه کارشناسان، بی‌‌‌انگیزگی مالکان زمین و خانه‌‌‌های کلنگی برای تخریب و مشارکت در ساخت با سازنده‌‌‌هاست. رکود و ناپایداری‌‌‌های قیمتی دو دلیل این بی‌‌‌انگیزگی هستند.

چرا مصالح گران است؟

رئیس‌‌‌جمهوری از سوی دیگر یک عامل اصلی دیگر در گرانی مسکن را گرانی مصالح اعلام کرده است؛ وی همچنین به وزیر صمت ماموریت داد از طریق رایزنی با تولیدکنندگان سیمان و فولاد، بستر لازم را برای تامین این مصالح با قیمت مناسب جهت ساخت مسکن فراهم کند. اما چرا مصالح گران است؟ علت گرانی مصالح واضح است و به تورم عمومی بالا مربوط می‌شود. در شرایطی که رشد قیمت کالاها و خدمات بسیار زیاد است و اقتصاد با تورم بالا دست و پنجه نرم می‌کند، قیمت مصالح نیز افزایش خواهد داشت. این در حالی است که سیاست‌‌‌های مناسب برای مهار تورم نیز عملا اجرا نمی‌شود.

چرا بانک‌ها وام ساخت نمی‌‌‌دهند؟

رئیس‌‌‌جمهوری در اولین جلسه شورای‌عالی مسکن در سال ۱۴۰۲، همچنین اعلام کرد: بر اساس قانون باید ۲۰‌درصد تسهیلات بانکی برای ساخت مسکن تخصیص یابد و اگر بانکی به قانون عمل نکرده باید در این خصوص پاسخگو باشد. اگر بانکی به جای پرداخت تسهیلات برای ساخت مسکن، این ثروت را صرف کارها و سرمایه‌گذاری‌‌‌های کاذب کرده، نمی‌توان از آن گذشت، ولی اگر ظرفیت و توان مالی کافی برای پرداخت تمام تسهیلات مقرر در قانون نیست، وزارت اقتصاد اصلاح قانون را از طریق مجلس پیگیری کند تا مدیران متهم به قانون‌‌‌گریزی نشوند. کارشناسان در پاسخ به این سوال که چرا بانک‌ها عملکرد خوبی در حوزه پرداخت تسهیلات در برنامه ساخت یک میلیون مسکن در سال نداشته‌‌‌اند نیز دو علت مهم را معرفی می‌کنند. اولین علت مربوط به درگیری خود بانک‌ها در ساختمان‌‌‌سازی و ملاکی و همچنین تسهیلات‌دهی با اولویت صنایع زودبازده با قابلیت بازگشت کوتاه‌مدت اصل و سود وام پرداختی است. از سوی دیگر، آن طور که مسوولان شبکه بانکی کشور بارها اعلام کرده‌‌‌اند پروژه ساخت یک میلیون واحد مسکونی در سال عملا از برنامه تعیین‌شده با فاصله زیادی عقب‌‌‌تر است و علت اینکه بانک‌ها تعداد کمتری وام داده‌‌‌اند همین عقب بودن پروژه‌‌‌ها از برنامه ساخت است.

چرا سرمایه بخش خصوصی نیامد؟

ابراهیم رئیسی همچنین از لزوم جذب سرمایه بخش خصوصی در حوزه ساخت مسکن نیز سخن گفت و وزرای راه و اقتصاد و روسای بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه را مکلف کرد ظرف یک ماه، راهکارهای تامین مالی اجرای قانون جهش تولید مسکن را در جهت تسریع در تحقق وعده دولت بررسی و به شورای عالی ارائه کنند.

در پاسخ به این سوال رئیس‌‌‌جمهوری که چرا سرمایه بخش خصوصی در حوزه ساخت مسکن حضور ندارد، کارشناسان از حبس این سرمایه‌‌‌ها در بخش‌‌‌های غیرمولد خبر می‌دهند. وقتی سود ملاکی و حبس سرمایه در زمین‌‌‌های راکد و واحدهای مسکونی ساخته‌شده، از عایدی فعالیت مولد ملکی یعنی ساخت‌وساز بیشتر است، عمده سرمایه‌گذارها ترجیح می‌دهند سرمایه‌‌‌های خود را به بخش‌‌‌های غیرمولد و پربازده‌‌‌تر هدایت کنند. این در حالی است که در صورت مهار تورم و بهبود بازدهی فعالیت‌‌‌های مولد، سرمایه‌‌‌ها به سمت ساخت‌وساز خواهند رفت.

چرا عملکرد استان‌‌‌ها ضعیف است؟

رئیس‌‌‌جمهوری همچنین با اشاره به عملکرد استانداران در پیگیری سیاست‌‌‌های دولت در حوزه مسکن خواستار پاسخگویی آن دسته از استان‌‌‌هایی شد که ماموریت خود را به درستی انجام نداده‌‌‌اند و گفت: وزرای کشور و راه و شهرسازی موظف هستند در اسرع وقت یک گروه بازرسی به استان‌‌‌هایی که طبق گزارش‌های موجود عملکرد ضعیفی در این حوزه داشته‌‌‌اند، اعزام کنند تا موضوع را با دقت مورد بررسی قرار دهند. کارشناسان در پاسخ به این سوال که چرا استان‌‌‌ها عملکردی ضعیف‌‌‌تر از برنامه تعیین‌شده برای آنها برای ساخت مسکن دولتی داشته‌‌‌اند یکی از مهم‌ترین دلایل این موضوع را مشکل مالی متقاضیان مشمول این طرح و ناتوانی آنها برای تامین آورده نقدی می‌‌‌دانند. از سوی دیگر ابهام همه بازیگران و عوامل این طرح در مورد قیمت تمام‌شده واحدها در این عدم‌استقبال و عملکرد عقب‌‌‌تر از برنامه موثر است.

کریدور چرخش بازار مسکن

پنج صاحب‌نظر برجسته گام اول نجات از رکود تورمی مسکن را معرفی کردند

دنیای‌اقتصاد- هاجر شادمانی : پنج صاحب‌نظر برجسته اقتصادی و متخصص بخش مسکن، ریشه مشترک سه بحران ۵ساله در بازار املاک ایران -جهش مکرر قیمت، رکود خرید مصرفی و رکود تولید مسکن- را تورم عنوان کردند. این گروه در عین حال، راه چرخش بازار مسکن به مسیر رونق غیرتورمی را رفع ریسک‌های تورم‌ساز و اصلاح سیاست‌های اقتصادی می‌داند. در این بررسی، دو تهدید احتمالی بازار مسکن۱۴۰۲ معرفی شد.
کریدور چرخش بازار مسکن

پنج صاحب‌نظر برجسته مسکن کریدور چرخش این بازار را از وضعیت رکود تورمی شدید به مسیر بهبود، معرفی کردند.

فرشاد فاطمی، حجت‌‌‌اله میرزایی، فردین یزدانی، حامد مظاهریان و محمدسعید ایزدی، از صاحب‌نظران برجسته بخش مسکن، ضمن پاسخ به یک سوال مهم در ارتباط با مسیر نجات بازار مسکن ۱۴۰۲ از روند رکود تورمی ۵ سال اخیر، ریشه اصلی بروز نابسامانی طولانی‌مدت در این بازار از یکسو و گام اول سیاستگذار برای هدایت مسکن به کانال بهبود را معرفی کردند. این صاحب‌نظران در پاسخ به این سوال که سیاستگذار باید در آغاز سال ۱۴۰۲، با توجه به ۵ سال جهش مستمر قیمت مسکن، رکود خریدهای مصرفی و رکود ساختمانی، چه راهکاری را برای ایجاد شرایطی متفاوت در بازار مسکن ۱۴۰۲، اجرا کند، ریشه اصلی نابسامانی در بازار مسکن را «تورم عمومی بالا» به عنوان یک متغیر بیرونی مهم و اثرگذار بر بازار املاک، معرفی کردند. آنها همچنین گام اول و اقدام ضروری که سیاستگذار باید برای هدایت بازار مسکن به مسیر بهبود در سال اول به کار ببندد را اخذ و اجرای سیاست‌‌‌های موثر و مرتبط با مهار تورم عمومی اعلام کردند. این صاحب‌نظران ارشد حوزه مسکن، از سوی دیگر به سیاستگذار هشدار دادند در صورتی که سیاست‌‌‌های موثر با مهار و کنترل تورم به کار گرفته نشود، دو تهدید احتمالی در کمین بازار مسکن ۱۴۰۲ قرار دارد؛ اولین تهدید از نظر آنها تداوم خریدهای غیرمصرفی و رشد بیشتر قیمت‌ها و در وهله بعد توجیه‌‌‌ناپذیری سرمایه‌گذاری‌‌‌های مولد ساختمانی و افزایش عمق رکود در بازار ساخت‌وساز، است. آنها در توصیف وضعیت بازار مسکن ۱۴۰۲ به «دنیای‌اقتصاد» اعلام کردند: در حال حاضر بازار سرمایه‌گذاری ساختمانی با عدم‌قطعیت همراه است و یکی از مهم‌ترین ابزارهای تامین مالی خرید مسکن از سوی متقاضیان مصرفی یعنی «پس‌‌‌انداز» از دسترس خانوارها خارج شده است.

اولویت اول برای مسکن ۱۴۰۲

فرشاد فاطمی- اقتصاددان

در حوزه بازار مسکن و الزامات بهبود شرایط در این بازار در سال‌جاری، دو موضوع مهم وجود دارد. موضوع و اولویت اول مربوط به «وضعیت اقتصاد کلان» است. اولویت اول برای بهبود وضعیت نامطلوب فعلی در بخش مسکن، بهبود وضعیت و شرایط اقتصاد کلان است. به گونه‌‌‌ای که به واسطه این بهبود، قدرت خرید از دست رفته خانوارها در عموم و به تبع آن توان آنها برای سرمایه‌گذاری در بازار مسکن احیا شود. آنچه هم‌‌‌اکنون در کنار رشد فزاینده قیمت مسکن به‌خصوص طی سال ۱۴۰۱ واضح و مشخص است، آن است که همزمان با این جهش قیمت و تضعیف قدرت خرید خانوارها در این بخش، پس‌‌‌انداز نیز در خانوارهای ایرانی عملا غیرممکن شده است و اتفاق نمی‌‌‌افتد. این در حالی است که یکی از ابزارهای اصلی برای تامین مالی خانوارها در بخش مسکن، موضوع «پس‌‌‌انداز» است. اما تحت‌تاثیر تورم، کاهش درآمد واقعی خانوار و در نتیجه از بین رفتن توان پس‌‌‌انداز در عمده‌‌‌ خانوارهای ایرانی، عملا امکان ایجاد تقاضای موثر برای خرید مسکن اول یا بهبود وضعیت مسکن موجود برای بسیاری از خانوارهای ایرانی نیست. بنابراین اولویت اول، برای بهبود وضعیت در بخش مسکن ورود تقاضای موثر به بازار از مسیر کنترل تورم و بهبود شرایط اقتصاد کلان است.

اولویت بعدی مربوط به «سیاست‌‌‌های بخش مسکن» است. سیاست‌‌‌ها در این بخش باید به سمت پایداری و بهبود حرکت کند؛ برخی عدم‌قطعیت‌‌‌ها و محدودیت‌ها در سیاست‌‌‌های مسکن، سرمایه‌گذاری مولد در این بخش را با مشکل مواجه کرده است. اما واقعیت آن است تا زمانی که عامل اول یعنی وضعیت اقتصاد کلان بهبود نیابد، سایر مسائل نیز برطرف نخواهد شد و چندان اثری هم بر شرایط بازار نخواهد داشت. با بهبود شرایط اقتصاد کلان هم وضعیت قیمت‌ها تثبیت می‌شود و هم امکان پس‌‌‌انداز برای خانوارها به جهت تامین هزینه خرید مسکن فراهم می‌شود.

مسکن متعارف از کانال سیاست خارجی

حجت‌‌‌اله میرزایی- اقتصاددان

در یک کلام می‌توان ریشه اصلی نابسامانی‌‌‌ها در بازار مسکن که هم‌‌‌اکنون خود را در قالب رکود تورمی شدید در این بخش، چه در حوزه تولید و ساخت و چه در بخش معاملات نشان می‌دهد، تورم عمومی بالا و سیر صعودی تورم و انتظارات تورمی، خلاصه کرد.

این موضوع واضح و بدیهی است که بخش مسکن تابعی از شرایط کلی اقتصاد کلان است؛ عموم پیش‌بینی‌‌‌ها برای سال ۱۴۰۲ نیز به شرط عدم‌اعمال سیاست‌‌‌های اصلاحی، حکایت از تورم فزاینده دارد و چشم‌‌‌اندازها از کاهش میزان رشد اقتصادی در سال‌جاری در مقایسه با سال ۱۴۰۱، خبر می‌دهد. این در حالی است که سیگنال‌‌‌های دریافتی از وضعیت بازار پول نیز نشان‌دهنده افزایش فشارها بر شبکه بانکی و محدودیت‌های جدی‌‌‌تر در حوزه وام‌‌‌دهی و اعطای تسهیلات بانکی به بخش‌‌‌های مختلف اقتصادی است. بنابراین با درنظر گرفتن مجموعه شرایط می‌توان اعلام کرد که در صورت تداوم این شرایط، چشم‌‌‌اندازی برای بهبود وضعیت در بخش مسکن در سال‌جاری وجود ندارد. از سوی دیگر هیچ خلاقیت و نوآوری از سوی سیاستگذار در این بخش دیده نمی‌شود و اگر سیاستی هم در بخش مسکن اجرایی می‌شود، گذشته از روند کند و پیشرفت نامطلوب اهداف تعریف شده، در چارچوب‌‌‌ سیاست‌‌‌های سنتی و عملا شکست خورده قبلی انجام می‌شود. بنابراین و در صورت ادامه این شرایط، چندان امیدی به وضعیت بهبود در بازار مسکن وجود ندارد. در صورت ادامه شرایط فعلی، محتمل‌‌‌ترین پیش‌بینی برای بازار مسکن ادامه روند صعودی قیمت‌ها به واسطه فشار هزینه‌‌‌ها، افزایش وزن خریدهای غیرمصرفی در دو حوزه مسکن لوکس و واحدهای کوچک‌‌‌متراژ مصرفی و در نتیجه افزایش بیشتر قیمت‌ها در این دو بخش، خواهد بود. تهدید افزایش قیمت مسکن برای سال‌جاری دست‌‌‌کم به میزان تورم عمومی، جدی است و در صورت عدم‌اقدام فوری برای بهبود شرایط، سرمایه‌گذاری در بخش‌‌‌های مولد بازار مسکن و ساخت‌وساز نیز با توجیه کمتری نسبت به همیشه برخوردار خواهد شد و عملا توجیه‌‌‌پذیر نیست.

این شرایط بازار مسکن ۱۴۰۲ را به سمت شرایط رکود تورمی عمیق‌‌‌تر از سال‌های اخیر سوق خواهد داد؛ نسخه درمان بازار مسکن در صورت اراده سیاستگذار برای بهبود شرایط، همان نسخه‌‌‌ای است که برای بهبود اقتصاد کلان و از کانال بهبود شرایط در اقتصاد کلان کشور، عبور می‌کند. این موضوع نیز به طور مستقیم با مناسبات اقتصادی و غیراقتصادی ایران با دنیا و اصلاحات اساسی در ساختارهای حکمرانی، در ارتباط مستقیم قرار دارد. کنترل تورم به عنوان ریشه نابسامانی در بازارها از جمله بازار مسکن بدون حل و فصل مناسبات خارجی امکان‌‌‌پذیر نیست؛ چرا که این تورم، ریشه ارزی دارد و افزایش نرخ ارز منجر به افزایش تورم و سپس رشد نقدینگی شده است. بنابراین تا این موضوع حل و فصل نشود هیچ شاهدی برای بهبود شرایط وجود ندارد.

پالس منفی سیاستگذار

فردین یزدانی- صاحب‌نظر اقتصاد  مسکن

شرایط فعلی در بازار مسکن مانند بسیاری دیگر از بازارهای دارایی، در واقع شرایط «انسداد» است. در شرایط انسداد، عمده برنامه‌‌‌ها وسیاست‌‌‌ها تا زمانی که تحول اساسی و ریشه‌‌‌ای در مجموعه اقتصاد کلان کشور رخ ندهد، بی‌‌‌اثر خواهد بود و در برخی موارد حتی می‌تواند با نتیجه عکس همراه شود.

تحولات ریشه‌‌‌ای برای بهبود وضعیت بازارمسکن نیز مربوط به درون این بازار نیست، بلکه همان‌‌‌گونه که ریشه نابسامانی در این بازار در وهله اول از بیرون بازار مسکن و متاثر از پارامترهای بیرونی است، بنابراین بهبود این بازار نیز از بیرون باید شروع شود. اصل موضوع مربوط به شرایط تورمی در کشور است؛ اگر دولت و سیاستگذار با اعمال سیاست‌‌‌هایی در راستای بهبود وضعیت اقتصاد کلان کشور، موفق به کاهش نرخ تورم عمومی شود، می‌توان به بهبود شرایط در بازار مسکن نیز امیدوار بود. با کنترل تورم نه تنها تثبیت و مهار قیمت‌ها رخ می‌دهد، بلکه می‌توان به راه‌‌‌اندازی یک جریان مولد از سمت سرمایه‌گذاران نیز امیدوار بود. مساله اصلی بازار مسکن در شرایط فعلی رکود تولید و ساخت‌وساز، متناسب با تقاضای مصرفی است که آن‌‌‌ هم در شرایط تورمی عملا برای بسیاری از سازنده‌‌‌ها وسرمایه‌گذاران به‌دلیل رشد فزاینده هزینه‌‌‌های ساخت و نبود تقاضای مصرفی موثر به‌دلیل ضعف قدرت خرید غیرممکن شده است. در چنین شرایطی تقاضای موثر برای خرید مسکن به سمت ایجاد تقاضا در سایر بازارهای دارایی سوق داده شده است. این چرخه اصلاح نخواهد شد مگر اینکه تورم عمومی کنترل شود، خاصه‌‌‌خرجی‌‌‌های دولتی کم شود و سیاستگذاری‌‌‌ها به مسیر درست هدایت شود.

در چنین شرایطی برخی از بدسیاستی‌‌‌ها در حوزه مسکن نیز می‌تواند رکود تورمی این بخش را تشدید کند. ورود برخی بازیگران رانت‌‌‌جو به حوزه املاک و مستغلات دولتی به واسطه ایجاد مجوز تغییر کاربری در طرح مولدسازی دولت، خود می‌تواند زمینه‌‌‌ساز افزایش شیب رشد قیمت در بازار مسکن باشد. به نظر می‌رسد این دست سیاست‌‌‌ها شرایط را برای بازار به لحاظ تورم و رشد قیمت‌ها وخیم‌‌‌تر کند؛ چرا که عملا پای برخی از بازیگران رانتی و انحصاری و ذی‌نفع، به املاک و اراضی دولتی راکه با کمترین هزینه، تغییر کاربری داده شده و واگذار می‌‌‌شوند به بازار املاک و مستغلات باز می‌کند. در کنار این شرایط نامطلوب، عملا اقداماتی که از درون بازار مسکن از سوی سیاستگذار دنبال می‌شود نظیر عرضه زمین، وام‌‌‌های ناکارآمد و… نیز کمکی به بازار نخواهد کرد. بنابراین لازم است در وهله اول اقتصاد کلان کشور بهبود یابد، تورم مهار شود و سیاست‌‌‌های نامطلوب متوقف شود.

خطر سرمایه‌گذاری‌‌‌های ناتمام

حامد مظاهریان- صاحب‌نظر مسکن وشهرسازی

بهبود اقتصاد مسکن، مسیری جز بهبود اقتصاد کلان و شرایط مولفه‌‌‌های بیرونی اثرگذار بر این بازار ندارد. تنها راه‌‌‌حل نیز کنترل تورم است؛ راهکاری که می‌تواند بعد از یک دوره طولانی و نامتعارف رکود تورمی، وضعیت را به سمت بهبود، تغییر جهت دهد. بنابراین اولین گام و اصلی‌‌‌ترین گام در مسیر چرخش بازار مسکن از وضعیت رکود تورمی به سمت بهبود، کنترل تورم است. همین یک اقدام اگر در سال‌جاری از سوی دولت وسیاستگذار اقتصادی به ثمر بنشیند و انجام شود، بزرگ‌ترین خدمت به کشور، اقتصاد، بازارها و به‌خصوص بازار مسکن و متقاضیان آن ارائه شده است.

این در حالی است که هر نوع اقدام مستقیم و مداخله‌‌‌جویانه سیاستگذار مسکن در این بخش، نگرانی زیادی از بابت عمیق‌‌‌تر شدن رکود در بازار مسکن و بدتر شدن اوضاع در این بخش ایجاد می‌کند. چرا که در صورت عدم بهبود وضعیت اقتصاد کلان و مهار تورم، ممکن است به واسطه اجرای برخی از سیاست‌‌‌های غیرکارشناسی و مداخله مستقیم سیاستگذار در ساخت‌وسازهای دولتی، هزینه‌‌‌های زیادی صورت بگیرد و خطر پروژه‌‌‌های نیمه‌‌‌تمام به واسطه تورم شدید هزینه‌‌‌های ساخت از یکسو و نبود تقاضای موثر برای این خانه‌‌‌ها از سوی دیگر، به عاملی تهدید‌‌‌کننده تبدیل شود. این سرمایه‌گذاری‌‌‌های ناتمام می‌تواند در سال‌های آینده (آینده نه چندان دور) مشکلات بسیار زیادی را برای دولت و حاکمیت به همراه داشته باشد.

فاصله سیاست‌‌‌ها با بهبود

محمدسعید ایزدی- صاحب‌نظر مسکن و شهرسازی

به رغم تمام بی‌‌‌سیاستی‌‌‌ها و بدسیاستی‌‌‌ها در درون بخش مسکن، از آنجا که اصلی‌‌‌ترین نیروی تاثیرگذار بر بازار مسکن مانند بسیاری از بازارها وضعیت «تورم عمومی» و «انتظارات تورمی» است، اولین گام در مسیر چرخش این بازار به سمت روندهای متعارف و متعادل، کنترل تورم و کاهش انتظارات تورمی است. بازار مسکن همواره و به‌ویژه هم‌‌‌اکنون تابعی از وضعیت تورم عمومی بوده و تورم در کنار سایر پارامترهای درونی و بیرونی همواره نقش و اثر پررنگی بر این بازار و در بخش‌‌‌های مختلف آن اعم از خرید، فروش، تولید و… ایفا کرده است.آنچه هم‌‌‌اکنون، در بازار مسکن و در ارتباط با این مولفه اثرگذار مشاهده می‌شود، ادامه جریان تورمی مسکن در سال ۱۴۰۲، تحت‌تاثیر پیش‌بینی روند صعودی تورم عمومی در کشور است. در واقع بازار مسکن در سال‌جاری نیز مانند تمام ۵سال گذشته، بیشترین اثرپذیری را از پارامترهای بیرونی خواهد داشت. جدا از اینکه پیش‌بینی ادامه روند صعودی رشد قیمت مسکن تحت‌تاثیر تورم برای سال‌جاری وجود دارد، نحوه سیاستگذاری در درون و بیرون بازار مسکن می‌تواند وضعیت را قدری تغییر دهد. چشم‌‌‌اندازی برای بهبود شرایط وجود ندارد مگر آنکه با برخی مذاکرات سیاسی و بین‌المللی صورت گرفته و ادامه آن، شرایط اقتصاد کلان و مولفه‌‌‌های مربوط به آن در مسیر بهبود قرار گرفته و این موضوع اثر مثبت خود را بر بازار مسکن نیز منعکس کند.

این در حالی است که به‌رغم چند مصوبه دولتی مربوط به بخش مسکن، سیاست‌‌‌های اخیر نیز نمی‌تواند چشم‌‌‌انداز مثبتی پیش‌‌‌روی بازار مسکن و وضعیت متقاضیان قرار دهد. عمده این سیاست‌‌‌های اخیر به برنامه‌‌‌های الحاق به محدوده شهرها و توسعه افقی، واگذاری زمین و… محدود شده است و به جز این سیاست‌‌‌های ناپخته که برخی از آنها در عمل به زیان بازار مسکن و شهرهاست، سیاست موثر دیگری در دستور کار قرار ندارد. در شهر تهران نیز مدیریت شهری، طرحی برای ساخت مسکن در دست دارد که به نظر می‌رسد مجریان و سیاستگذاران این طرح، خود نیز نگاه چندان روشنی به این موضوع ندارند و مبنای تعریف این طرح تامین مسکن در پایتخت، تجارب قبلی ساخت مسکن مهر در شهرهای اطراف در دولت‌‌‌های نهم و دهم است. بررسی جزئیات این طرح نشان می‌دهد که برنامه روشنی در این زمینه وجود ندارد و طرح‌‌‌های تعریف شده در برخی از موارد با دانش و مفهوم موضوع، فاصله دارند. بنابراین تنها نقطه اتکا برای بهبود وضعیت بازار مسکن، مربوط به نیروها و پارامترهای بیرونی اثرگذار بر این بازار است؛ اینکه چقدر سیاست‌‌‌های جدید و تدابیر و تحولات بیرونی، می‌تواند در مسیر بهبود وضعیت بازارها از جمله بازار مسکن حرکت کند. در مجموع می‌توان گفت مهم‌ترین عوامل تاثیرگذار بر وضعیت نابسامان کنونی، از جمله وضعیت نابسامان بازار مسکن، کنترل تورم، تقویت بازار سرمایه و جلب دوباره اعتماد افکار عمومی و تنوع بخشی به ابزارهای مالی در این حوزه است.

مسکن ۱۴۰۲ در سیاه‏‏‌چاله

دنیای‌اقتصاد- فرید قدیری : بازیگران اصلی بازار مسکن که اکثریت آنها امروز در صحنه حضور ندارند، در شروع سال جدید‌‌‌ و‌‌‌ بعد از پشت‌‌‌سر گذاشتن «دوره تاریخی رکود و تورم مسکن»، با وضعیتی بدتر از «۵ سال گذشته» مواجه هستند؛ «تقاضای مصرفی» و «ساختمان‌‌‌سازها» دو گروه اصلی بازیگر (فعال) بخش مسکن و ساختمان هستند که «رونق ملکی» فقط و فقط با حضور توام و پایدار این دو گروه شکل می‌گیرد و در عین حال، این «رکود تورمی» بیش‌‌‌ از هر کسی، حال و آینده این جماعت را تخریب و ویران می‌کند.

5 copy

مسیر خروج از «بدترین رکود حاکم بر بازار مسکن» کجاست؟ بررسی‌‌‌های آماری به همراه تحلیل شرایط بازار املاک ایران در قالب مقایسه «آنچه در این عصر جهش قیمت‌‌‌ (سال‌های ۹۷ تا پایان ۱۴۰۱) رقم‌‌‌ خورد» و «آنچه به شکل روند طی سه دهه اخیر در مسکن اتفاق افتاده است» نشان می‌دهد، اکنون و در شروع سال ۱۴۰۲، «طولانی‌‌‌ترین‌‌‌ رکود به همراه شدیدترین جهش قیمتی» در بازار مسکن به ثبت رسیده است.  دوره ۵ساله ۹۷ تا ۱۴۰۱، سراسر برای هر دو حوزه معاملات خرید و ساخت‌‌‌وساز، به رکود گذشت؛ آن هم از نوع «رکود شدید توام با تورم شدید». این عصر ۵ ساله رکود تورمی در شرایطی رخ داد که بازار مسکن از ابتدای دهه ۷۰ -که داده‌‌‌های آماری برای این بازار موجود است- تا قبل از سال ۹۷، همواره در هر بازه ۵ ساله، یک‌‌‌ چرخه تقریبا کامل رونق-رکود را به شکل حدود ۲ سال رونق و حدود ۳ سال رکود تجربه می‌‌‌کرد. بنابراین، ۵ سال اخیر بازار مسکن، کاملا با همه دوره‌‌‌های قبل‌‌‌تر متفاوت بود به‌طوری که، در یک‌‌‌ عبارت ساده، این تفاوت را می‌توان به شکل «رکورد طولانی‌‌‌ترین رکود مسکن و بالاترین‌‌‌ تورم مسکن» بیان کرد. بازار مسکن به عنوان بخش مهم اقتصاد ایران با این سفر ۵ ساله در مسیر رکود تورمی، اکنون در یک «سیاه‌‌‌چاله» قرار گرفته است؛ فضایی که یک نیروی گرانشی بسیار قدرتمند، سرمایه‌‌‌های مستعد فعالیت‌‌‌های مولد را به سمت خود بلعیده و باعث از کار افتادن نبض طبیعی بازار، تخریب قدرت خرید و سلب قدرت تولید مسکن شده است.

تابلوی خطر از مختصات عصر تاریخی مسکن در ایران

سه نماگر آماری، وضعیتی که بر خانه‌‌‌اولی‌‌‌ها، سازندگان مسکن و باقی طیف فعال در بازار املاک ایران طی ۵ سال گذشته (عصر تاریخی رکود و تورم‌‌‌ ملکی در اقتصاد ایران) گذشت را خیلی صریح و ساده روایت می‌کند. این سه شامل «میزان رشد قیمت آپارتمان»، «حجم معاملات خرید خانه» و همچنین «تیراژ تولید مسکن» است که همگی در مسیر تحدید قدرت خرید مسکن و سقوط به سیاه‌‌‌چاله رکود، طی این ۵ سال حرکت کردند. در فاصله ابتدای ۹۷ تا پایان ۱۴۰۱، قیمت مسکن در شهر تهران بیش ‌‌‌از ۱۲ برابر شد که در مقایسه با همه دوره‌‌‌های جهش قیمتی طی سه دهه گذشته، «بیشترین تورم ملکی» به حساب می‌‌‌آید؛ جهش قیمتی اوایل دهه۷۰ در بازار مسکن تهران به میزان ۲/ ۷ برابر بود و بعداز آن، جهش‌‌‌هایی که در ابتدای دهه۸۰، اواسط دهه۸۰ و ابتدای دهه۹۰ در قیمت مسکن ایجاد شد به ترتیب با ابعاد حدود ۲/ ۶ برابر، ۲/ ۷ برابر و ۲ برابری بود. بنابراین شدیدترین جهش قیمت مسکن در همین ۵سال اخیر اتفاق افتاد. این جهش باعث رکود تاریخی در معاملات خرید به دلیل تضعیف دومینویی قدرت خرید تقاضای مصرفی شد. میانگین حجم سالانه خرید آپارتمان در ۵ سال گذشته ۴۰‌درصد کمتر از سال‌های قبل از این دوره -که بازار مسکن وضعیت متعارفی داشت-بوده است. در غیاب تقاضای مصرفی، عمده معاملات خرید مسکن در سال‌های اخیر توسط تقاضای غیرمصرفی (جریان غیرمولد) انجام شد. سومین نماگر در تابلوی هشدارآمیز بازار مسکن در شروع سال جدید به سقوط نبض تولید مسکن در عصر ۵ ساله گذشته بازار ملک مربوط است. سیاه‌‌‌چاله‌‌‌ای که بازار مسکن را بلعید باعث شد حجم واقعی سرمایه‌گذاری ساختمانی در کشور در فاصله ابتدا تا انتهای دهه۹۰، به میزان ۴۰‌درصد افت کند و تیراژ تولید مسکن در ۵ سال گذشته به حدود نصف آنچه نیاز بازار است، سقوط کند.

«سیاه‌‌‌‌‌‌چاله» چگونه شکل گرفت؟

نیرویی که باعث شده بازار مسکن در سیاه‌‌‌چاله رکود قرار بگیرد و فعالیت‌‌‌های طبیعی و اصلی این بازار به‌هم‌‌‌ بریزد و مختل شود، «تورم» و «انتظارات تورمی» است. اینکه چگونه عاملی تحت عنوان رشد سطح عمومی قیمت‌ها (تورم) و همچنین ترس از افزایش بیشتر قیمت‌ها در آینده (انتظارات تورمی) به عنوان دو عامل بیرونی بازار مسکن باعث رکود تورمی در درون بازار مسکن شده است را می‌توان در نتیجه یک نظرسنجی که سال ۱۴۰۰ توسط «ایسپا» انجام شد و گزارش تحلیلی آن در تاریخ ۱۵آذر همان سال در «دنیای‌اقتصاد» به چاپ رسید، جست‌وجو کرد‌‌‌ و به جواب رسید. در آن نظرسنجی‌‌‌ مشخص شد ۵۲‌درصد مردم (در نمونه‌‌‌گیری انجام شده)، ترجیح می‌دهند سرمایه‌‌‌ خود را در بازارهای غیرمولد با اولویت ملک و سپس ارز و طلا و رمزارز، سرمایه‌گذاری کنند. این میل به سرمایه‌گذاری در بازارهای غیرمولد به‌خاطر تلاش برای حفظ ارزش واقعی دارایی در برابر تورم به عنوان تخریبگر قدرت خرید است. از آنجا که میانگین‌‌‌ سالانه تورم‌‌‌ مسکن طی ادوار‌‌‌ گذشته از تورم عمومی بالاتر بوده و در دوره ۵ سال گذشته، این برتری بسیار بیشتر از روند تاریخی نیز بود، افراد با انگیزه بیشتری سراغ خریدهای سرمایه‌‌‌ای ملک رفتند. به این ترتیب تورم و انتظارات تورمی در نقش معمار یا نیروی جاذبه سیاه‌‌‌چاله مسکن، در سال‌های اخیر، از یک‌‌‌سو فنر تقاضای مصرفی خرید را فشرده و فشرده‌‌‌تر‌‌‌ کرد‌‌‌ و از‌‌‌ سوی دیگر باعث سرخوردگی‌‌‌ سرمایه‌گذاران‌‌‌ ساختمانی (جریان مولد) و رکود تولید شد.

شرط خر‌‌‌وج از سیاه‌‌‌چاله چیست؟

بازار مسکن ۱۴۰۲ با همین‌‌‌ وضعیت (رخدادهای ۵ سال گذشته) کار خود را از امروز‌‌‌ آغاز می‌کند. البته با شکل سنتی، معاملات مسکن با تغییر سال، معمولا تا اواسط اردیبهشت با ضعیف‌‌‌ترین‌‌‌ حالت ممکن پیش می‌رود تا جهت و سمت و سوی بازارها و اوضاع در سال جدید برای فعالان روشن شود. با این حال شرایط کلی بازار ملک همچنان تحت‌‌‌تاثیر نیروی گرانشی سیاه‌‌‌چاله‌‌‌ای است که کماکان و به‌رغم عبور گسترده قیمت مسکن از سطح متعارف خودش، خرید ملک از منظر تقاضای سرمایه‌‌‌ای، صرفه دارد. آیا بازیگران اصلی مسکن باید تا پایان سال جدید این وضعیت را مشابه ۵ سال گذشته تحمل کنند؟

جواب به شکل مشروط، قابل ارائه است؛ پاسخ این گونه می‌تواند مطرح شود که «بازار مسکن چگونه از سیاه‌‌‌چاله خارج می‌شود» یا به عبارت دیگر «معمار تورم مسکن چگونه از پا درخواهد آمد؟»

مشکل بزرگ‌تر از رکود تورمی مسکن آن است که سیاستگذار در مواجهه با این مساله، سیاست کم‌‌‌اثر یا راه‌‌‌حل فرعی را جلو می‌‌‌برد.  سیاستگذار مسکن در این سال‌های اخیر با غفلت از آنچه باعث بدبختی این بازار و مصیبت برای مصرف‌کننده و تولیدکننده مسکن شد، حل مشکل را در «ترمیم‌‌‌ نبض تولید» دنبال کرد. این راه‌‌‌حل اما «گزینه دوم» برای تنظیم بازار مسکن باید باشد. گزینه اول «اصابت قرار دادن معمار تورم مسکن» است که باید در قالب همان «مهار تورم» در بیرون بازار در دستور‌‌‌کار دولت قرار بگیرد تا از این طریق، نیروی گرانشی سرمایه‌‌‌های مستعد تولید مسکن به سمت سرمایه‌گذاری غیرمولد خاموش شود و در نهایت، بستر و شرایط رونق مسکن فراهم بیاید. در صورتی که بیرون بازار مسکن عملیات مهار تورم و حذف زمینه‌‌‌های اقتصادی و غیراقتصادی انتظارات تورمی انجام نشود هر نوع اقدام و هزینه برای افزایش تولید مسکن به مثابه آب ریختن روی آتش بدون مهار سرچشمه آتش است. طی این سال‌ها یک ریسک غیراقتصادی باعث هجوم سرمایه‌‌‌ها به بازارهای دارایی و از سکه‌‌‌افتادن بخش واقعی اقتصاد شد؛ آن ریسک باید در اولویت حل و فصل قرار بگیرد.

در حوزه اقتصاد نیز مهار صعود تورم عمومی به سطح بالاتر از سطح تاریخی چند دهه اخیر (بالای ۴۰ درصد)، فوری‌‌‌ترین‌‌‌ اقدام باید باشد با این هدف که وضعیت برای خرید گران‌ترین‌‌‌ کالای مصرفی خانوارها یعنی مسکن، بعداز ۵ سال سرانجام در مسیر بهبود، تغییر جهت دهد. خانوارهای متقاضی خرید یا اجاره مسکن و همچنین سازندگان مسکن در شرایطی وارد بازار ۱۴۰۲ می‌‌‌شوند که پنج حالت نامطلوب در این بازار حاکم است؛ فشار بالای تورم مسکن، سکته کامل قدرت خرید مصرف‌کننده، سکته ناقص قدرت مالی تولیدکننده، بیم شدید و امید ضعیف مستاجرها نسبت به تورم اجاره و بی‌‌‌سیاستی سیاستگذار برابر وضع ‌‌‌موجود. دولت در چنین شرایطی و برای آنکه به این تصمیم برسد که راه پیموده‌‌‌شده نادرست بوده است، باید کارنامه دو ساله به شرح زیر ارائه کند. بند بند لیست سیاست‌‌‌ها، طرح‌‌‌ها و برنامه‌‌‌هایی که اجرا کرده به اضافه اهداف تعریف‌شده برای هر کدام و از این دو مهم‌تر، میزان تحقق اهداف و بازدهی تصمیمات را مو به مو شرح دهد تا هم خودش و هم بازار نسبت به آنها قضاوت کنند. این کار باعث خواهد شد راه درست سیاستی برای بازار مسکن فعال شود.

کریدور عبور از رکود مسکن

دنیای‌اقتصاد – نجمه رجب : بازارهای ساخت و معاملات مسکن با یک کریدور مشترک، می‌توانند از فاز رکود تغییر مسیر دهند. آنچه موقعیت این دو بازار را عوض خواهد کرد، «احیای نبض پیش‏‌فروش» است. بازار پیش‏‌فروش(بازار دوم معاملات) به خاطر دو ریسک بزرگ برای طرفین این بازار، از کار افتاده است. اما فرصت‏‌هایی که در پس این بازار برای پیش‏‌فروشنده و پیش‏‌خریدار وجود دارد، زمینه قوی برای ازسرگیری معاملات در بازار دوم مسکن است. با این حال، احیای پیش‏‌فروش نیازمند شکل‏‌گیری ضلع سوم برای تضمین تعهدات طرفین و تضمین سازنده نزد بازار مصالح ساختمانی است.
کریدور عبور از رکود مسکن

با وجود اینکه بازار دوم معاملات مسکن مدت‌‌‌هاست که به کلی از کار افتاده است، راهی برای احیای این بازار وجود دارد که می‌تواند به منزله کریدور عبور مسکن از رکود فراگیر عمل کند. در صورتی که چرخ بازار پیش‌‌‌فروش آپارتمان به حرکت دربیاید، امکان بازگشت تدریجی بازار ساخت‌وساز به رونق نسبی فراهم می‌شود. اما در برابر احیای پیش‌‌‌فروش نگرانی‌هایی از جانب سازنده‌‌‌ها وجود دارد که بیراه نیست. «دنیای‌اقتصاد» راه عبور از رکود با پیش‌‌‌فروش ساختمانی به نحو مطلوب را معرفی می‌کند.

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، بازار پیش‌‌‌فروش به عنوان بازار دوم معاملات ملکی از اواخر سال ۹۹ به دنبال نوسان شدید قیمت مصالح به کما رفت و این کما به تدریج آن‌‌‌قدر طولانی شد که امسال به مرگ کامل این بازار منجر شد؛ به این معنا که عرضه آپارتمان‌‌‌های مسکونی به طریق پیش‌‌‌فروش به صفر و تقاضای پیش‌‌‌خرید نیز به حداقل رسید. با این حال عامل اصلی مرگ بازار پیش‌‌‌فروش عدم‌تمایل سازنده‌‌‌ها به عرضه واحدهای تکمیل‌شده خود به این طریق بود. در طول دو سال گذشته با شدت گرفتن تورم ساختمانی و رشد شدید قیمت مصالح که روی قیمت تمام‌‌‌شده ساختمان اثرگذار بود، ترجیح سازنده‌‌‌ها این بود که ساختمان‌‌‌های خود را پس از تکمیل برای فروش واگذار کنند، چراکه آنها در شرایط متورم بازار مصالح نمی‌توانستند برآورد دقیقی از افزایش هزینه‌‌‌های ساخت داشته باشند و بر اساس آن قیمت فروش خود را با حاشیه سود معقول و منطقی تعیین کنند. همین روند در ماه‌‌‌های اخیر نیز حاکم بوده و اکنون تقاضای پیش‌‌‌خرید تقریبا به صفر رسیده است. آن‌‌‌گونه که واسطه‌‌‌های ملکی می‌‌‌گویند معدود فایل‌‌‌های پیش‌‌‌فروش نیز بین سرمایه‌گذاران ملکی که با سازنده‌‌‌ها در ارتباط هستند دست به دست می‌شود و اصلا به شکل رایج سال‌های گذشته در بازار رسمی فایل نمی‌شود.

در طول دو سال گذشته رابطه بین هزینه ساخت و قیمت مسکن نیز شکلی متفاوت پیدا کرده است که خود به منزله مانعی برای میل به پیش‌‌‌فروش عمل می‌کند. در سال ۱۴۰۰ تورم ساخت بالا اما تورم مسکن به مراتب کمتر بود. در واقع بازار مسکن در ۱۴۰۰ یک سال با‌ثبات را پشت سر گذاشت، طوری که در طول کل سال میانگین قیمت مسکن در شهر تهران سرجمع زیر ۲۰‌درصد رشد کرد. با این حال قیمت در بازار مصالح ساختمانی با سرعت زیادی رو به افزایش بود و این وضعیت حتی در نیمسال اول ۱۴۰۱ که تورم مسکن قدری بالاتر بود، چنان پیش رفت که در عمل تورم ساخت از تورم مسکن بالا زد. در حالی که طی ۶ماه نخست امسال تورم ساخت بین ۴۰ تا ۵۰‌درصد بوده است، تورم مسکن در همین مدت به مراتب کمتر و در حدود ۳۰‌درصد ثبت شد و این وضعیت مطلوب سازنده‌‌‌ها نبوده و نیست. شرایط به نحوی پیش رفت که حتی گفته می‌‌‌شد حاشیه سود ساخت‌وساز امسال به صفر میل کرده است و با توجه به ادامه وضعیت تورمی در بازار مصالح ساختمانی، ادامه این شرایط بغرنج بعید نیست.

از طرفی در سمت تقاضا نیز با توجه به کاهش حجم ساخت‌وساز از یکسو و تورم نسبتا بالای مسکن طی سال‌جاری از سوی دیگر، میل به پیش‌‌‌خرید ناگزیر کاسته شده و این روزها کمتر کسی از واسطه‌‌‌های ملکی سراغ فایل پیش‌‌‌فروش را می‌گیرد. اما سوال اینجاست که آیا پیش‌‌‌فروش نکردن به نفع سازنده‌‌‌هایی است که تحت هیچ شرایطی قصد مهاجرت از بازار ساخت‌وساز را ندارند؟ به عبارت دقیق‌‌‌تر آیا انتخاب کسانی که نمی‌‌‌خواهند از بازار سرمایه‌گذاری ساختمانی خارج شوند و هنوز کم و بیش مشغول ساخت‌وساز هستند مبنی بر فروش واحدهای تکمیل‌شده بعد از اتمام ساخت و پرهیز از پیش‌‌‌فروش، انتخاب درستی است؟

بررسی شرایط فعلی بازار اول معاملات ملکی یعنی بازار خرید و فروش واحدهای تکمیل‌شده و آماده سکونت نشان می‌دهد فروش در این بازار نیز کار ساده‌‌‌ای نیست؛ کمااینکه متقاضیان مصرفی ملک با توجه به سطح بالای قیمت مسکن و افزایش سرعت رشد قیمت در این بازار به کلی از خرید منصرف شده و بیرون بازار نظاره‌‌‌گر تحولات هستند. خریداران سرمایه‌‌‌ای نیز اگرچه در بازار حضور دارند اما با وسواس بیشتری برای خرید اقدام می‌کنند، چراکه قصد آنها از خرید ملک کسب سود در میان‌‌‌مدت یا بعضا درازمدت است و در نتیجه آنها عموما خرید املاک به قیمت رسیده را ترجیح می‌دهند. بنابراین حتی فروختن واحدهای تکمیل‌شده سازنده‌‌‌ها نیز در این شرایط کار راحتی نیست.

اما چرا سازنده‌‌‌ها بین پیش‌‌‌فروش و فروش واحدها پس از ساخت، دومی را ترجیح می‌دهند؟ بررسی «دنیای‌اقتصاد» نشان از وجود یک نقطه کور در مسیر سازنده‌‌‌ها دارد که تحلیل و تصمیم آنها را مخدوش کرده است و اگر برطرف شود، خواهند دید که پیش‌‌‌فروش اتفاقا در شرایط فعلی می‌تواند گزینه ایده‌‌‌آلی برای تضمین حضور مستمر آنها در بازار مسکن باشد. این نقطه کور بحث «صرفه اقتصادی پیش‌‌‌فروش در مقایسه با فروش واحدهای تکمیل‌شده» است. سازنده‌‌‌ها این طور تصور می‌کنند که با توجه به شرایط تورمی بازار ساخت‌وساز، اگر واحدهای خود را تکمیل کنند و به قیمت بالاتر متناسب با برآورد روز از هزینه‌‌‌های ساخت بفروشند، برنده خواهند بود. در واقع شرایط تورمی در بازار مصالح ساختمانی انگیزه آنها  را برای پیش‌‌‌فروش به کلی از بین برده است. این در حالی است که آنها نباید از این واقعیت که ممکن است در ماه‌‌‌های آینده و در زمان تکمیل واحدها، تورم مسکن از تورم ساخت کمتر باشد غافل شوند. این اختلاف تورمی می‌تواند حتی برای فروش واحدهای تکمیل‌شده نیز برای سازنده‌‌‌ها زیان به دنبال داشته باشد؛ به‌ویژه با توجه به اینکه فعلا چشم‌‌‌اندازی از کنترل تورم مصالح ساختمانی وجود ندارد و تولیدکننده‌‌‌ها از افزایش هزینه‌‌‌های تولید نالان هستند. بنابراین در بازاری که سطح تورم ساخت بالا بوده و این موضوع حاشیه سود را تحت تاثیر قرار می‌دهد، اتفاقا پیش‌‌‌فروش می‌تواند گزینه‌‌‌ای ایده‌‌‌آل باشد.

ریسک و فرصت دوطرفه در بازار پیش‌‌‌فروش

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، پیش‌‌‌فروش برای دو طرف معاملات مسکن هم ریسک دارد، هم فرصت. ناپایداری قیمت مسکن و هزینه ساخت ریسکی است که سازنده متحمل می‌شود و در مقابل پیش‌‌‌خریدار نیز با ریسک بدعهدی احتمالی سازنده مواجه است. افزون بر این پیش‌‌‌فروش می‌تواند از این بابت که تقاضای بالقوه زیادی برای آن وجود دارد، برای سازنده یک فرصت ویژه محسوب شود. در شرایطی که خرید یک واحد کم‌‌‌متراژ در مناطق متوسط حداقل سه تا چهار میلیارد تومان نقدینگی می‌‌‌خواهد و عمده متقاضیان خانه اولی نمی‌توانند از عهده تامین آن بر‌بیایند، پیش‌‌‌فروش می‌تواند راهی به خانه‌‌‌دار شدن با پرداخت تدریجی برای آنها باز کند و از این بابت برای پیش‌‌‌خریداران نیز فرصتی ویژه برای نجات از تورم آتی مسکن به حساب می‌‌‌آید.

برای عبور از رکود فراگیر مسکن در حال حاضر، تمرکز بر امتیاز و فرصتی که پیش‌‌‌فروش برای هر دو ضلع معاملات ملکی دارد راهگشاست. اگر سازنده به ساخت و پیش‌‌‌فروش روی بیاورد، این اطمینان نسبی وجود دارد که تقاضای بالقوه پیش‌‌‌خرید نیز که اکنون به محاق رفته، بالفعل می‌شود. البته ماجرا به این سادگی هم نیست. اگرچه پیش‌‌‌فروش نفع دوطرفه دارد اما ملاحظه و نگرانی سازنده‌‌‌ها پیرامون مساله تورم ساخت بیجا نیست. پیش‌‌‌خریدار با ورود به معامله پیش‌خرید ملک از تورم آتی ملک در امان می‌‌‌ماند اما راهی لازم است تا پیش‌‌‌فروشنده نیز پناهگاهی مقابل تورم آتی هزینه ساخت داشته باشد. راه بنیادی این است که سیاست‌‌‌هایی برای کنترل تورم ساخت در پیش گرفته شود اما در نبود چنین سیاست‌‌‌هایی، تعریف یک نهاد واسط بین پیش‌‌‌فروشنده و پیش‌‌‌خریدار می‌تواند راهگشا باشد. این نهاد واسط که می‌تواند بانک تخصصی بخش مسکن باشد، به منزله کریدور عبور از رکود مسکن عمل خواهد کرد و تضامینی که سازنده و پیش‌‌‌خریدار در یک قرارداد پیش‌‌‌فروش ملک به آن نیاز دارند را در اختیار دو طرف خواهد گذاشت.

در اواسط دهه ۹۰ طرحی برای ایفای نقش بانک عامل بخش مسکن در بازار پیش‌‌‌فروش مطرح شد.

مبنای این طرح افتتاح یک حساب امانی متعلق به سازنده نزد بانک بود و قرار بود آورده پیش‌‌‌خریداران در این حساب تجمیع و به تدریج متناسب با پیشرفت پروژه در اختیار سازنده قرار گیرد. اما کارشناسان مسکن معتقدند نگاه یک‌‌‌طرفه و بدبینانه به سازنده در این طرح عامل استقبال صفر از آن بود و حتی یک قرارداد پیش‌‌‌فروش نیز در بازار رسمی تعریف‌شده به این ترتیب منعقد نشد. اکنون با تجربه ناموفقی که از گذشته درباره نحوه مداخله نهاد واسط وجود دارد، راه‌حل مطلوب این است که ضلع سوم به نحوی وارد عمل شود که ضلع چهارم یعنی تامین‌‌‌کنندگان مصالح ساختمانی را نیز درگیر کند. در قالب مدل جدید تامین مصالح برای پیش‌‌‌فروش باید با پشتیبانی نهاد واسط به نحوی صورت گیرد که مساله تورم در این بازار نیز برای پیش‌‌‌فروشنده حل شود. بازار پیش‌‌‌فروش برای احیا به یک مدل جدید برای مداخله نهاد واسط نیاز دارد و این مدل جدید باید بر پایه رفع نگرانی سازنده‌‌‌ها باشد؛ کمااینکه مساله نااطمینانی‌‌‌های پیش‌‌‌خریداران در قالب حضور نهاد واسط حل می‌شود اما نگرانی‌های پیش‌‌‌فروشنده‌‌‌ها در حال حاضر پا‌بر‌جاست. در صورتی که مدل بهینه مداخله در بازار پیش‌‌‌فروش تعریف و پیاده شود، نه‌تنها بازار ساخت‌وساز از رکود خارج خواهد شد، بلکه بازار مصالح ساختمانی و بازار مسکن نیز به تدریج وضعیت عادی پیدا کرده و از رکود خارج می‌‌‌شوند.

جاماندگی در تولید مسکن

دنیای‌اقتصاد : موتور سرمایه‌گذاری ساختمانی در پایتخت حتی با دو محرک شهری هم از فاز رکود و رخوت خارج نشد. گزارش «دنیای‌اقتصاد» از نبض ساخت‌وساز مسکن در تهران حاکی است، بعد از سقوط تاریخی تیراژ تولید آپارتمان در بهار امسال – به سطح میانگین ۲هزار واحد مسکونی در ماه- اکنون مطابق آخرین آمار مستند از روند صدور پروانه ساختمانی، میانگین تیراژ ماهانه ساخت طی ۱۰ماه اول امسال به ۳۳۰۰ واحد رسیده است. اگرچه «تخفیف پاییزی عوارض» و «اقدامات قرارگاه مسکن» در افزایش خفیف تیراژ از کف تاریخی، نقش داشته است، اما این وضعیت ساخت‌وساز از «جاماندگی بزرگ» به لحاظ تعادل حداقلی عرضه و تقاضای مسکن در شهر تهران حکایت دارد. نیازسنجی‌هایی که اوایل دهه۹۰ برای «تشخیص میزان عرضه مسکن جدید در کشور برای تعادل‌بخشی به بازار» انجام شد، مشخص کرد سالانه نزدیک به ۸۰هزار واحد مسکونی لازم است در تهران ساخته شود. تولید فعلی اما نصف این رقم است. ضمن آنکه، طی ۸ سال گذشته، متوسط تولید سالانه مسکن در تهران ۶۲ هزار واحد بوده است. بررسی‌ها نشان می‌دهد، دو ابرمانع جلوی پای سازنده‌ها وجود دارد.

 تازه‌‌‌ترین آمار رسمی از صدور جواز ساختمانی در تهران نشان می‌دهد تولید مسکن در سال‌جاری نصف نیاز بازار متعارف بازار بوده است. به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، در ۱۰ ماهه نخست امسال برای ساخت ۳۲‌هزار و ۹۸۳ واحد مسکونی پروانه ساختمانی صادر شده که این مقدار نسبت به حدود ۳۵‌هزار واحد جواز صادر شده به ازای واحد در مدت مشابه سال گذشته، ۶درصد کمتر است.

Untitled-1 copy

صرف‌‌‌نظر از تغییرات نقطه‌‌‌ای منفی آمار صدور جواز ساخت، مقدار پروانه ساختمانی صادر شده بر اساس دو تراز دیگر نیز‌سنجیده شده و نشان می‌دهد این مقدار از آنچه باید باشد، پایین‌‌‌تر است. تراز اول مقایسه آمار امسال مقدار تیراژ ساخت سالانه به لحاظ تعداد واحد است. میانگین تیراژ سالانه ساخت در شهر تهران طی سال‌های رونق نسبی 80 تا 90‌هزار واحد بوده و این در حالی است که با توجه به آمار 10 ماهه صدور کمتر از 33‌هزار پروانه در سال‌جاری و اینکه در کل سال گذشته که سال شاخص رکود ساخت‌وساز محسوب می‌شود نیز این آمار 40‌هزار و 500 واحد بوده است، بسیار بعید به نظر می‌رسد که تیراژ ساخت امسال به نزدیک محدوده رونق بازگردد.

تراز دیگری که با استفاده از آن می‌توان وضعیت بازار ساخت‌وساز تهران در سال‌جاری را ‌سنجید، میانگین ماهانه تولید مسکن در شرایط طبیعی است. در فاصله سال‌های 83 تا 93 که بازار سرمایه‌گذاری ساختمانی رونق طبیعی داشت، میانگین صدور جواز ماهانه 15‌هزار واحد بود اما این مقدار در 10 ماهه اول امسال 3‌‌‌هزار و 300 واحد است و نشان می‌دهد حجم ساخت‌وساز بسیار پایین‌‌‌تر از نیاز بازار است.

مطالعات مربوط به طرح جامع مسکن در سال92 نشان داد با در نظر گرفتن همه متغیرها از قبیل میزان ازدواج‌‌‌های جدید و تقاضای خرید خانه اول، آمار تخریب و نوسازی، میزان تقاضای تبدیل به احسن و نظایر آن، در تهران باید به طور متوسط ماهانه حداقل 6‌‌‌هزار و500 واحد ساخته شود. در حال حاضر متوسط تیراژ ماهانه ساخت‌وساز در پایتخت نصف حداقل مقدار نیاز است. این تیراژ ساخت را می‌توان رونق متعارف بازار سرمایه‌گذاری ساختمانی تلقی کرد که موجب می‌شود بازار معاملات نیز به دور از جهش تورمی به کار خود ادامه دهد.  در یک برآورد خوش‌بینانه آمار تیراژ ساخت در شهر تهران تا پایان امسال به 43‌هزار واحد می‌رسد و اگر بخواهیم واقع‌‌‌بینانه برآورد کنیم، این مقدار حول و حوش 40‌هزار واحد یعنی در سطح سال رکود عمیق بازار ساخت‌وساز یعنی سال 1400 خواهد بود. با این وضع به احتمال زیاد 1401 هشتمین سال رکود فراگیر مسکن در پایتخت خواهد بود. در فاصله سال‌های 94 تاکنون بازار سرمایه‌گذاری ساختمانی روندی رو به افول را پشت سر گذاشته و به طور متوسط سالانه فقط برای ساخت 62‌هزار و 700 واحد در تهران پروانه صادر شده است. در این میان سال 1400 با رسیدن آمار ساخت‌وساز سالانه به 40‌هزار و 500 واحد، رکودی‌‌‌ترین سال بازار ساخت‌وساز بوده است و بعید نیست سال‌جاری نیز آمار ساخت‌وساز در همین مقدار حداقلی درجا بزند.

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، تمام ابزارهای سنجش وضعیت بازار ساخت‌وساز نشان می‌دهد اکنون تهران درگیر عمیق‌‌‌ترین رکود ساختمانی دست‌‌‌کم از ابتدای دهه 80 که آمار پروانه‌‌‌های ساختمانی منتشر می‌شود بوده و چشم‌‌‌اندازی برای خروج از این وضعیت وجود ندارد. با این حال داده‌‌‌های جدید از صدور پروانه ساختمانی در 10ماه نخست امسال نشان می‌دهد میانگین تولید سالانه پروانه از کف رکودی خارج شده است. کف تاریخی تولید ماهانه مسکن 2هزار واحد بوده که این مقدار در مدت سپری شده از امسال به 3‌‌‌هزار و 300 واحد رسیده است. اما این افزایش کافی نیست و هنوز ساخت‌وساز در حد کفایت و رسیدن به سطح مطلوب رونق پیدا نکرده است. در واقع آمار ساخت‌وساز هنوز در سطح هشدار است و نگرانی درباره ادامه رکود فراگیر سرمایه‌گذاری ساختمانی وجود دارد. اما مساله مهم‌تر این است که همین افزایش صدور پروانه در ماه‌‌‌های اخیر نیز ناشی از دوپینگی بوده که در مدیریت شهری صورت گرفته است؛ دوپینگی که البته آن‌‌‌گونه که فاز بازار ساخت‌وساز را تغییر دهد افاقه نکرده است. مقصود از این دوپینگ از یکسو ایجاد تشکیلات موسوم به قرارگاه مسکن با هدف تسهیل مقررات، سرعت بخشیدن به فرآیند تغییر کاربری، صدور پروانه و نظایر آن است که سبب شد تقاضا از ناحیه نهادها برای ساخت شهرک‌‌‌های مسکونی واصل و احتمالا بخشی از آنها به صدور پروانه ساختمانی منجر شود. در وهله دوم دوپینگ مدیریت شهری به شکل اعطای تخفیف بی‌‌‌سابقه در هزینه صدور پروانه در فاصله نیمه آبان سال‌جاری تا پایان اسفند سبب شد گروهی از سازنده‌‌‌ها تحت این شرایط روانه بازار شوند. این تخفیف از 40‌درصد در نیمه آبان آغاز شد و سپس در مقاطع یک‌ماهه از مقدار آن تا 20‌درصد کاسته شده است. گذشته از اینکه اعطای تخفیف 40 درصدی به سازنده‌‌‌ها در هیچ‌‌‌ یک از سال‌های گذشته سابقه نداشته است، اصل اعطای چنین تخفیفی موجب شکل‌‌‌گیری یک رونق کاذب مقطعی در بازار ساخت‌وساز شد؛ به نحوی که در آبان ماه برای 4هزار و 800 واحد مسکونی پروانه صادر شد که این مقدار در ماه قبل از آن 2هزار و 870 واحد و در آذرماه نیز 3‌‌‌هزار و 200 واحد بوده است. در مجموع نتیجه این دوپینگ دووجهی باز هم رسیدن آمار صدور پروانه به نیاز تهران نبود.

موانع ساخت‌وساز در تهران

به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، چرا از تعداد سازنده‌‌‌هایی که حاضر به ادامه فعالیت حرفه‌‌‌ای در بازار مسکن هستند، کاسته شده است؟ تحقیق از فعالان ساختمانی حاکی است دو مانع پیش روی رونق بازار ساخت‌وساز وجود دارد که اگر برطرف نشود، احتمالا در 1402 نیز سایه رکود در بازار ساخت‌وساز باقی خواهد ماند. مانع اصلی «تورم مسکن» است که از پس از آغاز جهش مسکن از اواخر سال 96 و به شکل تمام عیار در سال 97، سبب شده به تدریج از میزان تمایل به فعالیت ساختمانی کاسته شود. در واقع جهش دنباله‌‌‌دار مسکن در نیمه دوم دهه 90 موجب شد سازنده‌‌‌ها به تدریج از فروش واحدهای تکمیل‌شده خودداری کنند و ترجیح دهند ارزش سرمایه خود را با نگهداری املاک کلیدنخورده حفظ کنند. در چند سال اخیر تورم بالای ملکی تقریبا یکسره (به استثنای سال 1400) تکرار شده و روز به‌روز از تعداد سازنده‌‌‌هایی که حاضر به فعالیت ساختمانی هستند کاسته شده است؛ چراکه در شرایط تورمی، معاملات مسکن از رونق می‌‌‌افتد و از استطاعت خرید واحدهای نوساز به شدت کاسته می‌شود؛ موضوعی که به شکل کاهش شدید سهم خرید نوسازها در بازار مسکن طی سال‌های اخیر در آمارهای رسمی منعکس شده است.

سهم خرید نوسازها از بیش از 50‌درصد در سال 96 به 28‌درصد در ماه‌‌‌های اخیر تنزل پیدا کرده که بخشی از آن ناشی از نفروختن و نساختن سازنده‌‌‌ها و بخش دیگر ناشی از فقدان استطاعت مالی خرید ملک نوساز و کم‌‌‌سن در بازار مسکن با توجه به جهش سال‌های اخیر است.   مانع دوم ساخت‌وساز نیز ناپایداری قیمت مصالح و به طور کلی هزینه‌‌‌های ساخت مسکن است. نوسان برخی از اقلام مصالح ساختمانی در سال‌های اخیر به حدی شدید بوده که قیمت‌های اعلامی به خریداران روزانه تغییر کرده است. ارتباط مستقیم مصالح با قیمت ارز نیز باعث شده در ماه‌‌‌های پرالتهاب اخیر بازار ارز، مصالح نیز وضعیتی ناپایدارتر از همیشه را پیدا کند. ناپایداری قیمت مصالح موجب می‌شود چشم‌‌‌انداز قیمت تمام‌شده مسکن و قیمت فروش (با لحاظ عایدی قابل قبول) برای سازنده‌‌‌ها دشوار شود. از طرفی رکود معاملات نیز باعث می‌شود سازنده‌‌‌ها این‌طور تلقی کنند که هر قدر پیش‌تر برویم، فروش سخت‌‌‌تر خواهد شد. بنابراین تحت این شرایط آنها حداقل انگیزه را برای سرمایه‌گذاری ساختمانی از دست می‌دهند.  از طرفی حاشیه سود پایین ساخت‌وساز تحت‌تاثیر بازار متورم مصالح و باز ماندن تورم مسکن از تورم هزینه‌‌‌های ساخت، چیزی نیست که از نظر سازنده‌‌‌ها دور بماند. بر اساس آمارهای رسمی تورم هزینه ساخت در نیمه اول امسال 45‌درصد و تورم مسکن پایتخت در همین مدت 25‌درصد بوده است؛ وضعیتی که حداقل در یکی دو سال اخیر در بازار مسکن حاکم بوده و مانع از فعالیت سازنده‌‌‌ها در بازار سرمایه‌گذاری ساختمانی شده است. فراتر از آمار رسمی، حس و برآورد سازنده‌‌‌ها از وضعیت تورم مصالح ساختمانی است که ارقامی به مراتب بالاتر را عنوان و ادعا می‌کنند هزینه ساخت آنها در ماه‌‌‌های اخیر 100‌درصد افزایش پیدا کرده است. البته قیمت مصالح تنها جزء تعیین‌کننده قیمت مسکن نیست و فقط یکی از اجزای چندگانه آن است؛ اما مساله این است که در مجموع موانع باید به نحوی برطرف شود که ساخت‌وساز با حاشیه سود متعارف میسر باشد. مقصود از این گزاره، رقابت سود فعالیت ساختمانی با بازارهای غیرمولد نیست؛ که بدیهی است امری غیرممکن است. اما سود ساخت‌وساز باید بیش از سود سپرده‌‌‌‌بانکی و بالاتر از نرخ حول و حوش 40‌درصد تورم سالانه باشد. در این صورت انگیزه ساخت به تدریج افزایش پیدا می‌کند. افزایش جزئی سرمایه‌گذاری ساختمانی ناشی از اقداماتی مثل شهرک‌‌‌سازی توسط زمین‌‌‌دارهای بزرگ تهران و اعطای تخفیف نجومی عوارض صدور پروانه به سازنده‌‌‌ها نیز جز اینکه به صورت مصنوعی، گلخانه‌‌‌ای و مقطعی نتایجی محدود به دنبال داشته باشد، فایده‌‌‌ای ندارد.

وام ۵ متری خرید خانه

دنیای‌اقتصاد-هاجر شادمانی : آنچه توسط بانک‌ها به متقاضیان خرید خانه پرداخت می‌شود، دیگر «وام خرید مسکن» نیست؛ «وام خرید متری» است. گزارش «دنیای‌اقتصاد» از سقوط آزاد قدرت خرید وام مسکن در پایتخت حاکی است، با تسهیلات موجود امکان خرید زیر ۶مترمربع از یک واحد مسکونی وجود دارد که البته با لحاظ «قیمت خرید امتیاز وام»، کارآیی وام به زیر ۵مترمربع می‌رسد. این در حالی است که حداقل قدرت وام لازم است ۲۰مترمربع و در حالت نرمال، ۵۰مترمربع باشد؛ اما از سال ۸۵ تاکنون، زیر این سطح است. مرگ وام مسکن سه علت دارد.

وام خرید مسکن در تهران، به وام ۵ مترمربعی تبدیل شد. به گزارش «دنیای‌اقتصاد»، با مرگ تسهیلات خرید مسکن به دنبال تمرکز منابع بانکی برای اجرای طرح خانه‌‌‌سازی دولتی، قدرت پوشش‌‌‌دهی وام خرید خانه در تهران به ۵ مترمربع کاهش یافت.

6 copy

با رسیدن متوسط قیمت هر مترمربع مسکن در شهر تهران به 48 میلیون تومان، عملا پوشش‌‌‌دهی وام 280 میلیون تومانی خرید آپارتمان در پایتخت، به 8/ 5 مترمربع از یک واحد مسکونی رسیده است. این در حالی است که در یک شرایط حداقلی، وام مسکن باید دست‌‌‌کم معادل 20 مترمربع از هزینه خرید یک آپارتمان معمولی و متعارف در مناطق متوسط و مصرفی شهر را پوشش دهد. پوشش 20 مترمربعی وام خرید مسکن در مناطق متعارف و مصرفی، در واقع به معنای تامین هزینه خرید حدود 40 تا 50‌درصد از قیمت کل یک آپارتمان ریزمتراژ 50 مترمربعی برای متقاضیان و گروه‌‌‌های فاقد مسکن است. با این حال هم‌‌‌اکنون، بدون محاسبه هزینه خرید امتیاز وام (هزینه خرید اوراق)، هم‌‌‌اکنون این میزان به 8/ 5 مترمربع رسیده است. این موضوع عملا به معنای ناکارآمدی کامل و مرگ وام خرید مسکن برای خانه‌‌‌اولی‌‌‌های تهرانی است. در چنین شرایطی می‌توان چنین نتیجه‌‌‌گیری کرد که عملا و در شرایط فعلی وام خرید مسکن تبدیل به وام خرید متری شده است و به این ترتیب از سطح کارآمدی برای خانوارها به منظور تسهیل دسترسی به مسکن، خارج شده است.

وام مسکن 8 درصدی

بررسی‌‌‌های «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد با محاسبه سطح متوسط قیمت هر مترمربع آپارتمان در شهر تهران که هم‌‌‌اکنون حول و حوش 48 میلیون تومان است، وام فعلی 280 میلیون تومانی خرید مسکن (مرکب از وام خرید 200 میلیون تومانی به‌علاوه وام جعاله 80 میلیون تومانی)، تنها هزینه خرید 8/ 5 مترمربع از یک واحد مسکونی معمولی در مناطق میانی تهران را تامین می‌کند. این در حالی است که سطح پوشش این وام در مصرفی‌‌‌ترین و پرتقاضاترین مناطق شهر تهران، به مراتب کمتر از این میزان است.

منطقه 4 و 5 شهر تهران به طور کلی پرتقاضاترین و پرمعامله‌‌‌ترین مناطق شهر تهران به لحاظ معاملات مصرفی مسکن هستند. هم‌‌‌اکنون و بر اساس اطلاعات فایل‌‌‌های موجود عرضه شده به بازار فروش در این دو منطقه، به طور متوسط، قیمت کل یک آپارتمان معمولی و متعارف، با عمربنای متوسط، با متراژ حداقلی 50 مترمربع، برابر با حدود 3 میلیارد و 500 میلیون تومان است. وام 280 میلیون تومانی خرید مسکن صرف نظر از هزینه‌‌‌ای که متقاضیان دریافت آن باید برای خرید اوراق به عنوان هزینه دریافت وام پرداخت کنند، تنها 8‌درصد از هزینه خرید چنین آپارتمانی را پوشش می‌دهد که این میزان عملا نشان‌دهنده ناکارآمد بودن این وام در تامین هزینه خرید یک آپارتمان ریزمتراژ در این دو منطقه است.

هم‌‌‌اکنون در مناطق جنوبی شهر تهران متقاضیان با بودجه حدود 2 میلیارد تومانی نیز می‌توانند اقدام به خرید مسکن حداقلی کنند اما با محاسبه قیمت کل 2 میلیارد تومان نیز وام 280 میلیون تومانی صرف نظر از هزینه خرید اوراق (امتیاز وام)، تنها معادل 14‌درصد از هزینه خرید چنین واحدی  را پوشش می‌دهد.

این در حالی است که در حالت حداقلی، وام خرید مسکن برای آنکه وامی کارآمد و قابل قبول به لحاظ پوشش موثر هزینه خرید مسکن باشد، باید دست‌‌‌کم 40 تا 50‌درصد از هزینه خرید یک آپارتمان معمولی و متعارف واقع در مناطق مصرفی را پوشش دهد. این سطح پوشش‌‌‌دهی هم‌‌‌اکنون در مناطق جنوبی شهر تهران و برای واحدهای فاقد امکانات با قیمت پایین نیز وجود ندارد.

اعداد اعلام شده به عنوان قدرت پوشش‌‌‌دهی وام 280 میلیون تومانی خرید مسکن در تهران مربوط به حالتی است که در آن هزینه امتیاز وام یا هزینه خرید اوراق وام، از آن کسر نشده باشد. با محاسبه هزینه امتیاز وام، حول وحوش 25‌درصد یا یک‌چهارم از مبلغ کل وام صرف خرید امتیاز یا اوراق تسهیلات می‌شود. با کسر این سهم از مبلغ کل وام، پوشش‌‌‌دهی وام خرید از آنچه گفته شد باز هم کمتر می‌شود. محاسبات «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد با کسر مبلغ خرید اوراق برای دریافت وام (هزینه خرید امتیاز وام مسکن)، تسهیلات 280 میلیون تومانی در تهران به طور متوسط 5/ 4 مترمربع از هزینه خرید یک واحد معمولی با قیمت هر مترمربع 48 میلیون تومان (متوسط قیمت هر مترمربع مسکن در پایتخت)، را پوشش می‌دهد.

در کشورهای مترقی در حوزه تامین مالی مسکن با استفاده از تسهیلات بانکی، دست کم 70‌درصد از هزینه خرید مسکن در قالب وام بلندمدت به متقاضیان پرداخت می‌شود. در بسیاری از کشورها دوره بازپرداخت وام بین 25 تا 30 سال تعیین می‌شود و به این ترتیب، رقم قسط ماهانه، به مبلغی در استطاعت برای خانوارها تبدیل می‌شود. ضمن آنکه معمولا نرخ سود این تسهیلات، نرخی پایین و در استطاعت برای خانوارهاست. در برخی از کشورها تا بیش از 90‌درصد ارزش خرید واحدهای مسکونی به متقاضیان وام بلندمدت با قسط در استطاعت پرداخت می‌شود.

اما بررسی‌‌‌ها نشان می‌دهد که از سال 85 تاکنون، قدرت خرید وام مسکن در شهر تهران همواره کمتر از 20 مترمربع بوده است. قدرت خرید 20 مترمربعی وام خرید مسکن در واقع حداقلی‌‌‌ترین حالتی است که می‌توان از وام پرداختی به عنوان وامی موثر برای خانه‌‌‌دار شدن خانه‌‌‌اولی‌‌‌ها یاد کرد. در صورتی که وام خرید 20 مترمربع از هزینه خرید یک واحد معمولی و متوسط را شامل شود، فرد می‌تواند با تامین هزینه 20 تا 30 مترمربع دیگر، یک واحد ریزمتراژ 40 تا 50 مترمربعی را خریداری کند. اما وام فعلی، هم‌‌‌اکنون معادل حدود یک‌چهارم قدرت خرید حداقلی پوشش‌‌‌دهی وام نسبتا کارآمد است. در شرایطی که از سال 85 به بعد همواره قدرت پوشش وام خرید مسکن کمتر از 20 مترمربع بوده است، در سال 94 و بعد از تخلیه حباب قیمتی مسکن بعد از دوره جهش سال 92 و همچنین پس از آنکه وام خرید مسکن از 35 میلیون تومان به 60 میلیون تومان افزایش یافت، قدرت پوشش‌‌‌دهی 4/ 14 مترمربعی برای تسهیلات بانکی خرید مسکن ایجاد شد که اگر‌چه کماکان با قدرت پوشش‌‌‌دهی 20 مترمربعی فاصله دارد اما بالاترین سطح پوشش‌‌‌دهی وام از هزینه خرید مسکن از سال 85 تاکنون محسوب می‌شود. بعد از آن همواره قدرت پوشش‌دهی وام خرید مسکن کمتر از این میزان بوده است.

انحراف از مسیر اصلی؟

در شرایطی که قدرت خرید وام مسکن در شهر تهران به یکی از کمترین میزان پوشش‌دهی خود در سال‌های اخیر تاکنون رسیده است و عملا وام خرید مسکن به جای آنکه وامی برای خرید یک آپارتمان محسوب شود به وامی در حد خرید متری، تقلیل ارزش داده شده ، یک سوال مهم آن است که چرا بانک تخصصی حوزه مسکن که ماموریت اصلی آن تامین مالی برای حوزه خرید و ساخت واحدهای مسکونی است، اقدامی برای متناسب‌‌‌سازی و ارتقای سقف تسهیلات خرید آپارتمان با  در نظر گرفتن  واقعیت قیمت واحدهای مسکونی نمی‌‌‌کند؟

در واقع سوال این است که آیا این بانک تخصصی که باید هر دو سمت عرضه و تقاضای ملکی را تامین مالی کند، از مسیر اصلی و ماموریت مهم خود در این زمینه منحرف شده است یا موانع دیگری در این مسیر مقابل آن قرار دارد؟

بررسی‌‌‌های «دنیای‌اقتصاد» از شناسایی سه علت موثر در سقوط سطح پوشش‌‌‌دهی وام خرید مسکن خبر می‌دهد که پاسخ پرسش‌‌‌های مطرح‌شده در فوق در توضیح این سه علت قرار دارد. علت اول به تسهیلات تکلیفی تعیین‌شده برای بانک تخصصی بخش مسکن در حوزه خانه‌‌‌سازی دولتی مربوط می‌شود. در میان همه بانک‌های عامل تسهیلات‌دهنده برای ساخت یک میلیون مسکن در سال، بیشترین سهم پرداخت تسهیلات بر عهده بانک تخصصی مسکن گذاشته شده است و تحقیقات «دنیای‌اقتصاد» نشان می‌دهد عمده توان مالی و تسهیلاتی این بانک هم‌‌‌اکنون در اختیار این طرح قرار گرفته است. در دوره‌‌‌های قبلی نیز این تجربه وجود داشته و این موضوع تنها مختص زمان حاضر نیست که می‌توان از تجربه تامین مالی مسکن مهر و تمرکز منابع به سمت تامین مالی عر‌ضه دولتی در طرح‌‌‌های قبلی نیز یاد کرد. بخش زیادی از این منابع، در واقع منابعی است که باید صرف تسهیلات‌دهی به حوزه خرید مسکن در حالت طبیعی شود؛ اما هم‌‌‌اکنون به سمت ساخت‌وسازهای دولتی هدایت شده است.

علت دوم که به کل شبکه بانکی مربوط است به سهم اندک شبکه بانکی کشور در تسهیلات‌دهی بخش مسکن برمی‌‌‌گردد. سال‌هاست که به طور میانگین سهم تسهیلات بخش مسکن از کل تسهیلات پرداختی شبکه بانکی حول‌و‌حوش 5‌درصد نوسان می‌کند. علت این موضوع مشخص است. در شرایطی که هم‌‌‌اکنون قیمت تمام‌شده پول برای بانک‌ها حداقل 27‌درصد است، پرداخت تسهیلات بلندمدت در بخش مسکن با نرخ سود مصوب 18 درصدی، منجر به ناترازی بین منابع و مصارف بانک می‌شود و عملا بانک‌ها دچار زیان می‌‌‌شوند. به همین علت بانک‌های تجاری، اساسا تمایلی به پرداخت وام مسکن ندارند. دیدگاه‌‌‌های کارشناسی حاکی است برای حل این دو مشکل اول آنکه باید نرخ سود دستوری برای وام مسکن کنار گذاشته شده و به بانک‌ها اجازه داده شود با نرخ سودی نزدیک به نرخ تمام‌شده پول تسهیلات مسکن را بدهند. از سوی دیگر، نسبت به رفع مانع از مسیر دست‌‌‌کم بخشی از منابع بانک تخصصی مسکن برای پرداخت وام خرید با سقف بالاتر اقدام شود.

سومین علت به قدرت اقتصادی یا قدرت مالی سمت تقاضای خرید مسکن مربوط می‌شود. یکی از دلایل مهمی که در پاسخ به این سوال که چرا سقف تسهیلات مسکن متناسب با افزایش قیمت واحدهای مسکونی، افزایش نیافته مطرح می‌شود این است که در صورت افزایش سقف تسهیلات خرید مسکن، اقساط ماهانه تسهیلات از استطاعت خانوارها خارج شده و وام‌‌‌گیرنده‌‌‌ها قادر به پرداخت قسط و بازپرداخت وام نخواهند بود. در یک محاسبه ساده، در صورتی که قرار باشد با سطح متوسط قیمت مسکن در شرایط فعلی که مترمربعی 48 میلیون تومان است، وام 20 مترمربع از هزینه خرید آپارتمان معمولی را پوشش دهد، سقف وام باید به یک میلیارد و 200 میلیون تومان افزایش یابد. با در نظر گرفتن نرخ سود فعلی وام مسکن (5/ 17 درصد) و مدت زمان بازپرداخت فعلی (12 سال)، قسط ماهانه چیزی معادل 20 میلیون تومان می‌شود که از توان  اغلب متقاضیان خارج است. اما برای حل این مشکل نیز باید دو اقدام در دستور کار قرار بگیرد.

اول آنکه لازم است تمام اقدامات لازم به منظور بهبود شرایط اقتصادی کشور، رشد اقتصادی مثبت و مستمر و افزایش سرمایه‌گذاری و فعالیت‌‌‌های مولد در حوزه‌‌‌های اقتصادی گوناگون، انجام شود تا به واسطه افزایش درآمد واقعی خانوارها، توان پرداخت اقساط در سمت تقاضای خرید مسکن افزایش یابد. با بهبود وضعیت اقتصادی و درآمدی خانوارها، آنها قادر به پرداخت ارقام بالاتری از اقساط ماهانه وام مسکن خواهند بود.

راهکار دوم به هدایت منابع حمایتی از سوی دولت به حوزه پرداخت تسهیلات خرید مسکن برای خانه‌‌‌اولی‌‌‌ها و گروه‌‌‌های فاقد مسکن مربوط می‌شود. دولت وظیفه دارد حداقل بخشی از منابع حمایتی را برای پرداخت تسهیلات ارزان‌قیمت به متقاضیان خرید مسکن (خانه‌‌‌اولی‌‌‌ها) اختصاص دهد و ظرفیت‌‌‌های قانونی آن نیز در قوانین بالادست حوزه مسکن همچون قانون ساماندهی و حمایت از تولید و عرضه مسکن درج شده است. در قالب این قوانین، دولت‌‌‌ها مکلف شده‌‌‌اند از طریق ترکیب منابع دولتی با منابع داخلی شبکه بانکی به‌خصوص بانک تخصصی بخش مسکن نسبت به اعطای تسهیلات ارزان‌قیمت به گروه‌‌‌های هدف و خانه‌‌‌اولی‌‌‌ها با نرخ سود یارانه‌‌‌ای و حمایتی اقدام کنند. از این طریق می‌توان با افزایش طول دوره بازپرداخت به 25 سال و کاهش نرخ سود تسهیلات مسکن به 10درصد، امکان پرداخت وام در استطاعت برای خانوارهای فاقد مسکن را ایجاد کرد.

در صورتی که وام موثر و کارآمد یک میلیارد و 200 میلیون تومانی با نرخ سود 10‌درصد و دوره بازپرداخت 25 ساله در دستور کار قرار بگیرد، مبلغ قسط ماهانه وام خرید مسکن با سقف یک میلیارد و 200 میلیون تومانی به نصف کاهش می‌‌‌یابد. مبلغ قسط ماهانه در چنین حالتی عددی معادل 10 میلیون و800‌هزار تومان می‌شود. این میزان به طور متوسط فاصله زیادی با میانگین اجاره‌‌‌بهای مسکن که هم‌‌‌اکنون خانوارهای متوسط در شهر تهران پرداخت می‌کنند، ندارد. تامین مالی برای پرداخت چنین وامی نیز امکان‌پذیر است و برخی از کشورها با انجام اقدامات درست در این زمینه موفق به تامین منابع لازم برای پرداخت وام بلندمدت، با نرخ سود حمایتی و سقف کارآمد به خانه‌‌‌اولی‌‌‌ها شده‌‌‌اند. به عنوان مثال بانک تخصصی مسکن در تایلند از دو روش اقدام به جذب منابع پرقدرت برای افزایش توان تسهیلات‌دهی به متقاضیان مسکن با نرخ‌های حمایتی کرده است بدون آنکه به منابع دولتی تکیه داشته باشد. این بانک در یک اقدام، از طریق توسعه بازار رهن ثانویه و تبدیل مطالبات تسهیلاتی خود به اوراق MBS و عرضه آن در بازار سرمایه، اقدام به جذب منابع جدید برای پرداخت تسهیلات به متقاضیان کرده است و از این طریق منابعی که قرار بود در طول یک دوره طولانی و به صورت تدریجی در قالب بازپرداخت تسهیلات، به بانک برگردد، به طور یکجا در اختیار بانک قرار گرفت. از سوی دیگر به این بانک مجوز داده شد تا با نرخ سود بالاتر اقدام به جذب سپرده کند که این اقدام نیز به واسطه جذب منابع جدید از محل سپرده‌‌‌ها، توان تسهیلات‌دهی بانک به گروه‌‌‌های فاقد مسکن با نرخ‌های حمایتی را به میزان محسوسی افزایش داد.

مسکن در بن‏‏‌بست تاریخی؛ چه کنیم؟

نیای اقتصاد – نجمه رجب : یک صاحب‌نظر ارشد اقتصادی با بررسی وضعیت بازار مسکن و نسبت آن با سایر بازارها، مسکن را در بن‌‌‌بست تاریخی توصیف کرد. دکتر حسین عبده تبریزی در نشست نقد و نظر «دنیای اقتصاد» که با موضوع بررسی وضعیت بازارها برگزار شد، ریشه‌‌‌ها و علائم حباب قیمت ملک در شهرهای بزرگ را تشریح کرد و به طرح راه‌حل کلی اما بنیادی خروج از وضعیت نامطلوب این بخش در حال حاضر پرداخت. بررسی کارشناسی وضعیت این بازار در حال حاضر به شناسایی دست‌‌‌کم پنج علامت از مواجهه بخش مسکن با بن‌‌‌بست تاریخی و بی‌‌‌سابقه ‌انجامید.
مسکن در بن‏‏‌بست تاریخی؛ چه کنیم؟

به گزارش «دنیای اقتصاد»، حسین عبده تبریزی، صاحب‌نظر ارشد اقتصادی با اشاره به وضعیت نرخ سود بانکی و با یادآوری اینکه نفوذ بانک مرکزی در حدی نیست که بتواند نرخ سود را به شکل تمام‌عیار کنترل کند، به این موضوع پرداخت که آنچه در بازار پول می‌‌‌گذرد، حکایت از رواج نرخ‌های بالاتر از ۲۰‌درصد دارد؛ کمااینکه نرخ اوراق گام در حال حاضر ۵/ ۳۱‌درصد است و در برخی ابزارهای رسمی بورسی نیز نرخ‌هایی در حدود ۲۶ تا ۲۷‌درصد وجود دارد. عبده‌تبریزی توضیح داد: در حال حاضر نرخ وام گرفتن دولت به واسطه انتشار اوراق بدهی حدود ۲۷‌درصد و نرخ اعلامی رسمی در شبکه بانکی صرفا برای حفظ ظاهر ۱۸‌درصد است؛ در این شرایط طبعا سرمایه‌گذاران حاضر در بازار مسکن انتظار نرخ‌های بازدهی بالاتری از رقم واقعی سود رایج در شبکه بانکی دارند.

از نگاه این صاحب‌نظر ارشد اقتصادی یک علت اینکه در سال‌های اخیر حجم قابل‌توجهی از پول روانه بازارهای مالی و نیز بازار دارایی‌‌‌هایی از قبیل بازار ملک شده، همین اصرار سیاستگذار پولی بر ظاهرسازی درباره نرخ پایین سود بانکی است که موجب می‌شود سرمایه‌‌‌ها در جایی به جز بازار پول بنشیند. عبده تبریزی همچنین به این مساله پرداخت که بخش مولد اقتصاد نمی‌تواند بازدهی مورد انتظار سرمایه‌گذاران را تامین کند و به همین خاطر، پول‌‌‌ها صرفا با هدف «حفظ ارزش» از جایی مثل بازار ملک سر در می‌‌‌آورد؛ کمااینکه آثار ویرانگر نقدینگی سرازیر شده در این بازار به‌خصوص طی دهه ۹۰ که تولید و به طور کلی بخش صنعت دچار آسیب جدی شده، مشهود بوده است. او با بیان اینکه بین بازارهای رمزارز، سکه، طلا و مسکن، انتخاب بسیاری از سرمایه‌گذاران با توجه به ریسک‌‌‌های سه گزینه اول همواره مسکن بوده است، گفت: در جایی که پول نمی‌تواند سر از دارایی‌‌‌های مولد در‌آورد و گزینه‌‌‌هایی مثل ارز و سکه نیز پرریسک تلقی می‌شود، مسکن و پس از آن بورس به انتخاب اصلی سرمایه‌گذاران تبدیل می‌شود.

حباب مسکن در شهرهای بزرگ

این صاحب‌نظر اقتصادی پس از پرداختن به علت ورود سرمایه‌‌‌ها به بخش مسکن و البته سایر بازارهای دارایی طی یک دهه اخیر، در بخش دوم سخنان خود از مواجهه بخش مسکن با یک بن‌‌‌بست تاریخی سخن گفت و پنج علامت آشکار آن را تشریح کرد. او ابتدا به وضعیت نسبت قیمت به اجاره مسکن (P/ R)  در تهران و شهرهای بزرگ پرداخت و گفت: این نسبت در اصفهان به مقدار ۶۰ رسیده و در تهران نیز در حال حاضر نزدیک ۴۰ است. این در حالی است که حداکثر نسبت قیمت به اجاره در شهرهای بزرگ دنیا اغلب بین ۲۰ تا ۲۵ بوده و در تهران نیز در دهه‌‌‌های ۷۰ و ۸۰ در دوره‌‌‌های جهش قیمت به همین حدود می‌‌‌رسید. نسبتی که عبده به آن اشاره کرد همان نسبت معروف «حباب‌‌‌سنج» بازار مسکن است که در مواقع جهش قیمت افزایش و در دوره ثبات نسبی حاکم بر بازار، به تدریج کاهش پیدا می‌کند. اما در حال حاضر با گذشت نزدیک پنج سال از آخرین دوره جهش قیمت مسکن در پایتخت و به دنبال آن سایر شهرها، همچنان این نسبت در شهرهای بزرگ بسیار بالاست؛ بالاتر از نرخ متعارف شهرهای بزرگ دنیا و حتی بالاتر از نرخ متعارف قبل از دهه ۹۰ در همین شهرها.  در واقع این نسبت گویای دو علامت از بن‌‌‌بست مسکن است؛ یکی ناظر بر اینکه زمان دسترسی به مسکن با احتساب نرخ اجاره در کلان‌شهرها به چند دهه رسیده، کمااینکه در تهران ۴۰ سال و در اصفهان ۶۰ سال طول می‌‌‌کشد تا یک خانوار مستاجر بتواند صاحب‌خانه شود. علامت دوم نیز وجود حباب بزرگ در قیمت مسکن کلان‌شهرهای کشور است که پیش از این دست‌‌‌کم با ابعاد فعلی سابقه نداشته و تحت‌تاثیر روندی که در دهه ۹۰ طی شده، به نقطه کنونی رسیده است.

آن‌‌‌گونه که عبده تشریح کرد، سومین نشانه بن‌‌‌بستی که بخش مسکن با آن مواجه شده سهم بالای خریدهای سرمایه‌‌‌ای در بازار مسکن است که تمام معادلات در این بازار را تحت‌تاثیر قرار داده است. موید این واقعیت که سهم خریدهای سرمایه‌‌‌ای و به طور کلی غیرمصرفی در بازار مسکن به مراتب بیشتر از سهم خریدهای مصرفی است را باید در فاصله زیاد میزان رشد نرخ حقوق و دستمزد در مقایسه با تورم مسکن طی یک دهه اخیر جست‌‌‌وجو کرد. در سال‌های اخیر رفته رفته بر میزان فاصله تورم مسکن از رشد دستمزد افزوده شده و این به اصطلاح «گپ» آن‌‌‌قدر بزرگ شده که به گفته عبده تبریزی، کسی که در سال ۹۶ استطاعت خرید مسکن را داشت، با روند طی شده طی چند سال اخیر این استطاعت را از دست داده است. او میانگین قیمت یک واحد آپارتمان ۶۰مترمربعی در مناطق متوسط تهران را چهار تا پنج میلیارد تومان عنوان و تاکید کرد که با این سطح قیمت تقاضای مصرفی مسکن از جمله زوج‌‌‌های جوان توان خرید ملکی را به کلی از دست داده‌‌‌اند.

عارضه رواج خریدهای لوکس ملکی

علامت چهارم از بن‌‌‌بست مسکن که به تعبیر عبده‌تبریزی در گذشته هیچ‌‌‌گاه با آن مواجه نشده بودیم، اما امروز به مساله تبدیل شده این است که سهم مسکن از سبد هزینه‌‌‌های خانوار به شکل نامتعارفی افزایش پیدا کرده است. عبده در این رابطه توضیح داد: پیش از دهه ۹۰ سهم مسکن از سبد هزینه‌‌‌های خانوار بین دهک اول و دهم فاصله زیادی نداشت اما در دهه ۹۰ این سهم بین دهک‌‌‌های بالا و پایین درآمدی فاصله زیادی پیدا کرده که نشان‌‌‌دهنده وقوع یک رخداد غیرطبیعی در بازار مسکن بوده است. این رخداد رایج شدن خریدهای ملکی لوکس در سال‌های اخیر برای دهک‌‌‌های بالای درآمدی است. به این ترتیب به دلیل روند متفاوتی که به لحاظ رفتارهای اجتماعی در سال‌های اخیر حاکم و خریدهای لوکس در بازار ملک رایج شد، عملا سهم مسکن در سبد هزینه‌‌‌های خانوارهای دهک دهم از اوایل دهه ۹۰ تا پایان این دهه یک روند افزایشی را طی کرده و اکنون فاصله زیادی با این سهم برای دهک‌‌‌های پایین درآمدی پیدا کرده است. به تعبیر عبده تبریزی، وضعیت فعلی این متغیر نشان از گرایش به تجملات و افزایش شکاف طبقاتی طی دهه ۹۰ دارد که اثر آن در بازار مسکن نیز منعکس شده است. او در عین حال یک وجه از گرایش به خریدهای لوکس توسط دهک‌‌‌های درآمدی بالاتر را ناشی از ضعف تولید صنعتی در طول دهه ۹۰ توصیف و تاکید کرد: بخشی از پول‌‌‌های زیادی که در این دهه خلق شد، صرف خریدهای به اصطلاح لاکچری ملکی شده است. در نهایت علامت پنجم بن‌‌‌بست تاریخی مسکن که در این نشست به آن اشاره شد این است که با توجه به شرایط اقتصادی و وضعیت بازارها، ملک به عنوان گزینه بهینه سرمایه‌گذاری در کشور باقی خواهد ماند و عواقب حضور پررنگ تقاضای غیرمصرفی در این بازار که به جهش نامتعارف قیمت مسکن در نیمه دوم دهه ۹۰ منجر شد، می‌تواند ادامه پیدا کند. از نگاه عبده تبریزی، سرمایه‌گذاران در ایران گزینه‌‌‌های متعددی برای انتخاب پیش رو ندارند و با توجه به ریسک صفر سرمایه‌گذاری ملکی، به آن روی می‌‌‌آورند. مادامی که عمده خریدهای بازار ملک در ایران غیرمصرفی باشد، روندها به نفع بازگشت وضعیت متعادل به این بازار نخواهد بود.

عبده تبریزی در تشریح وضعیت بغرنج بخش مسکن در ایران به این موضوع پرداخت که با ادامه رویه موجود، خانه‌‌‌دار شدن در شهرهای بزرگ مثل تهران برای جوانان تبدیل به آرزو خواهد شد و به نظر می‌رسد وضعیتی مشابه کره‌جنوبی در جایی مثل تهران در حال حاکم شدن است. وی توضیح داد: مساحت کره‌جنوبی تقریبا اندازه استان سمنان در کشور ماست و تبدیل شدن مسکن ملکی به مساله در این کشور دست‌‌‌کم از این منظر قابل فهم است. اما مجموعه مسائلی که تشریح شد وضعیت مسکن در ایران را به نقطه‌‌‌ای رسانده که خانه‌‌‌دار شدن در کشور ما نیز در حال تبدیل شدن به رویا و آرزو مانند کره‌جنوبی است. سرمایه‌گذاران خانه‌‌‌های خالی را فقط با هدف حذف ارزش دارایی خود خریداری می‌کنند و دست عمده متقاضیان مصرفی از خرید ملک کوتاه است.

او به فقدان سیاست آمایش سرزمین در ایران به عنوان یکی از دلایل حبابی شدن قیمت مسکن در شهرهای بزرگ اشاره کرد و گفت: امکانات در شهرهای بزرگ تجمیع شده و محدودیت آنها در شهرهای کوچک خود عاملی برای افزایش تقاضای سکونت در ابرشهرهای ایران است. این وضعیت به مشکل مسکن در شهرهای بزرگ دامن زده است. عبده در عین حال به کاهش چشمگیر عرضه در چند سال اخیر ناشی از رکود فراگیر ساخت‌وساز اشاره کرد و آن را عامل دیگری برای حبابی شدن قیمت در جایی مثل تهران معرفی کرد.

این صاحب‌نظر ارشد اقتصادی در بخش پایانی سخنان خود پس از ارائه تصویری از بخش مسکن در حال حاضر به طرح یک راه‌حل کلی اما بنیادی و مهم برای برون‌‌‌رفت از وضعیت کنونی پرداخت و گفت: راه خروج از بن‌‌‌بست مسکن، وجود «قانون خوب» و «مجری توانمند» است. مسائل بخش مسکن به حدی انباشت شده که نیازمند حضور یک سیاستگذار توانمند و منظم با برخورداری از فکر منسجم و قائل به چارچوب تئوریک است. وی افزود: مسائل بخش مسکن اگرچه پیچیده اما قابل حل است. اما اکنون جای خالی قانون خوب و مجری توانمند در بخش مسکن مشهود است. او در این رابطه بر ضرورت عادلانه بودن نظام مالیاتی تاکید کرد و ضمن یادآوری اینکه بسیاری از نهادهای بزرگ همین حالا از پرداخت مالیات معاف هستند، گفت: در حال حاضر زمان مناسبی برای اجرای طرح مالیات بر عایدی سرمایه نیست، چراکه برای اجرای چنین مالیاتی نیازمند سرمایه اجتماعی هستیم و از این رو مقطع زمانی فعلی نمی‌تواند برای عملیاتی کردن این مالیات انتخاب مطلوبی باشد. او «مالیات بر معامله» را انتخاب مناسب‌‌‌تری از مالیات بر عایدی سرمایه دانست که دولت می‌تواند روی آن متمرکز شود و افزود: مالیات بر معاملات ساده‌‌‌ترین شکل مالیات است که با کمترین فساد قابلیت اجرا دارد.


در بازار مسکن چه می‌گذرد؟

چرا پول‌ها مدام در بازارهای دارایی‌(اعم از بخش مولد یا غیرمولد) در گردش است؟ به دو دلیل: اول ظاهرسازی در بازار پول با اصرار بر نرخ‌های پایین سود بانکی آن هم در شرایطی که نرخ‌های رایج که دولت خود مبتنی بر آن وام می‌گیرد‌(اوراق بدهی منتشر می‌کند) به مراتب بیشتر است. دوم اینکه بخش مولد اقتصاد نمی‌تواند بازدهی مورد انتظار سرمایه‌گذاران را تامین کند.

بازار مسکن طی دهه 90 به جدی‌ترین گزینه سرمایه‌گذاران تبدیل شد و با توجه به گزینه‌های محدود سرمایه‌گذاری در کشور، در سال‌های اخیر عمده سرمایه‌ها با هدف «حفظ ارزش» روانه بازار‌های دارایی از قبیل بورس و مسکن شده است.

 بازار مسکن در بن‌بست تاریخی قرار گرفته است و پنج نشانه روشن از این بن‌بست تاریخی وجود دارد، از قبیل اینکه نسبت قیمت به اجاره مسکن (P/ R) در شهرهای بزرگ ایران مثل تهران، اصفهان و… حتی از برخی ابرشهرهای دنیا بالاتر است؛ سهم خریدهای سرمایه‌ای در بخش مسکن به مراتب بیشتر از خریدهای مصرفی است، کمااینکه سرعت رشد قیمت مسکن در سال‌های اخیر به مراتب بیشتر از میزان افزایش نرخ حقوق و دستمزد بوده است؛ رواج خریدهای لوکس ملکی در سال‌‌‌های اخیر فاصله بین سهم مسکن از سبد هزینه‌‌‌های خانوارهای دهک‌‌‌های بالای درآمدی با دهک‌‌‌های پایین را تشدید کرده است؛ نه تنها علائمی از رسیدن قیمت مسکن به سقف وجود دارد، بلکه قیمت در شهرهای بزرگ حبابی است؛ با توجه به شرایط اقتصادی و وضعیت بازارها، مسکن همچنان گزینه ایده‌آل سرمایه‌گذاران در کشور باقی خواهد ماند.

یک علت شکل‌گیری حباب قیمت مسکن در شهرهای بزرگ پس از حضور پررنگ متقاضیان غیرمصرفی در بازار نقل و انتقال ملکی، «نداشتن سیاست آمایش سرزمین» است.

با روندی که به ویژه در نیمه دوم دهه 90 طی شده، خانه‌دار شدن در جایی مثل تهران در حال تبدیل شدن به آرزو است و گویا وضعیتی مشابه کره‌جنوبی در پایتخت در حال حاکم شدن است.

راه خروج از بن‌بست در بازار مسکن چیست؟ وجود قانون خوب و مجری توانمند.

زنگ‌خطر برای اصفهان

دنیای‌اقتصاد- زهرا محمودی : کارشناسان حوزه مدیریت حکمرانی آب در جریان بازدید خبرنگار «دنیای‌اقتصاد» از کل مسیر زاینده‌رود -سرچشمه (کوهرنگ) تا انتها (تالاب گاوخونی)- درباره احتمال مهاجرت گسترده از اصفهان طی سال‌های آتی هشدار دادند. آنها معتقدند تنها راه نجات اصفهان، احیای زاینده رود و جاری‌شدن آب در آن است.
زنگ‌خطر برای اصفهانعکس: زهرا محمودی

 در حالی که زاینده‌رود در بالادست و در سرچشمه آن جاری و پرآب است، وقتی به پایین‌دست می‌‌‌رسد، شاهد بحران سی‌وسه پل در اصفهان هستیم؛ رودی که آنقدر خشک است که تقریبا به کویر بدل شده است. مشاهدات حاکی از آن است که سد چم‌آسمان، آخرین نقطه‌‌‌ای است که می‌‌‌توان زاینده‌رود را در آن جاری دید و پس از آن آب زاینده‌‌‌رود، آب می‌رود.

زمین‌‌‌شناسان و کارشناسان محیط‌زیستی معتقدند ادامه وضعیت فعلی، در اصفهان فاجعه رقم خواهد زد و همه را مجبور به مهاجرت از این شهر خواهد کرد. آنها می‌‌‌گویند با تداوم وضعیت بحرانی آب، اصفهان به طور کل شهری تاریخی خواهد شد؛ چرا که همه خانه‌‌‌ها خالی از سکنه می‌‌‌شوند و این شهر به تاریخ خواهد پیوست. به عقیده آنان، باید فکری به حال مدیریت مصرف آب در بالادست کرد. زاینده‌رود، آب دارد؛ اما تمام آب آن در بالادست برای مصارف کشاورزی و… مورد استفاده قرار می‌گیرد و وقتی به پایین‌دست می‌‌‌رسیم، دیگر آبی وجود ندارد. حالا زاینده‌رود دیگر رود نیست و به کویری خشک بدل شده؛ قایق‌‌‌ها در آن به گل نشسته‌‌‌اند و دوستداران محیط‌زیست نگران محیط‌زیست، زاینده‌رود و در نهایت اصفهان هستند.کارشناسان محیط‌زیست معتقدند، تمام آثار و ابنیه تاریخی در اصفهان به دلیل نبود آب و جاری نبودن زاینده‌رود، ترک خورده است و هر لحظه امکان فروریختن آنها وجود دارد. بخش‌‌‌های زیادی از این شهر فرونشسته و اگر آب نباشد، کل شهر فرو‌‌‌خواهد نشست. به عقیده آنها تنها راه نجات اصفهان، احیای زاینده‌رود و جاری شدن آب در آن است.

فاجعه زاینده‌‌‌رود، دامنگیر اصفهان

دبیرخانه فرهنگی زاینده‌رود، در سفری چهار روزه، خبرنگاران و عکاسان را در اصفهان و چهارمحال و بختیاری جهت مشاهده وضعیت زاینده رود، تخریب اماکن تاریخی این شهر و…گرد هم آورد. بر اساس مشاهدات خبرنگار «دنیای اقتصاد» در این سفر، زاینده‌رود وضعیتی بحرانی دارد؛ ولی‌الله میرزایی کارشناس آب منطقه‌ای استان اصفهان و سجاد انتشاری، پژوهشگر حوزه مدیریت و حکمرانی منابع آب و …از کارشناسان حاضر در این سفر بودند.

در چند سال اخیر، همواره زاینده‌رود یکی از دغدغه‌‌‌های اصلی دوستداران محیط‌زیست بوده است. این رود سال‌هاست که دیگر آبی در اصفهان ندارد. رودی که اهالی اصفهان می‌‌‌گویند بازتاب نور آب، ‌‌‌سی‌وسه ‌پل‌اش را روشن می‌‌‌کرده، حالا خشک خشک است و تنها زیبایی سی‌وسه ‌پل، چراغ‌‌‌های نارنجی رنگی است که در شب می‌‌‌درخشد. دیگر نه خبری از آب است؛ نه خبری از موجودات زنده آن و نه خبری از قایق‌‌‌ها. کف زاینده‌رود و پل خواجو، حالا به جای آب، با زباله‌‌‌ها پر شده است و نه‌تنها خشکی این رودخانه، دغدغه مسوولان  نیست، بلکه جمع کردن این زباله‌‌‌ها هم در اولویت کسی نیست.دغدغه‌‌‌مندان محیط‌زیست اما هنوز هم مانند روزهای اول نگرانند و قلبشان برای این رود و اصفهان می‌‌‌تپد. آنها می‌‌‌گویند، زاینده‌رود، فقط یک رود نیست؛ قلب اصفهان است و اگر نباشد نمی‌‌‌توان به تداوم حیات در اصفهان هم امیدی داشت.

زاینده‌رودی که آب می‌رود

کوهرنگ؛ شهری در چهارمحال و بختیاری و تونل کوهرنگ اصلی‌ترین سرچشمه زاینده‌رود است. هرچند کوهرنگ این روزها به‌شدت برفی است، اما زاینده‌رود در این نقطه و در سرچشمه خوب آب دارد؛ پلاسجان از دیگر سرچشمه‌‌‌های زاینده‌رود است که از ارتفاعات گلپایگان سرچشمه گرفته و در کمیتک وارد زاینده‌رود می‌شود. این رودخانه نیز آب دارد؛ پرآب بودن سرچشمه‌‌‌های زاینده‌رود در چهارمحال و بختیاری در شرایطی است که آبی در اصفهان نیست. البته فقط سرچشمه‌‌‌ها نیستند که آب دارند؛ اگر مسیر رود را به سمت سد زاینده‌رود ادامه دهید، همچنان آب وجود دارد. البته سد زاینده‌رود نیز خود وضعیت مناسبی ندارد؛ این سد وضعیتی بحرانی داشته و تنها ۱۰درصد از حجم آن پرآب بوده و باقی سد خالی است.

سدی که کارشناسان می‌‌‌گویند سال ۸۵ پر از آب بوده و حال جز دیوارهای سد چیزی دیده نمی‌شود. همچنین سد زاینده‌رود، یک نیروگاه دارد؛ نیروگاهی که اکنون تنها یک ساختمان است و دوماهی است که برق تولید نمی‌‌‌کند؛ چرا که آب کافی برای تولید برق نیست. اگر این مسیر را همچنان ادامه دهید، رودها هنوز هم جاری هستند؛ اما سد چم‌آسمان، آخرین نقطه‌‌‌ای است که حرکت روان آب در زاینده‌رود را می‌‌‌بینید و پس از آن دیگر آبی نیست. بستر رود پس از این سد آنقدر خشک می‌شود که گویی از ابتدا رودی وجود نداشته است.

چرا زاینده‌رود خشک شد؟

همان‌طور که گفته شد، زاینده‌رود از ابتدا و در بالادست بدون آب نیست؛ بنابراین مساله مدیریت مصرف است. مصرف بی‌‌‌رویه آب برای کشاورزی مهم‌ترین دلیلی است که سبب می‌شود آب هیچ‌گاه به اصفهان نرسد. در بالادست تمام آب برای کشاورزی صرف می‌شود و اگر این قضیه مدیریت نشود، نه‌تنها زاینده‌رود، بلکه حیات اصفهان با مشکل مواجه خواهد شد. باغ‌‌‌های هلو، گردو و… زیادی در مسیر سرچشمه‌های زاینده‌رود به اصفهان وجود دارد؛ محصولاتی که به‌شدت آب‌‌‌بر هستند و حالا حیات یک شهر قربانی حیات باغ‌‌‌های هلو و گردو شده است.

در این سال‌ها کارشناسان همواره خواستار اجرای الگوی کشت و سایر تدابیر مدیریتی در این منطقه بوده و خواسته‌‌‌اند به نحوی جلوی کشت محصولات آب‌‌‌بر در زاینده‌رود گرفته شود؛ اما این اتفاق محقق نشده است. کشاورزی در بسیاری از مناطق مسیر رود هنوز ادامه دارد. در برخی نقاط نیز به دلیل خشک شدن بستر رود، دیگر راهی برای کشاورزی باقی نمانده و کشاورزان کار خود را رها کرده‌‌‌اند.

تالاب گاوخونی، کویر شد

زاینده‌رود پس از طی کردن مسیر خود، در تالاب گاوخونی به انتها می‌‌‌رسد. البته دیگر نمی‌‌‌توان آن را تالاب نامید؛ چراکه تا چشم کار می‌کند، کویر است و کویر. در گوشه‌گوشه این تالاب، تابلوهایی نصب شده که شکار و صید ممنوع است. اما دیگر نه آبی است که بتوان از آن چیزی صید کرد و نه موجود زنده‌‌‌ای برای شکار. فارغ از این مساله، ادامه خشکی زاینده‌رود و در نتیجه گاوخونی، سبب خواهد شد که استان‌‌‌های اطراف و حتی تهران، در خطر ریزگردها قرار بگیرند و باد ریزگردها را به استان‌‌‌های اطراف انتقال دهد. این وضعیت می‌‌‌تواند فاجعه‌‌‌ای بزرگ از نظر ‌زیست‌محیطی باشد و برای توقف آن ضروری است که آب در زاینده‌رود جاری شود.

انرژی ارزان؛ دلیل مصرف بالا

قیمت آب و برق به نحوی است که کشاورزی در این مناطق را برای کشاورزان به‌صرفه کرده است. کارشناسان می‌‌‌گویند قیمت آب برای کشاورزی لیتری یک‌ریال و قیمت برق نیز رایگان است. در نتیجه چه دلیلی وجود دارد که کشاورز نخواهد کشاورزی کند؟ آنها می‌‌‌گویند یارانه‌‌‌های انرژی نقش زیادی در برداشت بی‌‌‌رویه آب داشته است. اما اگر این یارانه‌‌‌ها قطع شود، محصولات نیز با قیمت بالا به دست مصرف‌کننده خواهد رسید. در عین حال مساله این است که محصول ارزان تا کی ادامه خواهد داشت؟ سیاستگذاران حاضر نشده‌‌‌اند برای اعتبار خود، حذف یا کاهش یارانه‌‌‌های انرژی را در پیش گیرند و همین موضوع بحران‌های بسیاری را در سطوح مختلف اجتماعی، محیط‌زیستی و…. ایجاد کرده است.

مهاجرت بزرگ از اصفهان

کارشناسان می‌‌‌گویند بخش زیادی از دشت‌‌‌های اصفهان فرونشسته است؛ بخش زیادی از مدارس به دلیل فرونشست تعطیل شده‌‌‌اند، ابنیه تاریخی هر روز در حال ترک خوردن است؛ عمق این فاجعه به حدی است که ممکن است روزی از خواب بیدار شوید و تیتر رسانه‌‌‌ها فروریختن یکی از مهم‌ترین آثار تاریخی اصفهان باشد. البته این همه ماجرا نیست. بخش زیادی از منازل مسکونی مردم نیز تحت‌تاثیر فرونشست است. برخی منازل ترک خورده‌‌‌اند و چون صاحبان آنها، توان تعمیر نداشتند، مجبور شدند ترک‌‌‌ها را با چسب بپوشانند.

البته این فرونشست متوازن نیست، بلکه به صورت نامتوازن است؛ بنابراین کل اصفهان را تهدید می‌کند. در واقع این عدم‌توازن مانند یک‌کشتی است که یک‌طرف آن غرق شده است و این موضوع می‌تواند طرف دیگر آن را نیز غرق کند و به داخل آب بکشد. به گفته کارشناسان و معماران، تداوم این شرایط ممکن است به نابودی شهر بینجامد. آنها می‌‌‌گویند اگر زاینده‌رود جاری نشود، اصفهان از بین خواهد رفت. بسیاری منازلی که اکنون دیده می‌شود، تا ۱۰ تا ۱۵سال دیگر به تاریخ می‌‌‌پیوندد و اصفهان به‌طور کلی شهری تاریخی خواهد شد؛ زیرا ادامه حیات در آن مشکل است و مردم چاره‌‌‌ای جز مهاجرت از اصفهان ندارند.کارشناسان معتقدند، در حال حاضر نیز این مهاجرت در حال انجام است و عده زیادی از اصفهان به سایر شهرها مهاجرت کرده‌‌‌ یا در شهرهای شمالی کشور، خانه خریده‌‌‌اند.

صنعت؛ عامل دیگر نابودی زاینده‌رود

مساله فقط کشاورزی نیست. هرچند کشاورزی بدون برنامه و مدیریت‌‌‌نشده، نقش عمده‌‌‌ای در نابودی زاینده‌رود دارد، اما از نقش صنعت نیز نمی‌‌‌توان غافل شد. وقتی وارد اصفهان می‌‌‌شوید، ذرات گرد و غبار مانند مه کل فضا را گرفته است. شاخص‌‌‌ها حاکی از آن است که تعداد روزهای تمیز اصفهان، انگشت‌شمار بوده و صنایع زیادی که اصفهان را محاصره کرده، عامل این مساله است. این صنایع آب زیادی مصرف می‌کنند و به نابودی و تخریب منابع آبی منجر شده‌‌‌اند. این در حالی است که اگر این استان روی گردشگری تمرکز بیشتری داشت، می‌توانست عمده درآمدهای خود را از این طریق تامین کند و محیط‌زیست نیز حفظ می‌شد. با این اوصاف، حالا اصفهان قطب صنعت کشور شده و تمام نمادهای گردشگری آن به دلیل نبود آب، در حال نابودی هستند.

مسوولان باید به درک مشترک برسند

دغدغه‌‌‌مندان محیط‌زیست می‌‌‌گویند، سال‌هاست که مسوولان وعده می‌دهند اما اتفاقی نمی‌افتد. راحت‌‌‌ترین کاری که می‎‌‌‌توان برای زاینده‌رود کرد، مدیریت مصرف آب کشاورزی است. اما به دلایل مختلف این مهم محقق نشده است.

اصفهان copy

© کلیه حقوق برای شرکت عمران آبشار اسپادانا محفوظ است . - طراحی توسط مصطفی مولایی